دروغگوهای غایب
دو شخصیت فیلم با اینکه همیشه نیستند ولی خیلی موثرند
الی و علیرضا مهمترین و غایب ترین شخصیت های داستانند؛ شخصیت های غایبی که در همه لحظهها حضورشان را حس میکنیم. حضور علیرضا را شاید از همان دل نگرانی توی چشمهای الی فهمید، از همان حس تنهاییای که وقتی جمع دور سفره با هم حرف میزنند و میخندند باعث میشود الی به بهانه نمکدان چند دقیقه در آشپزخانه معطل کند. علیرضا از قبل از اینکه جمع به بودنش پی ببرند حضور دارد و حضور الی بعد از غرق شدن، حتی پررنگتر از قبل میشود. جمع دقیقتر اخلاق و حرکات الی را بالا و پایین میکنند و دیگر مثل شب قبل، راحت و با یک جمله «دختر خوبیه» از کنارش نمیگذرند. الی و علیرضا مهمترین، غایبترین و دروغگوترین شخصیتهای داستانند؛ دروغگوییای که بیشتر یک پنهان کاری بزرگ است؛ یک پنهان کاری دردسر درست کن. الی جز یک دروغ واضح به مادرش که «با خانواده بچههای مهد اومدیم شمال»، در باقی لحظه ها دروغ نمیگوید اما پنهان میکند. با اینکه روز اول همه واقعیت را به سپیده گفته اما از او میخواهد به کسی چیزی نگوید. او وقتی با احمد برای خرید کردن رفته اند، وقتی گوشی موبایلش زنگ میخورد، وجود علیرضا در زندگیاش را پنهان میکند. الی پنهان میکند و پنهان کاریاش به بزرگترین و خطرناکترین دروغ ماجرا تبدیل میشود. الی همه دل نگرانی خودش، وجود علیرضا و کشمکش بزرگ زندگیاش را از جمع پنهان میکند، شاید برای اینکه کمی آزادی تجربه کند، کمی رهایی مثل همان پرواز بادبادک اما ....
دو شخصیت فیلم با اینکه همیشه نیستند ولی خیلی موثرند
الی و علیرضا مهمترین و غایب ترین شخصیت های داستانند؛ شخصیت های غایبی که در همه لحظهها حضورشان را حس میکنیم. حضور علیرضا را شاید از همان دل نگرانی توی چشمهای الی فهمید، از همان حس تنهاییای که وقتی جمع دور سفره با هم حرف میزنند و میخندند باعث میشود الی به بهانه نمکدان چند دقیقه در آشپزخانه معطل کند. علیرضا از قبل از اینکه جمع به بودنش پی ببرند حضور دارد و حضور الی بعد از غرق شدن، حتی پررنگتر از قبل میشود. جمع دقیقتر اخلاق و حرکات الی را بالا و پایین میکنند و دیگر مثل شب قبل، راحت و با یک جمله «دختر خوبیه» از کنارش نمیگذرند. الی و علیرضا مهمترین، غایبترین و دروغگوترین شخصیتهای داستانند؛ دروغگوییای که بیشتر یک پنهان کاری بزرگ است؛ یک پنهان کاری دردسر درست کن. الی جز یک دروغ واضح به مادرش که «با خانواده بچههای مهد اومدیم شمال»، در باقی لحظه ها دروغ نمیگوید اما پنهان میکند. با اینکه روز اول همه واقعیت را به سپیده گفته اما از او میخواهد به کسی چیزی نگوید. او وقتی با احمد برای خرید کردن رفته اند، وقتی گوشی موبایلش زنگ میخورد، وجود علیرضا در زندگیاش را پنهان میکند. الی پنهان میکند و پنهان کاریاش به بزرگترین و خطرناکترین دروغ ماجرا تبدیل میشود. الی همه دل نگرانی خودش، وجود علیرضا و کشمکش بزرگ زندگیاش را از جمع پنهان میکند، شاید برای اینکه کمی آزادی تجربه کند، کمی رهایی مثل همان پرواز بادبادک اما ....
علیرضا هم که دنبال حقیقت آمده _ دنبال آن حقیقتی که در ذهن الی میگذشته – دروغ میگوید. دروغ که نه، او هم وجود خودش را پنهان میکند. پشت تلفن خودش را برادر الی جا میزند و در تمام مدتی که در گیرو دار کشف حقیقت است، باز هم به پنهانکاریاش ادامه میدهد. هیچ وقت به زبان نمیآورد نامزد الی است. حتی وقتی سپیده را سوال پیچ میکند مستقیم به خودش اشاره نمیکند. او بعد از سپیده، دروغ آخر داستان را میگوید. نمیگوید نامزد الی است، نمیگوید الی میخواسته او را ترک کند، نمیگوید حدس چنین روزی را میزده؛ روزی که الی او را بگذارد و برود. علیرضا واقعیت شخصیت الی را که 3 سال از زندگیاش را پر کرده پنهان میکند تا الی در نظر جمع متهم ردیف اول بماند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 218
بازنشر اختصاصی سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
همه دروغگوهای فیلم «درباره الی»
آقای فرهادی! دروغ چرا؟!!
اتفاقات جالب و شنیدنی پشت صحنه «درباره الی»
شنای «الی»، خلاف جهت رودخانه سینمای كنونی ایران
نگاهی به پیشینه و جنبههای تئاتری اصغر فرهادی