از چند هفته پیش آخرین فیلم اسکات روی پرده سینماها آمد تا طرفداران فیلم‌های اکشن قند در دل‌شان آب شود. تسخیر پلهام 1،2،3 یک اقتباس غیر وفادارانه از...

تونی اسکات را با فیلم‌هایی مثل جاسوس بازی و دشمن ملت می‌شناسیم او حالا با فیلم اکشن جدیدی برگشته.
از چند هفته پیش آخرین فیلم اسکات روی پرده سینماها آمد تا طرفداران فیلم‌های اکشن قند در دل‌شان آب شود. تسخیر پلهام 1،2،3 یک اقتباس غیر وفادارانه از کتابی به همین نام است که مورتون فریدگود آن را در سال 1973 نوشته. تا به حال 3 بار از روی این کتاب فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی ساخته شده اما در این اقتباس‌ها، ساخته تونی اسکات بیشتر از بقیه با خود کتاب و حتی باقی فیلم‌ها فرق دارد. تمرکز بیش از حد اسکات روی شخصیت‌های اصلی فیلم و به حاشیه بردن اصل داستان، تفاوت اصلی فیلم اسکات با باقی اقتباس‌هاست. او مثل بیشتر فیلم‌های این چند وقته اخیر، دنزل واشنگتن را به عنوان شخصیت اصلی فیلمش انتخاب کرد. تنها چیزی که این وسط کم داشت، بازیگری بود که بتواند نقش یک جانی خونسرد را به خوبی ایفا کند و این بازیگر چه کسی می‌توانست باشد بهتر از جان تراولتا. موفقیت فیلم جدید تونی اسکات، کارگردان انگلیسی تبار‌ هالیوود که تخصص سبکی‌اش در ساخت فیلم‌های اکشن است و همیشه فیلم‌هایش را با ویژگی‌های خاصی که معرف او هستند روی پرده سینما می‌فرستد، بهانه خوبی است تا ویژگی‌های سینمای تونی اسکات را با هم مرور کنیم.
 
مطمئنا ً انتظار ندارید که بشنوید چون تونی برادر کوچک تر ریدلی اسکات (کارگردان گلادیاتور) است و از همان دانشگاه سلطنتی هنر لندن که ریدلی از آن فارغ شده، مدرک خود را گرفته توانسته صاحب سبک شود و از خود اسمی‌ در کند؟! علاقه شدید او به کوه رفتن و ماشین باز بودن او مسلما ً هیچ ربطی به سبک فیلمسازی او ندارد و تأثیری هم در آن نداشته. اگر بخواهیم کمی ‌ریزتر به این قضیه نگاه کنیم که چطور شد تونی توانست به سینمای شخصی خودش دست پیدا کند و فیلم‌هایی را با امضای خودش بسازد، باید به کمی ‌عقب تر یعنی سال 1993 برگردیم؛ همان سالی که تونی با آدم خوشحالی به نام تارنتینو جوش خورد و توانست یکی از فیلمنامه‌های او را به فیلم تبدیل کند. تونی از بین 2 فیلمنامه «سگ‌های انباری» و «عاشقانه واقعی» دومی ‌را انتخاب کرد (او می‌خواست هر 2 فیلمنامه را بسازد اما تارانتینو گفت همین یکی برای تو بسه!) و همین انتخاب مسیر زندگی هنری او را عوض کرد تا جایی که الأن او را به عنوان کارگردان فیلم‌های اکشن با طعم خاص خودش می‌شناسیم. فیلم‌های تونی اسکات بین فیلم‌های هنری و‌ هالیوودی در حال دست و پا زدن است که البته بیشتر به سمت سیستم‌ هالیوودی یا فیلم‌های پولساز گرایش دارد.
قهرمان یا ضد قهرمان؛ مسأله تنهایی است!
یکی از بزرگ‌ترین شاخصه‌های فیلم‌های اسکات کوچک که بعد از ساخت «عاشقانه واقعی» در فیلم‌هایش ثابت ماند، وجود قهرمان‌ها و ضد قهرمان‌های تنها در نقش‌های اصلی فیلم‌هایش است که بیشتر مسؤولیت داستان فیلم را خود به تنهایی به دوش می‌کشند و کم پیدا می‌شود کسی به طور مستقیم به آنها کمک کند. آنها لزوما ً نیازی هم به این کمک‌ها ندارند. از خود کلرنس ورلنی فیلم «عاشقانه واقعی» که به همراه همسر گرامی‌اش، کیف پر از کوکائین رئیس را می‌دزدند تا بتوانند پول زیادی را به جیب بزنند و به همین خاطر رئیس هم تمام زیر دستانش را برای آنها اجیر می‌کند، بگیرید تا رابرت کلایتون فیلم «دشمن ملت» که یک تنه باید در برابر تمام سیستم آژانس امنیت ملی و ایالات متحده و نیروهایش بایستد تا بتواند حقیقت پنهان شده را بر ملا کند. قهرمانان یا ضد قهرمانان اسکات یکه و تنها در مقابل کوهی از مشکلات می‌ایستند و خم هم به ابرو نمی‌آورند. تونی حتی در فیلم دومینو هم دست از این یک دندگی برنمی‌دارد و فیلمنامه ای را انتخاب می‌کند که یک زن نقش ضد قهرمان آن را ایفا می‌کند (دومینو یک جایزه بگیر است که انسان‌های تحت تعقیب را به دام می‌اندازد.) او حالا دیگر قادر نیست یا نمی‌خواهد این فاکتور از داستان‌های فیلمش حذف شود و چیز دیگری جای آن را بگیرد. پس زنده باد قهرمانان تنها!

از خشونت نمی‌شه گذشت!
 اگر یکی دوتا از فیلم‌های این تیزرساز سابق را دیده باشید _ مخصوصا ً آنهایی را که بعد از آن تحول ساخته شده اند _ بسیار خوب متوجه می‌شوید که خشونت هم یکی از نشانه‌های ثابت فیلم‌های تونی اسکات است. یک نگاه کوتاه به لیست فیلم‌های او نشان می‌دهد تونی هرگز در استفاده از این ویژگی کوتاهی نکرده و تا توانسته در فیلم‌هایش از خشونت به مقدار کافی و حتی گاهی بیش از حد هم بهره برده. شاخص ترین فیلم او در این زمینه «دومینو» است که بیشتر منتقدان به خاطر خشونت بی پروا، فیلم را تحریم و از آن اعلام انزجار کرده اند. علاوه بر این، فیلم، شکست سنگینی در فروش در سینماهای آمریکا داشت و این نشان داد علاوه بر بیشتر منتقدان، ملت هم از دیدن این همه خشونت راضی نبودند و آن را تحویل نگرفتند. البته خشونت فیلم «مردی درون آتش» هم دست کمی‌ از «دومینو» نداشت و در بعضی از سکانس‌ها ما را یاد فیلم‌های اسلشر می‌انداخت (فیلم‌های ترسناکی که تا دلتان بخواهد می‌توانید در آن سلاخی آدم‌ها را ببینید). اما این فیلم بر خلاف قبلی، هم از طرف منتقدان تا حدودی خوب تحویل گرفته شد و هم فروش خوبی در زمان اکران داشت اما بهترین تعریف برای خشونت فیلم‌های تونی اسکات این است؛ خشونتی مابین خشونت‌های فانتزی فیلم‌های تارانتینو و خشونت‌های فیلم‌های اسلشر.
 
اعصاب خرد می‌کنیم
سینمای اسکات یک ویژگی دیگر هم دارد؛ استفاده از برش‌های سریع، تصاویر پر زرق و برق و حرکت سریع دوربین که ترکیبشان یکی از کارهای روتین در سینمای استاد است. البته بعضی منتقدین پا رو گلوی استاد می‌گذارند و از این نوع تدوین ایراد می‌گیرند (تمام حرف آنها این است که این نوع سبک حواس بیننده را پرت و او را عصبی می‌کند) اما این ویژگی از زمانی که اسکات تیزر تبلیغاتی می‌ساخته همراهش بوده و از همان جا یاد گرفته چطوری از این فن در فیلم‌هایش استفاده کند. برای این که این حالت را عمیق‌تر احساس کنید بهتر است سری به فیلم‌های مردی درون آتش و مخصوصا ً دومینو بزنید تا ببینید استاد با این سبک کاری و با موسیقی‌ای که به آن اضافه می‌کند (موسیقی بسیار تند راک و گاهی متال) چگونه مغزتان را به نقطه جوش می‌رساند.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 219
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
ترمیناتورها چگونه ساخته شدند؟! (به بهانه اکران ترمیناتور4)
درباره قسمت جدید و پرفروش فیلم «ایکس-من»
خطرناک‌ترین فیلمهای دنیا!! +تصویر
چرا ما این قدر وسترن را دوست داریم؟!!
بزرگ‌ترین وسترنرهای همه دوران‌ها