فیلم سینمایی «بادبادک‌باز» که بر اساس رمان پرفروش خالد حسینی، نویسنده‌ی سرشناس افغان- امریکایی ساخته شده است.

 
فیلم سینمایی «بادبادک‌باز» (The Kite Runner) که بر اساس رمان پرفروش خالد حسینی، نویسنده‌ی سرشناس افغان- امریکایی ساخته شده است، هم اکنون بر پرده سینماهای امارات است. این فیلم همچنین در مراسم اختتامیه چهارمین جشنواره فیلم دبی نیز در مدینه جمیرا اکران شده بود.
به بهانه اکران این فیلم جنجالی که در آن بازیگر ایرانی، همایون ارشادی نیز حضور دارد و همچنین اکثر دیالوگ‌های آن به زبان فارسی با گویش افغانی است، مروری خواهیم کرد بر آنچه درباره این فیلم گفته می‌شود.
رادیو زمانه چنین می‌نویسد: رمان «بادبادک‌باز» از زمان نخستین چاپ خود در سال ۲۰۰۳ تا به امروز همچنان در صدر فهرست کتاب‌های پرفروش و پرخواننده باقی مانده است. این رمان که تا به حال به ۴۲ زبان مختلف ترجمه شده، مرکز توجه بسیاری از محافل ادبی و هنری قرا گرفته تا جایی که در سال گذشته شرکت‌های بزرگ فیلمسازی چون دریم وورکس (Dreamworks) و پارامونت وانتیج (Paramount Vantage)، تصمیم به سرمایه‌گذاری و ساخت فیلم بلندی بر اساس این رمان گرفتند.
«بادبادک‌باز»، رمانی‌ست درباره‌ی دوستی، خیانت، صداقت و رستگاری. داستانی‌ست درباره‌ی فرهنگی غنی در سرزمینی زیبا که به خاطر جنگ، تجاوز و تعدی در حال از بین رفتن است.
 


 عناصر دراماتیک و جذابیت‌های تصویری نهفته در رمان «بادبادک‌باز» توجه تهیه‌کنندگان بسیاری از جمله شرکت‌های فیلمسازی پارامونت وانتیج و دریم وورکس را به خود جلب کرد تا جایی که آنان را مصمم به ساخت فیلمی خارج از استانداردهای همیشگی هالیوود کرد: فیلمی بدون بازیگران و ستارگان غربی و به زبانی غیر از زبان انگلیسی. برای کارگردانی فیلم نیز از مارک فورستر (Marc Forster) سازنده‌ی فیلم‌های تحسین شده‌ای چون «ضیافت اهریمن» و «در جستجوی ناکجا آباد»، دعوت شد.
مارک فورستر، کارگردان سویسی تبار هالیوود در گفتگویی با نیویورک‌تایمز درباره‌ی تصورش از سبک و ساختار فیلم می‌گوید: «برای من از ابتدا مشخص بود که این داستان باید در قالب فیلمی حماسی روایت شود. به خصوص برای بازسازی فضای شهر کابل با خیابان‌های شلوغ، زنده و رنگارنگ در دهه‌ی هفتاد که افغانستان هنوز به لحاظ سیاسی - اقتصادی در موقعیتی نسبتا ثابت قرار داشت.»
اگرچه بیشتر داستان در افغانستان اتفاق می‌افتد ولی به‌خاطر مشکلات ناشی از عدم امنیت برای فیلمبرداری در این کشور، تهیه‌کنندگان فیلم مجبور به جستجو برای یافتن محلی شدند که به فضای شهری کابل و جغرافیای افغانستان نزدیک باشد. آن‌ها در حدود بیست کشور از هندوستان و مراکش تا آفریقای جنوبی را در نظر گرفتند تا سرانجام شهر کوچک «کاشگر» در کشور چین را انتخاب کردند. پس از دکورسازی و صحنه آرایی در خیابان‌های این شهر، تنها جمعیتی متشکل از مردان و زنان افغان در لباس‌های محلی لازم بود تا تصویر شهر کابل را بازسازی کند.
 
اما سایت دویچه وله به نقل از عبدی کلانتری نگاه منتقدانه به این فیلم دارد: ضعف‌های فیلم «بادبادک باز» عمدتاً از دو چیز ناشی می‌شوند. یکی، ساختار تصنعی و صحنه‌های اغراق آمیز برای نشان دادن موقعیت‌های پیچیده تاریخی، به ویژه در نیمه دوم فیلم. دیگری، تمهیدهای طرح داستانی (پلات) که باور کردن آنها در یک زمینه رئالیستی مشکل است.
علاوه براین، داستان از دو موقعیت مشخص زمانی ـ مکانی، یعنی شهر کابل در اواخر حکومت جمهوری داوود خان و شهرک فریمانت در ایالت کالیفرنیای آمریکا، دو «دوران طلایی» ترسیم می‌کند که می‌تواند غیر مستقیم کارکرد ایدئولوژیک دفاع از سیاست ایالات متحده در افغانستان را داشته باشد.
بخش اول فیلم دارای صحنه‌های گیرا است. یک سکانس طولانی مسابقه بادبادک بازی در خیابان‌های شهر، با مونتاژ موازی، این واقعه هیجان انگیز را به جلو می‌برد. از نماهای خیابان پرجمعیت و کودکان بادبادک باز به نماهای خود بادبادک‌ها در آسمان می‌رویم که دوربین دید پرنده از بالا را دارد. هم تعقیب و گریز و مبارزه هوایی بادبادک‌ها را از نزدیک در آسمان می‌بینیم و هم حرکت موازی بادبادک‌بازهای روی زمین که نخ به دست، سعی دارند از یکدیگر سبقت بگیرند و رقیب کناری را «بُرش» بزنند و پایین بکشند. ما همزمان، از چشم دوربین از آسمان به زمین نگاه می‌کنیم و از زمین به آسمان، در همان حال که حرکت موازی دست بادبادک‌بازها روی زمین و نبرد بادبادک‌ها را در هوا شاهد هستیم.
پرویز جاهد نیز در نقدی بر فیلم چنین می‌نویسد: ظاهرا بادبادک باز می‌خواهد با رمانتيزه کردن تصوير افغانستان، چهره‌ای متفاوت با آنچه که رسانه‌های غرب از افغانستان امروز (سرزمينی خشک، جنگ‌زده و ويران با مردمی غير متمدن) نشان می‌دهند، ارائه کند. اما اين تصوير تا حد زيادی مغشوش، تحريف شده و گمراه کننده است.
فيلمساز نگاهی سياه و سفيد به تاريخ افغانستان و مردمش دارد. داستان بادبادک باز در بستری تاريخی اتفاق می‌افتد و بخش مهمی از تاريخ افغانستان از اواخر سلطنت محمد ظاهر شاه تا دوره قدرت گيری طالبان در اين کشور را دربر می‌گيرد.

هومن حاتمی 

 بادبادک باز» در چند سال و چند ماه و چند هفته اخیر آنقدر درگیر حواشی و شایعات و اخبار ویژه و خاص بوده است که دیگر واقعاً کمتر کسی پیدا می شود نام رمان خالد حسینی یا فیلم مارک فورستر به گوشش نخورده باشد. رمان خالد حسینی در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و از همان زمان به عنوان اولین رمان یک نویسنده افغان به زبان انگلیسی به چنان محبوبیت و اعتباری دست یافت که در سال ۲۰۰۵ در رتبه سومین کتاب پرفروش ایالات متحده قرار گرفت و آرام آرام و البته نه چندان بی سر و صدا هشت میلیون نسخه از آن در طول سه سال به فروش رفت و به یکی از مطرح ترین محصولات ادبی سال های اخیر بدل شد. ساخت نسخه سینمایی رمان «بادبادک باز» چندان دور از ذهن نبود و بسیاری از خوانندگان رمان مشتاق بودند به رسم این سال های هالیوود هرچه زودتر امیر و حسن و ماجرای دور و دراز آن دو در افغانستان سال های جنگ شوروی و سلطه طالبان را بر پرده نقره یی به تماشا بنشینند. استودیوی پارامونت که حقوق اقتباس از رمان حسینی را در اختیار داشت، تصمیم گرفت اقتباس از این رمان پرطرفدار را هم مانند دیگر رمان های مشهور و معروف این سال ها به یکی از کارگردانان خوش نام، خوش سابقه و زیر چهل سال هالیوود بسپارد تا هر چه زودتر نان خود را به تنور طرفداران رمان بچسباند، چیزی نگذشت که مارک فورستر از سوی استودیوی پارامونت مامور اقتباس از «بادبادک باز» شد. مارک فورستر پیش از «بادبادک باز» فیلم های قابل قبول و قابل بحثی همچون «عجیب تر از قصه»، «در جست وجوی نورلند» و «ضیافت هیولا» را در کارنامه داشت و شاید یکی از معقول ترین انتخاب ها برای کارگردانی رمانی در حد اندازه «بادبادک باز» به شمار می رفت.
تهیه کنندگان و سازندگان فیلم می دانستند که ساخت فیلمی درباره افغانستان و با شخصیت های افغانی و البته با گروهی امریکایی به هیچ وجه در خود افغانستان ممکن نیست و به همین دلیل از میان لوکیشن های شبیه به لوکیشن اصلی جایی در کشور چین را پیدا کردند تا گروه فیلمبرداری در آنجا اطراق کرده و به دور از خطرات احتمالی فیلمبرداری را شروع کنند.پروسه فیلمبرداری به سرعت طی شد و درست زمانی که توزیع کنندگان فیلم قصد داشتند فیلم شان را در دوم نوامبر در سینما های جهان نمایش دهند، خطرات احتمالی از سوی مخالفان فیلم پررنگ تر شد و توزیع کنندگان و تهیه کنندگان متاثر از همین تهدیدات و جنجال های مطبوعاتی و رسانه یی پیرامون آن تصمیم گرفتند تاریخ اکران را چهل و دو روز عقب بیندازند تا در این فاصله کمی محکم کاری کنند و از امنیت اکران فیلم شان مطمئن شوند. پارامونت پسربچه های بازیگر فیلم را که به دلیل سکونت شان در افغانستان بیشتر از بقیه عوامل در معرض خطر بودند با صرف هزینه یی پانصد هزار دلاری به امارات منتقل کرد تا حداقل این بازیگران کم سن و سال و خانواده هایشان از کانون خطر دور شوند. فیلم در نهایت در چهاردهم دسامبر سال گذشته به صورتی نه چندان گسترده در سالن های سینمای امریکا اکران و با واکنش های متفاوت و متناقضی از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شد. شاید برای فیلمی که بیست میلیون صرف تولید آن شده است فروش کم دوازده میلیون رقم چندان خوشایندی نباشد اما ظاهراً تهیه کنندگان فیلم تاکنون از همین رقم اندک هم راضی بوده اند.
هر چند که مطمئناً پیش بینی نمی کردند فیلم شان با چنین اقبال کم فروغی مواجه شود.ظاهراً تفاوت های هر چند جزیی فیلم و رمان و عدم استفاده از جاذبه های بومی افغانستان در نسخه سینمایی، چندان به مذاق مخاطبان خوش نیامده است و نتوانسته اکثر آنان را راضی روانه خانه هایشان کند. منتقد نام آشنایی همچون راجر ایبرت فیلم را ستایش کرده و آن را در فهرست بهترین های ۲۰۰۶ قرار داده است. اما در مقابل منتقد سخت گیر تری مانند منولا دارگیس فیلم را شعاری دانسته و ارزش چندانی برایش قائل نشده است.
فارغ از چنین اظهارنظر هایی «بادبادک باز» از آن فیلم هایی است که متاثر از حواشی خوب یا بدش حداقل در ایران خودمان با اقبال مخاطبان روبه رو می شود. تا آنجا که می توان حتی مطمئن بود در هفته های آتی یکی از همین شبکه های تلویزیونی وطنی هم با کلی تبلیغات نسبت به پخش نسخه یی از آن اقدام کند،از جمله عوامل سرشناس دیگر فیلم می توان به دیوید بنیوف و آلبرتو ایگلسیاس اشاره کرد. بنیوف فیلمنامه نویس ۳۷ ساله فیلم است. او با اینکه تنها چهار فیلمنامه را در کارنامه خود دارد، ولی به خوبی اثبات کرده که کیفیت کار او در حد بالایی است. ساعت بیست و پنجم و تروا از جمله آثار او به شمار می آیند. با دقت به بار مضمونی و ساختار کلی نوشته هایش که گاهی تاریخی، گاهی تخیلی و گاهی هم رئالیستی است، می توانیم متوجه قدرت و توانایی های قصه گویی و داستان پردازی او بشویم. فیلم بمان هم اولین همکاری او با فورستر است که از پیچیدگی های فراوانی در روایت برخوردار است و درک بالای نویسنده از سینمای مدرن را به نمایش می گذارد.
آلبرتو ایگلسیاس یکی از چهره های بسیار شناخته شده سینمای اسپانیا است که به خاطر آهنگسازی برای فیلم های پدرو آلمودوبار بیشتر او را می شناسند. نقش او در فیلم غیرقابل انکار است. فضایی که او به فیلم بخشیده به خصوص در سکانس مسابقه بادبادک ها، در پیشبرد داستان نقش مهمی دارد.
 
 گردآوری : گروه فرهنگ وهنر سیمرغ.
منابع :
kaghazdigital.net
روزنامه اعتماد