در تازهترین كمدی سیاه كوئنها هیچ ستارهای حتی سوسو نمیزند
و شاید به مدد همین شكستن سنت هالیوودی است كه دیگر عناصر فیلم كه معمولا تحتالشعاع حضور بازیگران سرشناس قرار میگیرند، مجال عرضاندام یافتهاند تا با هنرنمایی ساحرانه دیگری از خالقان «جایی برای پیرمردها نیست» تماشاگر خود را به گذشتهای نهچندان دور ببرند؛ دنیایی كه برادران كوئن، روزگار كودكی را در آن سپری كردهاند. آنها با نگاه فلسفی بهمراتب تاریكتر از برگ برندهشان در مراسم اسكار 2007، بیننده را در مكان، زمان، احساس غالب و تفكر حاكم بر جامعهای در دهه 1960 غرق میسازند كه اسیر نوعی یأس فلسفی- مذهبی است.
«یك مرد جدی» را میتوان از یكسو تجلی كمیك این استیصال روحی و سرخوردگی اعتقادی دانست و از سوی دیگر نشانگر زیركی كوئنها در مغتنمشمردن موقعیت تازهای كه بهدست آوردهاند. آنها در دل سینمایی هجوآمیز و ساختارشكنانه، یكی از جدیترین موضوعات زندگی بشری یعنی رسم تلخ و ظالمانه زمانه را در شخصیترین كمدی ناامیدانه خود مطرح كردهاند.
و شاید به مدد همین شكستن سنت هالیوودی است كه دیگر عناصر فیلم كه معمولا تحتالشعاع حضور بازیگران سرشناس قرار میگیرند، مجال عرضاندام یافتهاند تا با هنرنمایی ساحرانه دیگری از خالقان «جایی برای پیرمردها نیست» تماشاگر خود را به گذشتهای نهچندان دور ببرند؛ دنیایی كه برادران كوئن، روزگار كودكی را در آن سپری كردهاند. آنها با نگاه فلسفی بهمراتب تاریكتر از برگ برندهشان در مراسم اسكار 2007، بیننده را در مكان، زمان، احساس غالب و تفكر حاكم بر جامعهای در دهه 1960 غرق میسازند كه اسیر نوعی یأس فلسفی- مذهبی است.
«یك مرد جدی» را میتوان از یكسو تجلی كمیك این استیصال روحی و سرخوردگی اعتقادی دانست و از سوی دیگر نشانگر زیركی كوئنها در مغتنمشمردن موقعیت تازهای كه بهدست آوردهاند. آنها در دل سینمایی هجوآمیز و ساختارشكنانه، یكی از جدیترین موضوعات زندگی بشری یعنی رسم تلخ و ظالمانه زمانه را در شخصیترین كمدی ناامیدانه خود مطرح كردهاند.
از اینروست كه داستان با یك معمای قدیمی و نخنما آغاز میشود و با غرش یك توفان در راه به پایان میرسد تا حكایت واقعی قصه پرفراز و نشیب زندگی را بازگوید؛ استهلبرگ همچون شخصیت اصلی «مردی كه آنجا نبود»(2001) به سمت یك بحران اگزیستانسیالیستی سوق داده میشود و در لبه پرتگاه انسانیت بیتوجه به خستگی راهی كه تا اینجای زندگی پیموده، كولهبار پرسشهای فلسفی و ایدئولوژیكاش را میگشاید تا در انفجار گاهوبیگاه بمبهای روایی به سؤالهای بنیادینی كه سالها در حیاطخلوت ذهنش خاك خوردهاند، پاسخ دهد: انسان كجای این دنیا ایستاده؟ معنا و مفهوم زندگی چیست؟ و هزاران علامت سؤال دیگر كه زندگی و هستی را به چالش میكشند.
«یك مرد جدی» شاید در حد و اندازههای «فارگو» نباشد اما در جایی میان «تقاطع میلر» (1990) و كارهای فراموششدهای چون «زنكشها»(1995) و «Intolerable Cruelty» میایستد و این ظرفیت را دارد كه مانند «لبووسكی بزرگ»، شاهكار پیچیده برادران كوئن انتظارات را برآورده كند.
«یك مرد جدی» شاید در حد و اندازههای «فارگو» نباشد اما در جایی میان «تقاطع میلر» (1990) و كارهای فراموششدهای چون «زنكشها»(1995) و «Intolerable Cruelty» میایستد و این ظرفیت را دارد كه مانند «لبووسكی بزرگ»، شاهكار پیچیده برادران كوئن انتظارات را برآورده كند.
لری (مایكل استهلبرگ) استاد ریاضیات و فیزیك دانشگاه است كه موانع زیادی را سد راه كارش میبیند و بارها مورد امتحان قرار گرفته است. او در نیمه راه زندگی، خود را تكیدهتر از آنی میبیند كه بتواند سنگینی بار مسئولیت، آشفتگی و پریشانیهای تكتك اعضای خانواده از همگیسختهاش را بر شانههای بیرمقش تحمل كند، اما رگبار بیامان مصیبتها و ناجوانمردیهای زمانه چنان بیرحمانه بر او و زندگیاش میبارند كه او را مشوش، مبهوت و ناامید در گردابی از سؤالات بیجواب رها میكنند؛ همسرش جودیث (سریلنیك) پس از سالها زندگی مشترك او را بیمقدمه ترك میكند، بلندپروازیهای دخترش سارا (جسیكا مكمانوس)، اعتیاد پسرش دنی به ماریجوآنا و اختلالات روانی برادرش آرتور و هجوم تنشهای روحی به تردیدهای او در معنا و مفهوم زندگی دامن میزنند تا جاییكه حتی به حكمت و تدبیر خداوند در تعیین سرنوشت انسانها هم شك میكند.
این مفروضات سناریو، مصالح كافی برای بنای یك عمارت شكوهمند كمیك را فراهم میكنند؛ یك كمدی سیاه موقعیت كه لحنش هم جدی است و هم هجوآمیز؛ سیاه است بهخاطر جو مصیبتزده و سایه سنگین نگرانی، محنت و ترس از آینده و كمیك است بهواسطه نگاه سرشار از كنایه و پوزخند فیلمسازان بر دنیای پر از تزویر دوران كودكی. هر چند انباشتگی قضاوتهای بعضا زودهنگام، آنان را تا مرز قربانیشدن زیر آوار بیزاری و نفرت و تحقیر آن روزها پیش میبرد، با این وجود پرداختن به چنین موضوعی نشان از اهمیت آن دارد؛ آنقدر كه حتی در پنجمین دهه زندگی هنوز از مهمترین دغدغههای آنان محسوب شده است.
این مفروضات سناریو، مصالح كافی برای بنای یك عمارت شكوهمند كمیك را فراهم میكنند؛ یك كمدی سیاه موقعیت كه لحنش هم جدی است و هم هجوآمیز؛ سیاه است بهخاطر جو مصیبتزده و سایه سنگین نگرانی، محنت و ترس از آینده و كمیك است بهواسطه نگاه سرشار از كنایه و پوزخند فیلمسازان بر دنیای پر از تزویر دوران كودكی. هر چند انباشتگی قضاوتهای بعضا زودهنگام، آنان را تا مرز قربانیشدن زیر آوار بیزاری و نفرت و تحقیر آن روزها پیش میبرد، با این وجود پرداختن به چنین موضوعی نشان از اهمیت آن دارد؛ آنقدر كه حتی در پنجمین دهه زندگی هنوز از مهمترین دغدغههای آنان محسوب شده است.
«یك مرد جدی» فیلمی است جدی و شخصی اما هیچكس نمیتواند رویدادها، كاراكترها و شخصیتپردازیهای داستان را از بخشهایاتوبیوگرافی اثر تفكیك كند.
هرچه هست انعكاس دوره جوانی كوئنها در ایالت مینهسوتاست. حتی زیر داستانهای كماهمیتتر از خط اصلی قصه از درد كهنهای میگویند كه از ژرفنای روح آنها برآمده یا جان گرفته از خاطرهای هستند كه در پس ذهن آنها بوده و اكنون به دستمایه این كمدی نیشدار تبدیل شدهاند. شوخطبعی در آثار كوئنها نهادینه شده اما تفاوت عمده این فیلم با دیگر آثار آنان، لحن كاملاً جدی، ناامیدانه و البته تأثیرگذار آن است؛ موج طنزآمیزی كه از نخستین صحنه فیلم تا آخرین نمای گیجكننده آن در دیالوگهای فیلم بهچشم میخورد، باورپذیرترین نمود نقطهضعفهای كاراكترهاست و چنان یهودیان را با زبان تندش به باد تمسخر و انتقاد میگیرد كه برخی منتقدین از این شخصیتها با تعبیر «كاریكاتورهای یهودی» یاد كردهاند. مهارت و تبحر برادران كوئن به نحوه چینش كاراكترها و تحتفشار قراردادن آنها ختم نمیشود و جاهطلبی آنها ایجاب میكند كه كوچكترین جزئیات را هم بدون نقص بسازند.
هرچه هست انعكاس دوره جوانی كوئنها در ایالت مینهسوتاست. حتی زیر داستانهای كماهمیتتر از خط اصلی قصه از درد كهنهای میگویند كه از ژرفنای روح آنها برآمده یا جان گرفته از خاطرهای هستند كه در پس ذهن آنها بوده و اكنون به دستمایه این كمدی نیشدار تبدیل شدهاند. شوخطبعی در آثار كوئنها نهادینه شده اما تفاوت عمده این فیلم با دیگر آثار آنان، لحن كاملاً جدی، ناامیدانه و البته تأثیرگذار آن است؛ موج طنزآمیزی كه از نخستین صحنه فیلم تا آخرین نمای گیجكننده آن در دیالوگهای فیلم بهچشم میخورد، باورپذیرترین نمود نقطهضعفهای كاراكترهاست و چنان یهودیان را با زبان تندش به باد تمسخر و انتقاد میگیرد كه برخی منتقدین از این شخصیتها با تعبیر «كاریكاتورهای یهودی» یاد كردهاند. مهارت و تبحر برادران كوئن به نحوه چینش كاراكترها و تحتفشار قراردادن آنها ختم نمیشود و جاهطلبی آنها ایجاب میكند كه كوچكترین جزئیات را هم بدون نقص بسازند.
آنها با تمركز بر انسانهای منزوی كه در جزیرههای دور از هم كه برای خود ساختهاند زندگی میكنند و تصویر خانههای قدیمی، كینههای آجرسیمانی و آكادمیهای یهودی و عبری میكوشند همان حالوهوای آن روزها را تداعی كنند اما به شیوهای متفاوت و منحصربهفرد كه مثل فضای پیچیده و سرگیجهآور آمریكایی- اسكاندیناویایی «فارگو» كمنظیر مینماید.كوئنها خلاقتر و هوشمندتر از آن هستند كه در دام تئوریهای منتقدان و چارچوبهای تعریفشده سبك و قواعد فیلمسازی گرفتار شوند. با این وجود عناصر تكرارشونده فیلمهای آنها را میتوان نوعی معیار و البته برهان برای مؤلفبودنشان بهشمار آورد.
بر این اساس «یك مرد جدی» یك فیلم كوئنی تمامعیار است كه با ابداع راههای جدید برای آزار و شكنجه كاراكترهای اغراقآمیز، مفهوم زندگی را زیر سؤال میبرد و پوچی و فقدان معنای آن را اصل قرار میدهد اما در عینحال افقی امیدواركننده را در آینده مجسم میسازد. شاید این فیلم در مقایسه با كارهای اصیل برجستهای چون «فارگو» و «جایی برای پیرمردها نیست» چندان به چشم نیاید اما آخرین تكه پازل كوئنهاست كه طرحش را از همان آغاز فعالیت در حوزه سینما در ذهن داشتهاند.
بر این اساس «یك مرد جدی» یك فیلم كوئنی تمامعیار است كه با ابداع راههای جدید برای آزار و شكنجه كاراكترهای اغراقآمیز، مفهوم زندگی را زیر سؤال میبرد و پوچی و فقدان معنای آن را اصل قرار میدهد اما در عینحال افقی امیدواركننده را در آینده مجسم میسازد. شاید این فیلم در مقایسه با كارهای اصیل برجستهای چون «فارگو» و «جایی برای پیرمردها نیست» چندان به چشم نیاید اما آخرین تكه پازل كوئنهاست كه طرحش را از همان آغاز فعالیت در حوزه سینما در ذهن داشتهاند.
پس از 26 سال فعالیت در سینما، آنها به خوبی دریافتهاند كه چگونه مفاهیم اجتماعی، اخلاقی را در بستری از روانشناسی به كار گیرند و خلاقیت خود را به رخ بكشند.
اعتیاد به موادمخدر، چالشهای فلسفی، از خود بیگانگی، احساس تنفر و تمایل به عزلتنشینی در كنار نگاه دوگانه به مذهب كه مرز میان احترام و بیتفاوتی را درمینوردد، عناصر مهمی هستند كه كوئنها با تركیب هنرمندانهشان توانستهاند فیلمی چندلایه و سرشار از جزئیات و ارجاعات بیفزایند. مثل هر فیلم دیگری از برادران كوئن، «یك مردی جدی» نیز جهانی را به تصویر درمیآورد كه تحت سلطه عدمقطعیت و تردید است.
اعتیاد به موادمخدر، چالشهای فلسفی، از خود بیگانگی، احساس تنفر و تمایل به عزلتنشینی در كنار نگاه دوگانه به مذهب كه مرز میان احترام و بیتفاوتی را درمینوردد، عناصر مهمی هستند كه كوئنها با تركیب هنرمندانهشان توانستهاند فیلمی چندلایه و سرشار از جزئیات و ارجاعات بیفزایند. مثل هر فیلم دیگری از برادران كوئن، «یك مردی جدی» نیز جهانی را به تصویر درمیآورد كه تحت سلطه عدمقطعیت و تردید است.
مفاهیم فلسفی و انگارههای ذهنی با تسلط تحسینبرانگیز خالقان اثر، به نمونههایی عینی و موقعیتهایی داستانی تسری مییابند و این همان راز شگفت موفقیت آثار كوئنهاست؛ اینكه آنها در بهترین آثارشان میتوانند با ابزاری كه بیشتر به كار ادبیات میآیند تا سینما، قلههای هنر هفتم را فتح كنند! مقدمه خوشساخت فیلم به دیباچهای موجز و ظریف میماند كه ژرفاندیشی و تبحر كوئنها در زمینهسازی خلاقانه طرح بحثی ایدئولوژیك و عمیق را آشكار میسازد.
لری فردی مشوش و آسیبدیده از لحاظ روحی است كه در روابط، زندگی شخصی و مناسبات اجتماعیاش دچار مشكلات اساسی شده، حقوقش پایمال شده و احساساتش را سركوب شده مییابد و به شخصی وازده تبدیل شده كه در تقلا برای یافتن معنا و دلیل (انگیزه، برای ادامه زندگی) به این در و آن در میزند. او همواره در دنیای كاریاش (ریاضیات) با قطعیات سر و كار داشته اما وقتی در اینجا با هجوم تردیدهایی مواجه میشود كه خود را برای پاسخ به آنها ناتوان مییابد، كاملا به هم میریزد. در میان این همه آشفتگی، دوستان و آشنایانش هم میكوشند تا با گفتن این جمله كه «همواره سؤالهای بیجوابی وجود دارند كه قرار نیست پاسخشان را بدانیم!» او را تسكین میدهند.
لری فردی مشوش و آسیبدیده از لحاظ روحی است كه در روابط، زندگی شخصی و مناسبات اجتماعیاش دچار مشكلات اساسی شده، حقوقش پایمال شده و احساساتش را سركوب شده مییابد و به شخصی وازده تبدیل شده كه در تقلا برای یافتن معنا و دلیل (انگیزه، برای ادامه زندگی) به این در و آن در میزند. او همواره در دنیای كاریاش (ریاضیات) با قطعیات سر و كار داشته اما وقتی در اینجا با هجوم تردیدهایی مواجه میشود كه خود را برای پاسخ به آنها ناتوان مییابد، كاملا به هم میریزد. در میان این همه آشفتگی، دوستان و آشنایانش هم میكوشند تا با گفتن این جمله كه «همواره سؤالهای بیجوابی وجود دارند كه قرار نیست پاسخشان را بدانیم!» او را تسكین میدهند.
این شرح حال حرفهای كوئنهاست؛ فیلمسازانی كه هرگز نخواستند و تلاشی نكردند به زندگی یا فیلمهایشان معنایی برخوردار از قطعیتی خللناپذیر ببخشند و تاكنون در هیچ اثری از آنها ندیدهایم كه روی باور یا موضوع خاصی اصرار كنند. كوئنها جهان خلاقانه خود را با الهام و تأثیرپذیری از زندگی شخصی، علایق فردی و دغدغههایشان تصویر میكنند. به همین دلیل است كه فیلمهایشان با وجود تنوع مضامین و تجربهگراییشان، و به رغم ارجاعهای فراوان ادبی- سینمایی و فلسفی، قائم به ذات و منحصر به فرد به نظر میرسد.
تاثیرپذیری كوئنها از تقدیرگرایی كورماك مككارتی و تعلق خاطرشان بر خاطرات شخصی، خصوصا كودكیشان به آنها كمك میكند كه تمام جزئیات فیلم را به طور باورپذیری روی پرسشی كه در نظر دارند، معطوف كنند؛ پرسشی كه با تیزهوشی آن را در یك قطعه موسیقی راك از جفرسن ایرپلین مطرح و تماشاگر را غافلگیر میكند. این آهنگ كه قرائتی موزیكال از مضمون فیلم محسوب میشود، كلید ورود به دنیایی است كه كوئنها میخواهند پیش رویمان بگشایند؛ وقتی همه حقیقت را كتمان میكنند، وقتی باورهایتان دروغ از آب درمیآیند و وقتی شادی درونتان میمیرد، بهترین فرصت برای یافتن شخصی است كه میتوانید دوستش داشته باشید.
تاثیرپذیری كوئنها از تقدیرگرایی كورماك مككارتی و تعلق خاطرشان بر خاطرات شخصی، خصوصا كودكیشان به آنها كمك میكند كه تمام جزئیات فیلم را به طور باورپذیری روی پرسشی كه در نظر دارند، معطوف كنند؛ پرسشی كه با تیزهوشی آن را در یك قطعه موسیقی راك از جفرسن ایرپلین مطرح و تماشاگر را غافلگیر میكند. این آهنگ كه قرائتی موزیكال از مضمون فیلم محسوب میشود، كلید ورود به دنیایی است كه كوئنها میخواهند پیش رویمان بگشایند؛ وقتی همه حقیقت را كتمان میكنند، وقتی باورهایتان دروغ از آب درمیآیند و وقتی شادی درونتان میمیرد، بهترین فرصت برای یافتن شخصی است كه میتوانید دوستش داشته باشید.
با وجود آنكه بخش عمدهای از فیلم به زندگی دنی میپردازد، برادران كوئن به جای پسر با پدر همذاتپنداری و گاها احساس همدردی میكنند؛ مردی كه به راحتی میتوانست خود را رها كند و از تنگنا نجات دهد اما ترجیح داد تا انتها اسیر آن بماند.
شخصیتهای فیلم كاریكاتورهای «بارتن فینك» نیستند؛ لری شخصیت بامزهای دارد و دیالوگها و رفتار طنزآلودش یكی از بهترین عناصر كمیك فیلم را تشكیل میدهد اما در عین حال خود را در تله رقتانگیزی گرفتار میبیند كه توان رهایی از آن را ندارد. او در تقلای یافتن نوع خاصی از تدبیر و حكمت مذهبی است كه خود هم در آن تردید دارد اما باز هم ترجیح میدهد برای پاسخ به روح آشفتهاش خود را به فلسفهبافیهایی بسپارد تا در جهانی كه عدم قطعیت در آن حرف اول و آخر را میزند، دستكم از صراحت و قاطعیتی اطمینانبخش، برخوردار شود.
شخصیتهای فیلم كاریكاتورهای «بارتن فینك» نیستند؛ لری شخصیت بامزهای دارد و دیالوگها و رفتار طنزآلودش یكی از بهترین عناصر كمیك فیلم را تشكیل میدهد اما در عین حال خود را در تله رقتانگیزی گرفتار میبیند كه توان رهایی از آن را ندارد. او در تقلای یافتن نوع خاصی از تدبیر و حكمت مذهبی است كه خود هم در آن تردید دارد اما باز هم ترجیح میدهد برای پاسخ به روح آشفتهاش خود را به فلسفهبافیهایی بسپارد تا در جهانی كه عدم قطعیت در آن حرف اول و آخر را میزند، دستكم از صراحت و قاطعیتی اطمینانبخش، برخوردار شود.
همه اینها در قالب یك خط داستانی آشنا (مردی كه همسرش میخواهد تركش كند) رخ میدهد.كوئنها به روایت مشكلات نامحدود زندگی میپردازند و دو اصل پرمایگی و مفرح بودن به صورت توأمان در فیلمشان به چشم میخورد؛ روح و احساس و شوخیهای هستیگرایانه تلخ برگرفته از واقعیتهای زندگی و دنیای معاصری كه آتش كینه و نفرت از خود و دیگران، آن را به جهنمی به مراتب غیرقابل تحملتر تبدیل میكند.
در «یك مرد جدی» تلخی زندگی در این جهان، با شوخیهایی سنجیده همراه شده تا بار دیگر استادی كوئنها در ساخت كمدیهای سیاه نمایان شود.پس از موفقیت «جایی برای پیرمردها نیست»، كوئنها ترجیح دادند به جای ادامه پرسهزنی در جاده تلخ وتراژیك تقدیرگرایانه كه چندین جایزه اسكار برایشان به ارمغان آورد، به سمت كمدیهای روشنفكرانه تغییر مسیر دهند. «پس از خواندن بسوزان» با چنین هدفی ساخته شد و حالا «یك مرد جدی» به دنیای كوئنها نزدیكتر به نظر میرسد.
كاویدن در دنیای خاطرات شخصی از روزگاری سپری شده (دهه1960 در مینهسوتا) چنان با نوعی خود افشاگری همراه شده كه راهی به سوی گرایشهای نوستالژیك معمول این نوع آثار نمیگشاید؛ چیزی كه شاید مهمترین دلیلش بدبینی ذاتی كوئنها باشد و اینكه آنها همچنان براین عقیده خویش استوارند كه این دنیا جای چندان خوبی برای زندگیكردن نیست.
در «یك مرد جدی» تلخی زندگی در این جهان، با شوخیهایی سنجیده همراه شده تا بار دیگر استادی كوئنها در ساخت كمدیهای سیاه نمایان شود.پس از موفقیت «جایی برای پیرمردها نیست»، كوئنها ترجیح دادند به جای ادامه پرسهزنی در جاده تلخ وتراژیك تقدیرگرایانه كه چندین جایزه اسكار برایشان به ارمغان آورد، به سمت كمدیهای روشنفكرانه تغییر مسیر دهند. «پس از خواندن بسوزان» با چنین هدفی ساخته شد و حالا «یك مرد جدی» به دنیای كوئنها نزدیكتر به نظر میرسد.
كاویدن در دنیای خاطرات شخصی از روزگاری سپری شده (دهه1960 در مینهسوتا) چنان با نوعی خود افشاگری همراه شده كه راهی به سوی گرایشهای نوستالژیك معمول این نوع آثار نمیگشاید؛ چیزی كه شاید مهمترین دلیلش بدبینی ذاتی كوئنها باشد و اینكه آنها همچنان براین عقیده خویش استوارند كه این دنیا جای چندان خوبی برای زندگیكردن نیست.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrionline.ir
مطالب پیشنهادی:
آتشفشانی كه هر دهه فوران میكند!
نگاهی به وضعیت دستمزد بازیگران مطرح سینمای جهان
مطرحترین فیلمهای یکی از مطرحترین کارگردانهای هالیوود
به بهشت زامبیها خوش آمدید!
مرد آهنی 2 بانمك تر از قبل!