كوین اسپیسی در فیلم «گمشده در یانكرز» بازی چشمگیری داشت و برای همین اولین موفقیتش را با دریافت یك جایزه تونی جشن گرفت و بعد به دعوت آل پاچینو...

كوین اسپیسی 50 سالگی را پشت سر گذاشته و اگر قرار باشد همان طور كه می‌گوید تا 80 سالگی بازی كند و در نقش شاه لیر پیر شكسپیر به صحنه برود، باید انتظار داشت كه یكی از پر و پیمانه‌ترین پرونده‌های هنری را برای خودش رقم زده باشد. او كه كارش را با آموزش حرفه‌ای بازیگری شروع كرد، برای اولین بار در نمایش «ارواح» هنریك ایبسن روی صحنه رفت و بعد با جك لمون، عشق دوره بچگی‌اش همبازی شد و خیلی چیزها از او یاد گرفت. جاذبه تئاتر در وجود او آنقدر جدی بود كه پس از همه موفقیت‌هایش در دهه 90، 6 سال پیش هالیوود را ترك كرد و راهی لندن شد تا در تئاتر قدیمی ویكتوریایی لندن، به عنوان كارگردان هنری مشغول كار شود. روی همین صحنه او سال 2005 در نقش ریچارد دوم ظاهر شد و تحسین همگان را برانگیخت.اسپیسی سال 2006 در حالی در فیلم سوپرمن بازی كرد كه 41 هفته در همین تئاتر روی صحنه بود و در 3 نمایش متفاوت حضور یافت. این وسط او 6 هفته را هم در آمریكا به سر برد تا سر صحنه فیلمبرداری سوپرمن حاضر شود و البته در پایان فقط یك مشكل وجود داشت؛ این كه برای رفتن روی صحنه تئاتر در لندن دقیقا یك شب پس از پایان فیلمبرداری در آمریكا باید كلاه‌گیس سرش می‌كرد، چون برای بازی در نقش شخصیت منفی فیلم سوپرمن، سرش را تراشیده بود. از او اخیرا برای زدن پلی بین تئاتر و سینما تقدیر شده است.

از وقتی كارگردانی هنری تئاتر سلطنتی لندن را به عهده گرفته‌اید، وقتتان را چطور تقسیم می‌كنید؟

صادقانه باید بگویم كه تمام وقت ساكن لندن هستم و این شغل تمام وقت من است. چون داشتن چنین شغلی در لندن از هر نظر خوشایند است و ضرورتا وقتی آنجا نباشم یعنی این كه دارم به مدت 6 یا 8 هفته در یك فیلم كار می‌كنم. اما بعد از اتمام این مدت دوباره به خانه‌ای برمی‌گردم كه در لندن است.

خوب. به این ترتیب الان خانه شما لندن است. یعنی آنجا برای شما مثل آمریكاست؟

می‌دانید یك پل زدم. آنها این‌طوری می‌گویند. (می‌خندد.)

حالا به نظرتان چه حسی دارد كه آمریكایی باشید و آن طرف دنیا زندگی كنید و كشورت را از آنجا، از بیرون ببینید؟

خوب همه چیز گسترش پیدا كرده و نسبت به گذشته تغییر كرده و من حالا در لندن زندگی می‌كنم، 6 سال و نیم است كه آنجا هستم و دیدن چشم‌انداز كل كشور وقتی می‌توانی آن را طوری ببینی كه وقتی اینجا بودی نمی‌توانستی، خیلی جالب است. وقتی برگشتم به آمریكا یك دفعه با هجوم تلویزیون‌ها و كارگزاران و... روبه‌رو شدم. خوب آن وقت معلوم می‌شود كه كسب اطلاعات به شیوه‌ای كه كمی متفاوت باشد، چقدر موهبت بزرگی است. من خیلی می‌خوانم، خیلی روزنامه نگاه می‌كنم و خبرهای آنلاین را دنبال می‌كنم، اما آنجا به این شكل تحت حمله قرار ندارم، این حمله 24 ساعته كه اینجا وجود دارد، آنجا نیست و برای همین پس از رفتن به انگلیس مدت‌ها جستجو می‌كردم و سرم را در چیزهای مختلف می‌كردم تا ببینم چه خبر است. درست مثل سگی كه از پشت پنجره دارد توی خانه را نگاه می‌كند. اما باید بگویم كه همه دوستان بریتانیایی من و مردمی كه در اروپا ملاقات كردم، خوشحال و هیجان‌زده هستند؛ تغییراتی كه به نظر می‌رسد در كشور ما دارد اتفاق می‌افتد.

حالا برویم سراغ تئاتر. سوالی كه برای من مطرح می‌شود این است كه وقتی روی صحنه آمدن به عنوان كوین اسپیسی بازیگر را به عنوان كارگردان تئاتر پشت سر می‌گذاری، این تجربه‌ها چقدر باهم متفاوت است...

روی صحنه بودن یك تجربه فوق‌العاده است، زیرا وقتی داری حركت و بازی می‌كنی، دقیقا یك بشر در فضا تجسم پیدا می‌كند و این تجربه فوق‌العاده است و فكر می‌كنم چیزی بسیار پویا درباره تماشا كردن بازیگران در فضا وجود دارد و این است كه هیچ چیز پنهان نیست. در صحنه تئاتر تماشاچی همه جا هست و همه چیز را می‌بیند و به عنوان بازیگر، آدم از این حس لذت می‌برد چون این ارتباط بسیار قوی است.

درباره همكاریتان با سام مندس بگویید.

خوب وقتی در تئاتر ویكتوریایی شروع به كار كردم، كاری را انجام دادم كه سام ‌مندس تازه رهایش كرده بود. او 10 سال كارگردان هنری تئاتر دانبار بود. 4 سال پیش كه داشتیم با هم صبحانه می‌خوردیم، او گفت «یك چیزی را نادیده گرفتیم» و گفتم چی؟ گفت «خوب، معلومه من یك كارگردان بریتانیایی هستم كه در نیویورك زندگی می‌كنم و تو یك آمریكایی هستی كه در لندن یك تئاتر را اداره می‌كنی. فكر می‌كنم یك ارتباطی این وسط وجود دارد كه ما باید از آن استفاده كنیم. برای همین ما تصمیم گرفتیم یك كمپانی به نام «پل» درست كنیم تا بتوانیم مخاطبانمان را در دو طرف اقیانوس آرام داشته باشیم با 50 درصد بازیگران آمریكایی و 50 درصد بازیگران بریتانیایی و حالا یك سال است كه از شكل گرفتن این كمپانی می‌گذرد و در این مدت سام دو تئاتر را كارگردانی كرده كه در سنگاپور، مادرید و آلمان اجرا می‌شود.

شما قبلا كه اینجا بودید در زمینه‌های مختلف كار می‌كردید. از جمله یك كار موسیقی برای یكی از فیلم‌ها بود كه عالی بود و من هنوز آن را روی آی‌پد دارم.

درباره «فراتر از دریا» حرف می‌زنید؟

آره خودشه. شما این سی.دی را اجرا كردید و واقعا خیلی خوب بود.
این كار یك تجربه خیلی خوب بود. فقط می‌توانم بگویم كه از من خواستند این كار را بكنم و بعد من گفتم خوب 2 هفته وقت بدهید تا ببینم و بعد آن را با یك اركستر 70 نفره اجرا كردیم و دیدیم كه یك تصور واقعا عملی شد. بعد با یك گروه بزرگ به یك تور رفتم و این آهنگ را اجرا كردیم.
در 9 شهر بزرگ از نیویورك تا بوستون و شیكاگو و لس‌آنجلس... البته من واقعا عاشق آوازخواندنم. واقعا دوست دارم كه شانسی برای خواندن پیدا كنم.

آیا می‌توانیم امیدوار باشیم آن را در جمع‌های بزرگ مثل كارهای التون جان بشنویم؟

فكر می‌كنم خواندن برای یك جمع كوچك خیلی صمیمانه‌تر است و حس بیشتری به آنها منتقل می‌شود تا یك استادیوم بزرگ.

«آن سوی دریا» رویای دیرینه شما برای ساخت فیلمی از زندگی‌ بابی دارین بود؛ پروژه‌ای كه نویسندگی، كارگردانی و بازیگری آن را به عهده گرفتید.

بله. از بچگی با كارهای او آشنا بودم. در خانه ما همه ترانه‌های او را جمع می‌كردند و نمایش‌ها و فیلم‌هایش را می‌دیدیم. می‌خواستم یاد او را كه خیلی زود در دهه 70 فوت شد و تنها 43 سال داشت، زنده كنم.

با توجه به شرایط موجود در این آشفته بازار كه ارزش‌ها در حال تجدید نظر هستند و مردم بی‌گناه وسط این بحران اقتصادی ممكن است تلفات ببینند ... شما چه فكر می‌كنید؟

چیزی كه همیشه درباره آن صحبت می‌كنم، این است كه ما در موقعیت‌هایی هستیم و می‌توانیم برای هنر و بنیادهای آن مبارزه كنیم، باید حالا همه تلاشمان را بكنیم. آنهایی كه همیشه آیه یاس می‌خوانند می‌گویند بدون این چیزهای لوكس هم می‌توانیم زندگی كنیم. اما من با این نمی‌توانم موافقت كنم. من معتقدم فرهنگ و هنر خیلی فراتر از این است كه با چیزهای لوكس مقایسه شود، چون برای زندگی ما ضروری هستند و بیش از همه فكر می‌كنم می‌شود گفت ما برای زندگی‌مان به هنر احتیاج داریم، هم به طور فردی و هم به عنوان یك ملت. اگر دقت كنیم می‌بینیم از طریق فرهنگ می‌توانیم به اقتصاد برسیم. اصلا چرا مردم به جاهای مختلف می‌روند و صنعت توریسم به وجود می‌آید؟ امیدوارم مردمی كه عاشق فرهنگ هستند درباره اهمیت فراموش نشدنی هنر، جامعه را بیشتر آگاه كنند.

مظنونین همیشگی

كوین اسپیسی در فیلم «گمشده در یانكرز» بازی چشمگیری داشت و برای همین اولین موفقیتش را با دریافت یك جایزه تونی جشن گرفت و بعد به دعوت آل پاچینو به فهرست بازیگران فیلم «گلن گری گلن راس» پیوست. اسپیسی در این فیلم با وجود بازی كوتاه، اما محوری‌اش چنان اثرگذار بود كه آل پاچینو از او به عنوان كسی كه بیش از همه احساسش را برانگیخته یاد می‌كند. بازی در «مظنونین همیشگی» در نقش یك قاتل خودپسند كه همه حتی پلیس را هم سركار می‌گذارد برایش اسكار آورد و در فیلم «هفت» فینچر در برابر براد پیت یك بار دیگر در نقش یك قاتل سریالی ظاهر شد. او كه كار سینمایی‌اش را در سال 1986 با فیلم دلسوخته شروع كرده با فیلم «گلن گری گلن راس» حسابی دیده شد و در سال 1995 با بازی در مظنونین همیشگی و هفت، غوغا كرد. پرونده محرمانه لس‌آنجلس، هم از فیلم‌های موفق اوست. هرچند او در «زیبای آمریكایی» شاهكار كرد و یكبار دیگر اسكار را به دست گرفت. بازی در «كی پكس» هم یك موفقیت دیگری را برای او رقم زد. او كه همیشه به دنبال نقش‌های متفاوت بوده، در این فیلم مرد رنجدیده‌ای‌ است كه از واقعیت وجودی خودش فرار می‌كند و با قاطعیت از این كه از سیاره‌‌ای دیگر آمده و زمینی نیست، صحبت می‌كند و حتی می‌تواند برای روان‌پزشكش هم جای سوال به وجود آورد و دانشمندان ناسا را به فكر وادارد. اسپیسی در این فیلم كه به نوعی یادآور «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» است، دقیقا نقش مقابل جك نیلكسون را بازی می‌كند و با همه آرامش، محیط آسایشگاه روانی را می‌پذیرد و حتی به خوب شدن دیگران و پذیرش موقعیت خودشان كمك می‌كند. زندگی «دیوید گیل» در سال 2003 هم یكی دیگر از آن انتخاب‌های اسپیسی است كه شخصیتی را خلق می‌كند كه نمی‌توان به این راحتی‌ها فراموشش كرد؛ مردی كه با یك اشتباه همه چیزش را از دست می‌دهد و همه حقوق اجتماعی‌اش پایمال می‌شود. او تنها زندگی‌‌اش را دارد و از آن می‌گذرد تا به عملی شدن یك خواست انسانی كمك كند: جلوگیری از اعدام زندانیان. نگاه آخر او در دوربین پاسخ نهایی به همه انسان‌هایی است كه خود را به جای داور بزرگ یعنی خدا قرار می‌دهند و به مرگ یك نفر حكم می‌كنند، او با نگاهش می‌گوید: «تو هم اشتباه می‌كنی». «مردانی كه به بزها خیره می‌‌شوند» درباره جنگ در عراق است كه اسپیسی در آن با جورج كلونی همبازی شده و «پدر اختراع» از دیگر فیلم‌های اخیر اوست.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
ماجرای جالب فروش اشیاء پرخاطره هالیوود!!
رابرت داونی جونیور از حس قهرمان بودن می‌گوید
گفتگو با آلن جانسون بازیگر فیلم «محشر»
یوتیوب ستاره سینما را كشت!
عکس‌های فیلم رابین هود