همین نقص و محدودیت بزرگ است كه موجب شده فیلمسازی همچون جیمز كامرون در آخرین ساخته خود «آواتار» برای به تصویر كشیدن دنیای خیالی مورد نظرش این همه به انیمیشن وابسته باشد، حال آن‌كه او اساساً...

انیمیشن یا پویانمایی نوعی فیلمسازی متفاوت با سینمای واقعی است، كه از آغاز به صورت موازی با ساخت فیلم زنده رشد كرده است و بیش از صد سال است كه از ساخت نخستین انیمیشن‌ها (امیل رینو، 1888) و نخستین نمایش‌های انیمیشن (پاریس، 1892) می‌گذرد.
بسیاری همچون جیان آلبرتو بندازی نویسنده كتاب «یكصد سال سینمای انیمیشن» معتقدند كه «سینمای انیمیشن الزاما برای كودكان نیست و تنها ارتباطی ضعیف با كمدی مصور دارد ولی از آنجا كه اگر قرار باشد كودكان، سینمایی مخصوص به خود داشته باشند آن سینما لاجرم سینمای انیمیشن خواهد بود، نمی‌توان ارتباط تنگاتنگ این نوع سینما را با مخاطب كودك نادیده گرفت.»
 
مهم‌ترین وجه تمایز انیمیشن از فیلم واقعی اصل انتزاع و فراواقعی بودن انیمیشن است. سینمای زنده یا واقعی چنان‌كه از نامش پیداست به دنبال بازنمایی عینی واقعیت است یا اگر هم چنین قصدی نداشته باشد دست كم عناصر تصویری‌اش لاجرم مابه ازای خارجی دارند و منطبق با واقعیت بیرونی هستند. به عبارت دیگر در سینمای زنده، تخیل درباره واقعیت و به دنبالش انتزاع محدود است به موقعیت داستانی، شكل روایت، نوع تكلم یا حداكثر تغییراتی كه با گریم یا افزودن عناصری به موجودات واقعی برای تخیلی جلوه دادن آنها انجام می‌گیرد. در این میان اما امكان ایجاد تغییر بنیادین در هیات ظاهری عناصر تصویری بخصوص موجودات زنده وجود ندارد. همین نقص و محدودیت بزرگ است كه موجب شده فیلمسازی همچون جیمز كامرون در آخرین ساخته خود «آواتار» برای به تصویر كشیدن دنیای خیالی مورد نظرش این همه به انیمیشن وابسته باشد، حال آن‌كه او اساساً كارگردان فیلم زنده و واقعی است نه انیمیشن. پویانمایی این امكان مهم را در اختیار فیلمساز قرار می‌دهد كه بتواند هر آنچه را كه به خیالش می‌آید به تصویر بكشد و در این راه هیچ محدودیتی پیش‌رو نداشته باشد مگر محدودیت تكنیك و نقص پیشرفت‌های تكنولوژیك.
یكی از زیرمجموعه‌های تفاوت اصلی انیمیشن با نوع دیگر فیلمسازی جان بخشیدن به اشیاء است، اصولا واژه انیمیشن یا معادل فارسی آن پویانمایی در لغت به معنای زنده‌سازی و جان بخشیدن است.
سعید توكلیان مترجم كتاب یكصد سال سینمای انیمیشن، در مقدمه خود بر این كتاب، ویژگی جان‌بخشی را نتیجه مستقیم قدرت تصویر نمودن تخیلات توسط انیمیشن برشمرده و می‌نویسد: «تكنیك‌های بی‌شمار انیمیشن نشان از قدرت سینمای تك‌فریم دارد. در زمان نمایش تك‌فریم‌هاست كه فیلمساز روح تصمیم‌گیری و تخیل خود را در یك نمایش دراماتیك به تصویر می‌كشد و این تصمیم‌گیری، همه هنر ـ صنعت سینمای انیمیشن است. اجرای همین روش است كه به اجسام بی‌جان، روح می‌بخشد و آنچنان مفهومی را می‌آفریند كه اگرچه همه می‌دانند كه این، تنها اجسام بی‌جانند كه به حركت درآمده‌اند اما واقعیت داستان حتی احساسات و مفاهیم آن را باور می‌كنند.
 
ویژگی جان‌بخشی به اشیاء اگرچه وجه مشترك همه انواع پویانمایی است، اما شاید بیش از همه در انیمیشن‌های عروسكی نمود و بروز عینی داشته باشد كه آن هم ارتباط مستقیم با هنر مجسمه‌سازی دارد چنانكه باز به گفته توكلیان در همان مأخذ مذكور «بدون هنر طراحی، مجسمه‌سازی و توان برنامه‌نویسی كامپیوتر، فیلم انیمیشن وجود نخواهد داشت.»
زیرمجموعه دیگر كه بیش از هرچیز مربوط به مخاطب كودك است، مساله نقاشی در فیلم انیمیشن است. دنیای كودكان دنیایی فانتزی است و بیش از هرچیز تصویر نقاشی گونه، آن هم نقاشی دوبعدی است كه با ذهنیت كودكانه همخوانی دارد. آن بخش از سینمای انیمیشن كه به پویانمایی تصاویر نقاشی اختصاص دارد و ما در عرف خودمان اصطلاحاً به آن «كارتون» می‌گوییم بهترین گونه فیلمسازی برای جذب مخاطب كودك و نیز اثرگذاری عمیق در اوست. درست است كه امروزه انیمیشن سه‌بعدی چنان شیوع و گستردگی یافته كه جا را برای انیمیشن دوبعدی تنگ نموده اما این امر بیشتر ریشه در علاقه كمپانی‌های انیمیشن‌سازی برای جذب توأمان مخاطب كودك و بزرگسال است نه این‌كه خاستگاه آن تغییر ذائقه مخاطب كودك باشد و علاقه بیشتر او به انیمیشن سه‌بعدی. جنس نقاشی‌های كودكان هنوز كه هنوز است دوبعدی است و بالطبع تصویری كه دوبعدی باشد همخوانی بیشتری با دنیای ذهنی كودكان دارد. رنگ‌های خالص بدون تنالیته خاكستری هم كه فقط در نمونه‌های دوبعدی قابل مشاهده هستند دقیقا از جنس همان رنگ‌هایی‌اند كه كودك برای رنگ‌آمیزی نقاشی‌های خود استفاده می‌كند. سوق دادن مخاطب كودك به دوست داشتن فیلم سه‌بعدی از این نظر درست مثل سوق دادن او به رنگ‌آمیزی با رنگ‌های رئال می‌ماند و این هر دو جدا كردن كودك از دنیای انتزاعی و فراواقعی كودكی هستند و فراخواندن نادرست او به دنیای عینی و واقعی بزرگسالی. حقیقت آن است كه انیمیشن دوبعدی نه تنها هنوز نمرده و به فراموشی سپرده نشده بلكه همچنان زنده و پابرجاست تا وقتی كه دنیای كودكی و نقاشی‌های دوبعدی كودكانه زنده و پابرجا هستند. جایگاه نقاشی، آن هم نقاشی كودكانه، در انیمیشن یكی از مهم‌ترین وجوه تمایز فیلم پویانمایی از فیلم زنده و واقعی است كه به موجب آن سینمای كودك پیوندی جداناشدنی از سینمای انیمیشن یافته است.
در نمونه‌های پویانمایی كودك یا همان نمونه‌های كارتونی، طنز و كمدی نقش بسزایی دارد كه نباید از آن غفلت نمود. شایان ذكر است كه این مایه طنز تنها به خاطر نیاز كودك به شادی و نشاط نیست بلكه از آنجا كه اساسا شخصیت‌های كارتونی ریشه در هنر كاریكاتور دارند و كاریكاتور هم با اغراق سر و كار دارد، طنز مورد اشاره، از ویژگی‌های ذاتی و ماهوی انیمیشن كارتونی است.
زیرمجموعه سومی كه می‌توان مورد اشاره قرار داد، جلوه‌های ویژه كامپیوتری است كه البته بیشتر یاری‌رسان به فیلم زنده است تا این‌كه خود به عنوان رشته‌ای مستقل از سینمای انیمیشن مطرح باشد.
 
این نوع پویانمایی برخلاف پویانمایی كارتونی، اختصاص به مخاطب بزرگسال دارد. به عبارت دیگر جلوه‌های ویژه كامپیوتری، آن بخش مهم از هنر انیمیشن را تشكیل می‌دهند كه نه اختصاص به كودكان دارد و نه لزوماً با طنز و خنده در ارتباط است. جلوه‌های ویژه كامپیوتری بیش از هرچیز فراهم‌كننده امكانات بیانی سینما برای به تصویر درآوردن ایده‌های ذهنی فیلمسازانی است كه بسیار خیالپرداز هستند.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
20 انیمیشن برتر جهان
همراهی با ماجرا‌های شرك
گفتگو با ارشیا طالبی بازیگر خردسال
سالن سینماهای جهان در تسخیر «آواتار»
12 هیولا و موجود فراموش نشدنی تاریخ سینما!