جدایی نادر از سیمین
«جدایی نادر از سیمین» را كامل‌ترین فیلم فرهادی می‌دانم، چرا كه او از هیچ پلانی برای روایت مشكلات ناشی از طلاق نادر (پیمان معادی) و سیمین (لیلا حاتمی) به سادگی نمی‌گذرد و.....
 
كپی برابر اصل
اصغر فرهادی حالا دیگر با ساخت «جدایی نادر از سیمین» مهر تاییدی زد بر علاقه‌اش به سینمای اجتماعی و درام‌های خانوادگی كه البته این گرایش ریشه عمیقی در كارنامه سینمایی او دارد. فرهادی فیلم به فیلم بر كیفیت نگاه مستندگونه‌اش به مسائل روزمره‌ای كه منجر به حوادث تلخ و ناگوار می‌شوند، افزوده و شاید بتوان گفت حتی ژانر تازه‌ای در سینما باب كرده به نام «مستند ساختگی» یا «رئالیسم نمایشی»! انتخاب این عناوین از آن‌روست كه فرهادی اصرار دارد در فیلم‌هایش همه‌چیز را همان‌گونه كه در عالم واقع رخ می‌دهد، به نمایش درآورد اما به ناچار برای این بازنمایی واقعیت، مجبور است عوامل مكانیكی و غیرمرتبطی (با واقعیت) مانند بازیگر، دوربین، طراحی صحنه و لباس،گریم و گاهی جلوه‌های ویژه را در ساخت آثارش شریك كند تا به خلق بكر یا بازآفرینی درستی از تصویر ذهنی خود از حقیقت دست یابد.
گرچه به شخصه سینمای داستانگو و تا حدودی رویاپرداز را بیشتر می‌پسندم چون معتقدم یكی از اهداف اختراع سینما، ساخت و ثبت لحظاتی است كه در دنیای حقیقی یا اصلا رخ نمی‌دهند یا به ندرت شاهد آنها هستیم وگرنه با وجود گونه‌ای به نام «مستند» در عالم سینما،چه نیازی به این همه زحمت و داستانسرایی و هزینه اضافی و عوامل فرعی و اصلی است؟!
 
با این‌حال، فرهادی در سینمای شخصی خود، دوست‌تر می‌دارد فیلم‌هایش نزدیك‌ترین تصویر به زندگی پشت دوربین باشد. فرهادی نطفه این سبك فیلمسازی را زمانی بست كه فیلمنامه «داستان یك شهر» را برای تلویزیون می‌نوشت و بعدتر با ورود به سینما و ساخت فیلم‌هایی برآمده از دل جامعه و شهروندانش، به آگاهی عمیقی در چگونگی ترسیم موقعیت‌های زنده از زندگی رسید.
«جدایی نادر از سیمین» را كامل‌ترین فیلم فرهادی می‌دانم، چرا كه او از هیچ پلانی برای روایت مشكلات ناشی از طلاق نادر (پیمان معادی) و سیمین (لیلا حاتمی) به سادگی نمی‌گذرد و در همه لحظات با نگاه تیزبینانه‌اش، جزئیات آزارنده‌ای را به خورد تماشاگر می‌دهد تا او نیز لحظه‌ای شك برش دارد مجموعه‌ تصاویری كه روی پرده می‌بیند، یك فیلم سینمایی ساخته‌شده است یا برنامه‌ای مستند كه به لطف حضور یك دوربین مخفی در تمام لحظات، مجال ضبط و اكران یافته‌اند! چنین اتفاقی در «چهارشنبه‌سوری» هم افتاده بود و حتی در «درباره الی» بیشتر، كه تازه آنجا فرهادی تمام توانش را به كار گرفته بود حضور دوربین و عوامل فنی دیده و حس نشود (و به همین دلیل، «دربارۀ الی» را یك فیلم فنی موفق می‌دانم تا یك اثر داستانگو) و گرچه در این امر موفق بود، به خاطر روایت پرحاشیه و غیرمستقیم و جدا از فرم‌های كلاسیك روایی، مخاطب حین همراهی با اثر و عذاب ناخواسته از تماشای شرایط شخصیت‌ها، گاهی هم به یاد می‌آورد تصاویر پیش‌رو،ت نها بازسازی شكلی از یك فاجعه‌اند، نه بیشتر. بنابراین در نهایت، فقط از خیال این‌كه چنین رویدادی در عالم حقیقی هم رخ داده یا می‌دهد، متاثر می‌شد اما در «جدایی نادر...» از ابتدای فیلم، تماشاگر درگیر آدم‌ها و ماجراهایشان می‌شود. حتی عنوان‌بندی اثر، نوعی پیش‌زمینه ذهنی ایجاد می‌كند كه به خاطر كدام اتفاق، عده‌ای از اوراق شناسایی و مدارك‌شان كپی می‌گیرند؟ آیا این كپی‌ها برای عملی خیر است یا شر؟ و درست بعد از تیتراژ، امیدِ واهی تماشاگر به باد می‌رود وقتی با زوج نه چندان سن و سال‌داری در دادگاه خانواده روبه‌رو می‌شود كه قصد جدایی دارند. از این منظر، نگاه فرهادی به مسائل اجتماعی و بعضا خانوادگی، نگاه تلخی است ولی سیاه نیست.
او حتی نظریه‌ها و شخصیت‌ها را خط‌كشی نمی‌كند. نمی‌گوید خوب و بد كدام است. حكم مطلق صادر نمی كند. فقط طرح وضعیت می‌كند و شك برمی‌انگیزد.
 
شك و دودلی (شما بخوانید بددلی) و دروغ انگار شده دغدغه ذهنی این فیلمساز و این دغدغه به نظر كاملا هماهنگ با فضای جامعه و روز است؛ همانطور كه در «جدایی...» آدم‌ها از ترس این‌كه حرف‌شان را باور نكنند یا در مخمصه بزرگتری گرفتار نشوند، به دروغ و پنهانكاری پناه می‌برند. آدم‌ها از كاری كه می‌كنند یا حرفی كه می‌‌زنند، چندان مطمئن نیستند.
كدگذاری‌های فیلم به لحاظ نشانه‌شناسی نیز هوشمندانه و سرشار از جزیی‌نگری‌های كنایی است كه فیلم را یك اثر انتقادی ‌اعتراضی نیز جلوه می‌دهد.
 
در مورد نام فیلم، اگر برخلاف منظوری كه می‌رساند، در فیلم چندان به موضوع طلاق و جدایی پرداخته نمی‌شود (دست‌كم به صراحت) و لحظاتی پس از چند سكانس اول، این مسئله به حاشیه می‌رود و قضیه فقر و جرم و قتل پیش می‌آید، به این معنا نیست كه این فیلم قرار نبوده به طلاق و پیامد‌های آن بپردازد.
اتفاقا با توجه به این موضوع كه سیمین همان ابتدای فیلم بار و بندیلش را جمع می‌كند و می‌رود و تا نیمه‌های فیلم، بنا بر ضرورت دوباره، خبری از او نمی‌شود، می‌توان نتیجه گرفت «جدایی...» دقیقا به موضوع بازخوردهای طلاق زوجین و تقبیح آن اشاره دارد.
 
مگر نه این که «ترمه» به مادرش گوشزد می‌کند: «اگر تو نرفته بودی، هیچ کدام از این اتفاق ها نمی‌افتاد»؟ هرچند كه فیلم با پایان بازش، همچنان تماشاگر را در مواجهه با این موضوع و تایید و تكذیب آن، بلاتكلیف و در محاق نگه می‌دارد تا خود درباره آن و نیكی و زشتی‌اش تصمیم بگیرد.
كارگردان «جدایی...» این فضاسازی رئالیستی را از روایت به بازی‌ها، فیلمبرداری، شیوه دیالوگ‌نویسی و سایر عوامل فنی نیز تعمیم داده است. فیلمبرداری پرلرزش و روی دست محمود كلاری و رنگ پریده تصاویر، كاملا التهاب و بحران موجود در اثر را تداعی می‌كند. انگار دوربین هم با نگرانی هرجا دنبال ذره‌ای صداقت و درستی می‌گردد. افسوس كه هرچه بیشتر می‌جوید، كمتر می‌یابد.
 
در میان مجموعه بازی‌ها،می‌توان در یك كلیت تام گفت همه بازی‌ها خوب و درستند. با این‌حال، بازیگرهای نقش اصلی، یعنی لیلا حاتمی، پیمان معادی، ساره بیات و شهاب حسینی خود را كاملا به جریان زندگی پیش روی دوربین و هدایت كارگردان سپرده‌اند كه نتیجه چنین اعتمادی به متن و نگارنده‌ آن، می‌شود بازی‌های یكدست و باورپذیری كه در فیلم شاهدیم.
حسن كار اینجاست كه غیر از مریلا زارعی و پیمان معادی كه تجربه دوباره‌ای را با فرهادی و جادوی كارگردانی‌اش پشت سر گذاشتند، دو بازیگر موفق این سال‌ها نیز شانس حضور در فیلم این كارگردان خلاق را یافتند تا بازی‌های یكسره متفاوتی از تمام آنچه تاكنون ارائه كرده‌اند، به كارنامه هنری خود بیفزایند.
 
لیلا حاتمی اینجا آنقدر متفاوت و خوب است كه به سختی باور می‌كنیم این همان لیلا حاتمی نچسب و ضعیف «بی‌پولی» و «چهل‌سالگی» است.حتی بیان و صدای او اینجا در خدمت كارگردان و نقش سیمین است و شهاب حسینی كه دیگر این اواخر داشتیم كم‌كم به حضورش در فیلم‌های تجاری و باری به هر جهت عادت می‌كردیم، در «جدایی...» ناگهان با بازی دلپذیرش غافلگیرمان می‌كند.
او تا توانسته به شخصیت حجّت، مظلومیت و درماندگی تزریق كرده و یك الگوی تمام‌عیار از مرد بیكار دلسوز و مسئولیت‌پذیر آفریده است و البته بی‌انصافی است اگر یادی از دو بازی خوب دیگر در فیلم نكنیم؛ ساره بیات و سارینا فرهادی هر دو به عالی‌ترین شكل‌ممكن در نقش‌های خود درخشیده‌اند. با آن‌كه انتخاب سن 11 سالگی برای «ترمه» به دلیل جثه بزرگ‌تر و نگاه و چهره پخته‌تر سارینا فرهادی، كمی دور از ذهن و ناممكن به نظر می‌رسد ولی می‌توان این ضعف كوچك را به قوت كلی اثر بخشید.
«جدایی نادر از سیمین» بازتابی خیره‌كننده و روشن از حقیقت است؛ یك داستان واقعی كه عینا منطبق بر اصل رویدادی مشابه ساخته شده است. تماشاگر چنین فیلمی باید بداند این یك كپی از واقعیت است،نه خود آن. اما این كپی، برابر اصل است.
درست مثل همان كپی‌هایی كه ابتدای فیلم از شناسنامه و قباله ازدواج و سند و مدارك دیگر برداشته می‌شود تا به جای نسخه اصلی آن، تحویل دادگاه شود. 
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com/ احمدرضا حجارزاده
 
 
مطالب پیشنهادی:
 ناگفته‌های اصغر فرهادی از «جدایی نادر از سیمین»
 درباره اصغر فرهادی و موفقیتش در جشنواره برلین
جدایی نادر از سیمین؛ سنگدلانه و مفرح!
درباره جدایی نادر از سیمین
عکس های جدید از فیلم «جدایی نادر از سیمین»