گفت و گو با علی مصفا کار سختی است!
اینطور که پیداست من آدم بسیار متأثری هستم! خب بله حتماً از او هم تاثیر گرفته‌ام و...
 
گفت‌وگو با علی مصفا، در شرایطی طبیعی کار سختی است؛ آنهایی که او را می‌شناسند می‌دانند که از گفت‌وگوی مطبوعاتی فراری است و همیشه سعی می‌کند دور از حاشیه‌ها کار خودش را بکند و بی‌سروصدا فیلم‌های دلخواهش را بازی کند یا بسازد. اگر هم فرصتی برای گپ و گفت پیش بیاید، سعی می‌کند با زیرکی تمام کم حرفی‌اش را حفظ کند و سربسته به سوال‌ها جواب بدهد. به بهانه فیلم پله آخر با او گفت وگویی انجام داده ایم


 تاثیر‌پذیری یک فیلمساز از دیگر فیلمسازان را تا چه حد مجاز می دانید؟ ایرادی دارد آدم از فیلمسازان متعددی تاثیر گرفته باشد؟ مثلا بعضی منتقدان نوشته‌اند شما از فیلم‌های مهر‌جویی تاثیر گرفته‌اید و تمام فضا‌های مهمانی و نوع رفتار آدم‌ها در آنجا، خیلی شبیه فیلم لیلاست.
به نظر من که هیچ ایرادی ندارد و اصلا شاید گریزی هم از آن نباشد. در مورد آقای مهرجویی هم یک بار گفتم که به نظرم همه فیلمسازان نسل من و حتی نسل قبل از من، از ایشان تاثیر گرفته‌اند و در مورد من که بین هم دوره‌ای‌های خودم بیشترین سابقه همکاری با ایشان را دارم و اصلاً انگیزه‌ ساختن فیلم را اول بار با شناختن ایشان و فیلم‌هایشان پیدا کرده‌ام چنین تاثیری عجیب نیست... شباهت فضا‌های مهمانی به فیلم لیلا هم از همان شباهت‌هاست که به استقبالش رفته‌ام.
می‌گویند پله آخر از فیلم‌های علی حاتمی هم تاثیر گرفته. آن دلتنگی برای بنا‌های قدیمی و موسیقی سنتی و چرخ زدن و حسرت خوردن نشانه‌هایی از دل‌بستگی به زندگی ایرانی با نگاه غمخو ارائه مرحوم حاتمی نیست؟
اینطور که پیداست من آدم بسیار متأثری هستم! خب بله حتماً از او هم تاثیر گرفته‌ام، بخشی از خاطرات کودکی من و حتماً هم نسلانم با لذت تماشای سریال سلطان صاحب قران گره خوردند و دیگر کار‌های او که به قول شما نگاهی غمخوارانه دارد. از خیلی چیز‌های دیگر هم حتماً تاثیر گرفته‌ام که پیدا کردنشان دیگر به این آسانی نیست ولی مطمئن باشید اگر پیدایشان هم کنید باز هم من تایید می‌کنم.
نگران نبودید با این نوع نگاه به گذشته، متهم شوید که آدم محافظه‌کاری هستید؟ تمایلتان به باز‌سازی زندگی گذشته، آن هم با نگاه غمخوار ارائه یک جور دلتنگی برای آن زندگی نیست.
مصفا: حتماً هست... مگر شما دلتنگ آن زندگی نیستید؟ باقی جنبه‌هایش را کنار بگذاریم و فقط در مورد تهران صحبت کنیم. فکر نمی‌کنم روی این موضوع کسی بحثی داشته باشد که معماری تهران شرایط ناگواری دارد. پس طبیعی است که دلتنگ آن زندگی باشیم و اتفاقاً غیر از این محافظه‌کاری است... اما از طرف دیگر من در محیطی بزرگ شدم که نگاه غالبش حسرت گذشته و روزگار خوش پدرانش بوده که باز آنها هم حسرت گذشته پدرانشان را داشتند. صحنه‌ای هست در هزار دستان که رضا روی بالکن گراند هتل می‌ایستد و نگاهی به تهرانی می‌کند که ما حسرتش را می‌خوریم و می‌گوید چه کسی تو را به این شکل در آورده. یعنی همان شکلی که ما افسوسش را می‌خوریم. اتفاقا وودی آلن هم همین را توی نیمه شب در پاریس دارد... همیشه همین بوده؛ چیز عجیبی نیست.
راستش پله آخر فیلم خطرناکی است! این خلاف مسیر حرکت کردن ممکن است برای شما حاشیه درست کند! به‌هرحال فیلم شما سر راست قصه‌اش را تعریف نمی‌کند، ریتمش شبیه فیلم‌های معمول سینمای ایران نیست و کلی رفت و برگشت زمانی دارد. موقع تولید فیلم نگران نبودید که این خلاف جریان معمول حرکت کردن کار دستتان بدهد؟
مصفاً موقع نوشتن فیلمنامه با همین تصمیم کار را تمام کردم چون دیگر آب از سرم گذشته بود و به‌هرحال این سینما، موافقش حرکت کنیم چه خلافش، کار دستمان داده، موقعی هم که می‌خواستم دختر گل سرخ را بسازم هدفم این بود که به اسم فیلم تجاری فیلم هنری بسازم و سرشان کلاه بگذارم. تا یک جایی هم خیلی خوب پیش رفتم اما آقایان باهوش‌تر از آن بودند که من فکر می‌کردم و به موقع به مقاصد پلید من پی بردند و جلوی کار را گرفتند. مقصودی این است که آن وقت هم هدف جبران شکست نبود، حالا هم اینطور نیست.
اصلا به فکر جایگاه خودتان در سینمای ایران هستید؟
راستش فکر نمی‌کنم در سینمای ایران جایگاهی داشته باشم که بخواهم به فکرش باشم. جدا از آن، این تصویری هم که شما خبرش را می‌دهید خیلی دلپذیر و دوست‌داشتنی است. اما از همه اینها که بگذریم قبول کنید امروز این قدر مصائب و مشکلات برای فکر کردن هست که فکر کردن به جایگاه چون منی در سینمای ایران آدم را مثل لیلی پله آخر به خنده می‌اندازد.



گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:khabaronline.com


مطالب پیشنهادی:
امضای کدام چهره معروف بیش از همه جعل شده است؟
آقای خواجه امیری تولدتون مبارک
مشکلات خط فارسی حل‌شدنی است؟
آقای شهریاری چرا می خواهید با "فیتیله ای ها" همراه شوید؟
منتخب داستانهای پلیسی هیچکاک را بخوانید