چند هفتهای میشود که دنبال سعید کنگرانی میگردیم، همان سعید سریال «دایی جان ناپلئون». همانی را میگویم که نیمی از دختران آن زمان عاشق دل خستهاش بودند و از اینکه بازیگر نقش مقابلش آنقدر زشت بوده اعتراض داشتند. اما هر چه بیشتر میگردیم، هیچ ردی از او پیدا نمی کنیم. انگار که آب شده و به زمین فرو رفته است. در لحظات آخر چارهای جز این پیدا نمیکنیم که یک گزارش در همین مورد بنویسیم. اینکه کلا این روزها سعید کنگرانی کجاست و چه کار میکند؟ اصلا ایران هست؟
اگر هست کجاست و چه کار میکند؟ اولین چیزی که از او پیدا میکنیم دو شماره تلفن است. یکی از آنها مدتهاست که قطع شده و انگار که مشترک موردنظر اصلا قصد وصل کردنش را هم ندارد و آن دیگری اشتباه است. به دنبال ردی از او در خبرگزاریها میگردیم و با هر روزنامهنگاری که از او خبر داشته، تماس میگیریم، اما باز هم به در بسته میخوریم. نیست که نیست. به همین دلیل تصمیم میگیریم از آخر به عقب برویم و تا جایی که امکانش وجود دارد، مسیر زندگی او را در این چند سال پیدا کنیم.
آخرین حضور او مربوط میشود به حضورش در فیلم سینمایی «ازدواج به سبک ایرانی». فیلمی به کارگردانی حسن فتحی و تهیهکنندگی علی معلم. نقش دایی خانواده را بازی کرده. شیرین دختر جوانی است كه خانواده ای سنتی و پدری متعصب و سختگیر دارد. دایی شیرین كه مدیر یك آژانس هواپیمایی است، معمولا با كمك مادر شیرین سعی میكند پدرش حاج ابراهیم سرپولكی را از موضع سفت و سختش كمی پایین بكشد و در مورد كار كردن شیرین هم موفق میشود و اجازه میگیرد كه شیرین در آژانس او مشغول شود. جوانی آمریكایی به نام دیوید هاوارد به محض ورود به آژانس، با دیدن شیرین كه صورتی شبیه مینیاتورهای ایرانی مورد علاقه دیوید دارد، دل به او میبازد.
از طرفی رقیب حاج ابراهیم در بازار فرش هم میخواهد با وصلت پسرش محیالدین با شیرین، زمینه منافع مالی خودش را فراهم كند و وقتی از تماسهای شیرین و دیوید باخبر میشود، به حاجی خبر میدهد و او هم مدتی شیرین را محدودتر میكند. اما دایی و مادر باز حاجی را راضی میكنند و وقتی دیوید به خواستگاری شیرین میآید، حاجی تكلیف همه را معلوم میكند: این عروسی در صورتی سر میگیرد كه همه چیزش ایرانی باشد. دیوید مسلمان میشود و تغییرات شدیدتری را هم میپذیرد.
اما توطئههای بعدی محیالدین و پدرش كه سوابق ناجوری برای دیوید جعل میكنند، عروسی را در آستانه به هم خوردن قرار میدهد تا بالاخره با روشن شدن پاكی و بیگناهی او به دست دایی، عروسی سر میگیرد. یک داستان ساده دارد و انگار نقش دایی را اصلا برای سعید کنگرانی نوشتهاند.
گره سینما در زندگی
بعد از فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» زمزمههای حضور او در فیلم «فرزند صبح» آمد که هیچ وقت بستر حضور او آماده نشد و فیلم با یک بازیگر دیگر جلوی دوربین رفت. اما درست همانطور که خیلیها میگویند، اگر وارد سینما شدید، دیگر نمیتوانید از آن بیرون بیایید. سعید کنگرانی هم از این دسته جدا نیست. او تا همین چند ماه پیش در یک آموزشگاه سینمایی کار میکرد و به علاقهمندان آموزش میداد: آموزشگاه سینمایی «هلیا». او در مورد سبک تدریس بازیگری در این آموزشگاه گفت: «میخواهم یک روش جدید تدریس کنم که تاکنون در ایران تدریس نشده است، روش کاملا جدیدی است و از این منظر میتوانم با کارگردانی به روش جیم جارموش اشاره کنم. دوست دارم دانشجویان را به طبیعت ببرم و درواقع با حقیقت تیپ آشنایشان کنم. من با دیدن جوانان علاقهمند و پیگیر به این فکر افتادم که روش جدیدی را امتحان کنم و مطمئن هستم جواب بهتری خواهد داد و جوانان بازیگری واقع در دل لوکیشن را فرامی گیرند و به این واسطه حتی رفتار با مردم جامعه را نیز به عنوان یک بازیگر آموزش میبینند.» اما همین که ما این راه را میرویم که او را پیدا کنیم، متوجه میشویم که مدتی است از آموزشگاه رفته است و یک بار دیگر تیر ما به خطا میرود.
راهی برای كم كردن اضطرابها
خیلی از بازیگران هم نسل او و حتی قدیمیتر مدتها بود که خانهنشین شده بودند. اجازه فعالیت نداشتند و در نهایت از دنیا رفتند. تهیهکننده فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» در مورد پروسه انتخاب و بازی سعید کنگرانی در فیلم میگوید:
« به سعید کنگرانی اجازه فعالیت در ایران داده شده بود. قبل از اینکه فیلمبرداری را شروع کنیم هیچ حکم مشخصی مبنی بر ممنوعالکار بودن او وجود نداشت. این دست کارها نیاز زیادی به حکم قضایی دارد. اما من به شکل شفاهی با مسئولان در مورد حضور او در فیلم صحبت کردم و با توجه به اینکه نقش اصلی به آن معنا وجود نداشت، با بازی سعید کنگرانی در فیلم موافقت کردند.
کار فیلمبرداری را شروع کردیم و بعد از 2 ماه با ما تماس گرفتند که او نباید در فیلم بازی کند. ما مطرح کرده بودیم، اجازهاش را هم گرفتیم، همان موقع اصلا باید فهرست بازیگران را میدادیم! مقاومت های منفی درست شد که او نباید در فیلم حضور پیدا میکرد. خب ما اواخر کار بودیم و جایگزین کردن به جای او به هیچ عنوان امکانپذیر نبود. تنها یک صحنه باید در شیراز فیلمبرداری میکردیم و اصلا حتی نمیشد که نقش را از فیلم حذف کنیم.
اینطور شد که مدتها فیلم را به نمایش نگذاشتند، در جشنواره فیلم فجر، فیلمی بود که به اصرار دوستان فیلم اولی بود که توسط هیات انتخاب اعلام شد، اما گروهی مخالفت کردند و حتی اجازه پخش فیلم در جشنواره را هم ندادند تا اینکه فیلم در دولت بعدی اجازه نمایش گرفت. یکی از موارد در مورد داستان و محتوای فیلم بود که یکسری سوءتفاهمها را ایجاد کرده بود و یکی دیگر مربوط به حضور سعید کنگرانی در فیلم بود.»
سالهای دور از خانه
علی معلم در مورد حضور او در فیلم میگوید: «ما برای ازدواج به سبک ایرانی تعداد بازیگر اصلی که میخواستیم زیاد بود. از طرفی دیگر شنیده بودم سعید کنگرانی مدتی است که به ایران بازگشته و به نظرم آمد برای نقشی که ما در نظر داشتیم، یعنی همان نقش دایی خانواده خیلی مناسب است. انتخاب شد و کار فیلم شروع شد. در ابتدا طبیعی بود که او نتواند با بازیگران دیگر هماهنگ شود و برایش بازگشت به عالم سینما دشوار بود اما این کار انجام شد و نقش به خوبی در آمد. به هر حال زمانی که بازیگری بعد از مدتها به سینما بازمیگردد به یک پروسهای احتیاج دارد.
شاید این اتفاق در روزهای اول سخت بود، اما بعد خوشبختانه خوب انجام شد. ضمن اینکه «ازدواج به سبک ایرانی» فیلمی بود که به همگامی هنرمندان با هم احتیاج داشت. همه خانواده باید با هم هماهنگ میبودند. نقشها باید با یکدیگر اخت میشدند و به نظرم نتیجه خوبی را در پی داشت. سعید كنگرانی، فرد بسیار محترم، آرام و دوستداشتنیای است. باقی تیم به خوبی با او ارتباط برقرار کردند و خیلی زود، تبدیل به یکی از اعضای فامیل شد. از آن موقع تا به حال زمانی گذشته و خاطره زیادی را از آن موقع در یادم نمانده است. سعید کنگرانی خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارد.
او کارنامه کاری درخشانی دارد و در این کارنامه میتوان به همکاری با کارگردانهای شاخصی اشاره کرد. با خسرو هریتاش در فیلم «سرایدار» همکاری کرد، در «دایره مینا» با داریوش مهرجویی کار کرد، سابقه همکاری با ناصر تقوایی را هم در سریال «دایی جان ناپلئون» دارد. نقشهایی که بازی کرده عمدتا فیلمهایی بود که جزو جریان خاص سینمای ایران به حساب میآمدند. من به خاطرم میآید که او برخلاف سایر بازیگران سر صحنه زمانی که بیکار بود کتاب میخواند، خیلی اهل گاسیپهای پشت صحنه نبود و روحیه خوبی برای کار کردن داشت.
ما برای نمایش فیلم در دوبی با هم همسفر بودیم، این سفر خوش خاطرهای برای ما بود. متاسفانه فیلم در ایران با مسائل و حواشی زیادی روبهرو و مقداری دچار سانسور شد، به دلیل حضور سعید کنگرانی جلوی آن را گرفتند. خاطرات تلخ و شیرینی از آن موقع در خاطرم مانده است، اما چیزی که مسلم است این است که فیلمها هستند که باقی میمانند، تمام آن حرفها و حدیثها، دوستیها و دشمنیها در طول تاریخ پاک میشوند.»
همکاری موج نو سینما
سعید کنگرانی از کودکی روی صحنه تئاتر بود. شناختهشدهترین نمایشی که بازی کرد نمایش «شهر قصه» بود. اما اولین حضور سینماییاش در سینما «رضا موتوری» بود. بعد از آن با موج نو در سینمای ایران همساز شد و با کارگردانان مطرحی فعالیت کرد.
در فیلم «دایره مینا» به کارگردانی داریوش مهرجویی، «سرایدار» به کارگردانی خسرو هریتاش، سریال «دایی جان ناپلئون» به کارگردانی ناصر تقوایی و... اما بعد از انقلاب هم به بازیگری ادامه داد و در فیلمهای «پرواز در قفس» (۱۳۵۹) و «فصل خون» (۱۳۶۰) حبیب کاوش بازی کرد. فیلم «گرداب» (۱۳۶۱) آخرین فیلم او پیش از وقایع بعد بود که با وجود تهیهکنندگی بنیاد مستضعفان توقیف شد. پس از آن چند کارگردان برای ایفای نقش به او پیشنهاد کار دادند از جمله علی حاتمی برای فیلم «مادر» که او را برای ایفای نقش فرزند عارف مسلک خانواده (که بعدها امین تارخ آن را پذیرفت) در نظر گرفته بود ولی کنگرانی در سال ۱۳۶۴ بدون ذکر دلیل ممنوع التصویر اعلام شد و از ادامه فعالیتش جلوگیری بهعمل آمد.
با وجود تلاش فراوان، او نتوانست حکمش را تعدیل کند و در این مدت دائما مورد بازخواست قرار میگرفت. نهایتا در سال ۱۳۶۷ ایران را ترک کرد. یک سال در دوبی اقامت گزید و سپس به کالیفرنیا در ایالاتمتحده رفت و به مدت ۱۶ سال از ایران و بازیگری حرفهای دور ماند. بعد از همین 16 سال بود که در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» بازی کرد.
حالا نمیدانیم بعد از بیمهری که در مورد فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» شد، کجا ست؟ ایران است یا اینکه تصمیم گرفته دوباره به ایالاتمتحده برود و آنجا تدریس کند. با توجه به تمام یافتههایی که در این چند هفته به دست آوردیم، اینطور فکر میکنیم که سعید کنگرانی به خارج از کشور رفته است.
حب، بغض و تنگ نظری
اما با تمام این اوصاف بازیگران زیادی هستند که قبل از انقلاب اسلامی فیلم بازی میکردند و حالا از عالم سینما دور ماندهاند. ناصر ملکمطیعی بازیگر 83 سالهای است و بعد از سی و چند سال با فیلم «نقش و نگار» به سینما بازگشته است و در همان گفتوگو اعلام کرده که از این بازگشت خوشحال است. اما فیلم با
مشکل روبهرو شده است.
در جشنواره به نمایش در نیامد و معلوم نیست سرنوشت آن چطور خواهد شد. علی معلم در مورد عدم اجازه برای بازیگران قبل از انقلاب اسلامی میگوید:«واقعیت این است که من هیچ وقت نفهمیدم که چرا اجازه حضور برخی دوستان که در این سی و چند ساله در ایران زندگی کردند، داده نشد. خیلیها بودند که در ایران زندگی کردند و در انقلاب، جنگ و دیگر مسائل شریک بودند. اگر فیلمهای مبتذلی در آن دوره ساخته شد، مقصر اصلی دستگاه فرهنگی بود، نه عناصری که در فیلمها حضور داشتند. به نظرم میآید که در این چند سال نگاه ناشکیبایی به آنها داشتیم. به خصوص کسانی که امروز سنی از آنها گذشته، به ویژه آقای ملکمطیعی و دوستان دیگری که هنوز در کنارمان هستند.
به هر حال یادمان باشد کسی که وارد سینما میشود، نمیتواند از سینما دل بکند و دوریاش از سینما برای او مشکل است. شاید بهتر این باشد که ما نگاه مهربانانهتری نسبت به آنها داشته باشیم؛ نظام جمهوری اسلامی یک نظام تثبیت یافته است. باید اجازه حضور برای بسیاری از هنرمندان را که آمدند مانند ایرج قادری، ولی شیراندامی و... داد خیلی از آنهایی که حالا کار میکنند، سابقه کار در زمان شاه را دارند و در فیلمهای گذشته هم بازی کردند، حالا ممکن است که در بین آنها فیلمهای نامناسبی هم وجود داشته باشد، اما واقعیت است که انقلاب شد، نظام عوض شد و شرایط دیگری در نظام فراهم شد و دستگاه فرهنگی در زمان شاه بود که میتوانست مستوجب ساخت فیلمهای مبتذل شود.
باید یک نگاه مهربانتری داشته باشیم و اجازه برای حضور این دوستان در نقشهایی که مناسب آنهاست و در اندازه و شان آنهاست فراهم کنیم. باور کنید که نه آسمان به زمین میآید و نه زمین به آسمان میچسبد. اگر ناصر ملکمطیعی 10 دقیقه در فیلمی حضور پیدا کند یا سعید کنگرانی 20 دقیقه بازی کند چه میشود؟
این واقعا یک مقداری تنگنظری و بغضهایی است که وجود دارد و سابقه بدی که در ذهنها وجود دارد، این اتفاقات را به همراه خودش میآورد. به نظر من باید نگاه توبهپذیر و مهربانی را نسبت به آنها داشته باشیم. از نفی آنها ما به جایی نرسیدیم. آنها در سالهایی هستند که نیاز به مهربانی و لطف دارند و نشان دادند که کسانی نبودند که بخواهند از کشورشان انتقاد کنند و در آثار دیگر حضور پیدا کنند. آنها در این مملکت زندگی کردند و با مردم کشور خودشان بودند. زمانی که در کنار مردمشان بودند، باید در سینمایی که متعلق به خودشان است و آنها هم بخشی از میراث این سینما هستند، در حد لازم اعتبار و احترام داده شود.
گرد آوری: فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
مطالب پیشنهادی:
اگر هست کجاست و چه کار میکند؟ اولین چیزی که از او پیدا میکنیم دو شماره تلفن است. یکی از آنها مدتهاست که قطع شده و انگار که مشترک موردنظر اصلا قصد وصل کردنش را هم ندارد و آن دیگری اشتباه است. به دنبال ردی از او در خبرگزاریها میگردیم و با هر روزنامهنگاری که از او خبر داشته، تماس میگیریم، اما باز هم به در بسته میخوریم. نیست که نیست. به همین دلیل تصمیم میگیریم از آخر به عقب برویم و تا جایی که امکانش وجود دارد، مسیر زندگی او را در این چند سال پیدا کنیم.
از سعید کنگرانی چه خبر ؟
ازدواج به سبک ایرانی
آخرین حضور او مربوط میشود به حضورش در فیلم سینمایی «ازدواج به سبک ایرانی». فیلمی به کارگردانی حسن فتحی و تهیهکنندگی علی معلم. نقش دایی خانواده را بازی کرده. شیرین دختر جوانی است كه خانواده ای سنتی و پدری متعصب و سختگیر دارد. دایی شیرین كه مدیر یك آژانس هواپیمایی است، معمولا با كمك مادر شیرین سعی میكند پدرش حاج ابراهیم سرپولكی را از موضع سفت و سختش كمی پایین بكشد و در مورد كار كردن شیرین هم موفق میشود و اجازه میگیرد كه شیرین در آژانس او مشغول شود. جوانی آمریكایی به نام دیوید هاوارد به محض ورود به آژانس، با دیدن شیرین كه صورتی شبیه مینیاتورهای ایرانی مورد علاقه دیوید دارد، دل به او میبازد.
از طرفی رقیب حاج ابراهیم در بازار فرش هم میخواهد با وصلت پسرش محیالدین با شیرین، زمینه منافع مالی خودش را فراهم كند و وقتی از تماسهای شیرین و دیوید باخبر میشود، به حاجی خبر میدهد و او هم مدتی شیرین را محدودتر میكند. اما دایی و مادر باز حاجی را راضی میكنند و وقتی دیوید به خواستگاری شیرین میآید، حاجی تكلیف همه را معلوم میكند: این عروسی در صورتی سر میگیرد كه همه چیزش ایرانی باشد. دیوید مسلمان میشود و تغییرات شدیدتری را هم میپذیرد.
اما توطئههای بعدی محیالدین و پدرش كه سوابق ناجوری برای دیوید جعل میكنند، عروسی را در آستانه به هم خوردن قرار میدهد تا بالاخره با روشن شدن پاكی و بیگناهی او به دست دایی، عروسی سر میگیرد. یک داستان ساده دارد و انگار نقش دایی را اصلا برای سعید کنگرانی نوشتهاند.
گره سینما در زندگی
بعد از فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» زمزمههای حضور او در فیلم «فرزند صبح» آمد که هیچ وقت بستر حضور او آماده نشد و فیلم با یک بازیگر دیگر جلوی دوربین رفت. اما درست همانطور که خیلیها میگویند، اگر وارد سینما شدید، دیگر نمیتوانید از آن بیرون بیایید. سعید کنگرانی هم از این دسته جدا نیست. او تا همین چند ماه پیش در یک آموزشگاه سینمایی کار میکرد و به علاقهمندان آموزش میداد: آموزشگاه سینمایی «هلیا». او در مورد سبک تدریس بازیگری در این آموزشگاه گفت: «میخواهم یک روش جدید تدریس کنم که تاکنون در ایران تدریس نشده است، روش کاملا جدیدی است و از این منظر میتوانم با کارگردانی به روش جیم جارموش اشاره کنم. دوست دارم دانشجویان را به طبیعت ببرم و درواقع با حقیقت تیپ آشنایشان کنم. من با دیدن جوانان علاقهمند و پیگیر به این فکر افتادم که روش جدیدی را امتحان کنم و مطمئن هستم جواب بهتری خواهد داد و جوانان بازیگری واقع در دل لوکیشن را فرامی گیرند و به این واسطه حتی رفتار با مردم جامعه را نیز به عنوان یک بازیگر آموزش میبینند.» اما همین که ما این راه را میرویم که او را پیدا کنیم، متوجه میشویم که مدتی است از آموزشگاه رفته است و یک بار دیگر تیر ما به خطا میرود.
از سعید کنگرانی چه خبر ؟
راهی برای كم كردن اضطرابها
خیلی از بازیگران هم نسل او و حتی قدیمیتر مدتها بود که خانهنشین شده بودند. اجازه فعالیت نداشتند و در نهایت از دنیا رفتند. تهیهکننده فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» در مورد پروسه انتخاب و بازی سعید کنگرانی در فیلم میگوید:
« به سعید کنگرانی اجازه فعالیت در ایران داده شده بود. قبل از اینکه فیلمبرداری را شروع کنیم هیچ حکم مشخصی مبنی بر ممنوعالکار بودن او وجود نداشت. این دست کارها نیاز زیادی به حکم قضایی دارد. اما من به شکل شفاهی با مسئولان در مورد حضور او در فیلم صحبت کردم و با توجه به اینکه نقش اصلی به آن معنا وجود نداشت، با بازی سعید کنگرانی در فیلم موافقت کردند.
کار فیلمبرداری را شروع کردیم و بعد از 2 ماه با ما تماس گرفتند که او نباید در فیلم بازی کند. ما مطرح کرده بودیم، اجازهاش را هم گرفتیم، همان موقع اصلا باید فهرست بازیگران را میدادیم! مقاومت های منفی درست شد که او نباید در فیلم حضور پیدا میکرد. خب ما اواخر کار بودیم و جایگزین کردن به جای او به هیچ عنوان امکانپذیر نبود. تنها یک صحنه باید در شیراز فیلمبرداری میکردیم و اصلا حتی نمیشد که نقش را از فیلم حذف کنیم.
اینطور شد که مدتها فیلم را به نمایش نگذاشتند، در جشنواره فیلم فجر، فیلمی بود که به اصرار دوستان فیلم اولی بود که توسط هیات انتخاب اعلام شد، اما گروهی مخالفت کردند و حتی اجازه پخش فیلم در جشنواره را هم ندادند تا اینکه فیلم در دولت بعدی اجازه نمایش گرفت. یکی از موارد در مورد داستان و محتوای فیلم بود که یکسری سوءتفاهمها را ایجاد کرده بود و یکی دیگر مربوط به حضور سعید کنگرانی در فیلم بود.»
سالهای دور از خانه
علی معلم در مورد حضور او در فیلم میگوید: «ما برای ازدواج به سبک ایرانی تعداد بازیگر اصلی که میخواستیم زیاد بود. از طرفی دیگر شنیده بودم سعید کنگرانی مدتی است که به ایران بازگشته و به نظرم آمد برای نقشی که ما در نظر داشتیم، یعنی همان نقش دایی خانواده خیلی مناسب است. انتخاب شد و کار فیلم شروع شد. در ابتدا طبیعی بود که او نتواند با بازیگران دیگر هماهنگ شود و برایش بازگشت به عالم سینما دشوار بود اما این کار انجام شد و نقش به خوبی در آمد. به هر حال زمانی که بازیگری بعد از مدتها به سینما بازمیگردد به یک پروسهای احتیاج دارد.
شاید این اتفاق در روزهای اول سخت بود، اما بعد خوشبختانه خوب انجام شد. ضمن اینکه «ازدواج به سبک ایرانی» فیلمی بود که به همگامی هنرمندان با هم احتیاج داشت. همه خانواده باید با هم هماهنگ میبودند. نقشها باید با یکدیگر اخت میشدند و به نظرم نتیجه خوبی را در پی داشت. سعید كنگرانی، فرد بسیار محترم، آرام و دوستداشتنیای است. باقی تیم به خوبی با او ارتباط برقرار کردند و خیلی زود، تبدیل به یکی از اعضای فامیل شد. از آن موقع تا به حال زمانی گذشته و خاطره زیادی را از آن موقع در یادم نمانده است. سعید کنگرانی خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارد.
او کارنامه کاری درخشانی دارد و در این کارنامه میتوان به همکاری با کارگردانهای شاخصی اشاره کرد. با خسرو هریتاش در فیلم «سرایدار» همکاری کرد، در «دایره مینا» با داریوش مهرجویی کار کرد، سابقه همکاری با ناصر تقوایی را هم در سریال «دایی جان ناپلئون» دارد. نقشهایی که بازی کرده عمدتا فیلمهایی بود که جزو جریان خاص سینمای ایران به حساب میآمدند. من به خاطرم میآید که او برخلاف سایر بازیگران سر صحنه زمانی که بیکار بود کتاب میخواند، خیلی اهل گاسیپهای پشت صحنه نبود و روحیه خوبی برای کار کردن داشت.
ما برای نمایش فیلم در دوبی با هم همسفر بودیم، این سفر خوش خاطرهای برای ما بود. متاسفانه فیلم در ایران با مسائل و حواشی زیادی روبهرو و مقداری دچار سانسور شد، به دلیل حضور سعید کنگرانی جلوی آن را گرفتند. خاطرات تلخ و شیرینی از آن موقع در خاطرم مانده است، اما چیزی که مسلم است این است که فیلمها هستند که باقی میمانند، تمام آن حرفها و حدیثها، دوستیها و دشمنیها در طول تاریخ پاک میشوند.»
همکاری موج نو سینما
سعید کنگرانی از کودکی روی صحنه تئاتر بود. شناختهشدهترین نمایشی که بازی کرد نمایش «شهر قصه» بود. اما اولین حضور سینماییاش در سینما «رضا موتوری» بود. بعد از آن با موج نو در سینمای ایران همساز شد و با کارگردانان مطرحی فعالیت کرد.
در فیلم «دایره مینا» به کارگردانی داریوش مهرجویی، «سرایدار» به کارگردانی خسرو هریتاش، سریال «دایی جان ناپلئون» به کارگردانی ناصر تقوایی و... اما بعد از انقلاب هم به بازیگری ادامه داد و در فیلمهای «پرواز در قفس» (۱۳۵۹) و «فصل خون» (۱۳۶۰) حبیب کاوش بازی کرد. فیلم «گرداب» (۱۳۶۱) آخرین فیلم او پیش از وقایع بعد بود که با وجود تهیهکنندگی بنیاد مستضعفان توقیف شد. پس از آن چند کارگردان برای ایفای نقش به او پیشنهاد کار دادند از جمله علی حاتمی برای فیلم «مادر» که او را برای ایفای نقش فرزند عارف مسلک خانواده (که بعدها امین تارخ آن را پذیرفت) در نظر گرفته بود ولی کنگرانی در سال ۱۳۶۴ بدون ذکر دلیل ممنوع التصویر اعلام شد و از ادامه فعالیتش جلوگیری بهعمل آمد.
با وجود تلاش فراوان، او نتوانست حکمش را تعدیل کند و در این مدت دائما مورد بازخواست قرار میگرفت. نهایتا در سال ۱۳۶۷ ایران را ترک کرد. یک سال در دوبی اقامت گزید و سپس به کالیفرنیا در ایالاتمتحده رفت و به مدت ۱۶ سال از ایران و بازیگری حرفهای دور ماند. بعد از همین 16 سال بود که در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» بازی کرد.
حالا نمیدانیم بعد از بیمهری که در مورد فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» شد، کجا ست؟ ایران است یا اینکه تصمیم گرفته دوباره به ایالاتمتحده برود و آنجا تدریس کند. با توجه به تمام یافتههایی که در این چند هفته به دست آوردیم، اینطور فکر میکنیم که سعید کنگرانی به خارج از کشور رفته است.
از سعید کنگرانی چه خبر ؟
حب، بغض و تنگ نظری
اما با تمام این اوصاف بازیگران زیادی هستند که قبل از انقلاب اسلامی فیلم بازی میکردند و حالا از عالم سینما دور ماندهاند. ناصر ملکمطیعی بازیگر 83 سالهای است و بعد از سی و چند سال با فیلم «نقش و نگار» به سینما بازگشته است و در همان گفتوگو اعلام کرده که از این بازگشت خوشحال است. اما فیلم با
مشکل روبهرو شده است.
در جشنواره به نمایش در نیامد و معلوم نیست سرنوشت آن چطور خواهد شد. علی معلم در مورد عدم اجازه برای بازیگران قبل از انقلاب اسلامی میگوید:«واقعیت این است که من هیچ وقت نفهمیدم که چرا اجازه حضور برخی دوستان که در این سی و چند ساله در ایران زندگی کردند، داده نشد. خیلیها بودند که در ایران زندگی کردند و در انقلاب، جنگ و دیگر مسائل شریک بودند. اگر فیلمهای مبتذلی در آن دوره ساخته شد، مقصر اصلی دستگاه فرهنگی بود، نه عناصری که در فیلمها حضور داشتند. به نظرم میآید که در این چند سال نگاه ناشکیبایی به آنها داشتیم. به خصوص کسانی که امروز سنی از آنها گذشته، به ویژه آقای ملکمطیعی و دوستان دیگری که هنوز در کنارمان هستند.
به هر حال یادمان باشد کسی که وارد سینما میشود، نمیتواند از سینما دل بکند و دوریاش از سینما برای او مشکل است. شاید بهتر این باشد که ما نگاه مهربانانهتری نسبت به آنها داشته باشیم؛ نظام جمهوری اسلامی یک نظام تثبیت یافته است. باید اجازه حضور برای بسیاری از هنرمندان را که آمدند مانند ایرج قادری، ولی شیراندامی و... داد خیلی از آنهایی که حالا کار میکنند، سابقه کار در زمان شاه را دارند و در فیلمهای گذشته هم بازی کردند، حالا ممکن است که در بین آنها فیلمهای نامناسبی هم وجود داشته باشد، اما واقعیت است که انقلاب شد، نظام عوض شد و شرایط دیگری در نظام فراهم شد و دستگاه فرهنگی در زمان شاه بود که میتوانست مستوجب ساخت فیلمهای مبتذل شود.
باید یک نگاه مهربانتری داشته باشیم و اجازه برای حضور این دوستان در نقشهایی که مناسب آنهاست و در اندازه و شان آنهاست فراهم کنیم. باور کنید که نه آسمان به زمین میآید و نه زمین به آسمان میچسبد. اگر ناصر ملکمطیعی 10 دقیقه در فیلمی حضور پیدا کند یا سعید کنگرانی 20 دقیقه بازی کند چه میشود؟
این واقعا یک مقداری تنگنظری و بغضهایی است که وجود دارد و سابقه بدی که در ذهنها وجود دارد، این اتفاقات را به همراه خودش میآورد. به نظر من باید نگاه توبهپذیر و مهربانی را نسبت به آنها داشته باشیم. از نفی آنها ما به جایی نرسیدیم. آنها در سالهایی هستند که نیاز به مهربانی و لطف دارند و نشان دادند که کسانی نبودند که بخواهند از کشورشان انتقاد کنند و در آثار دیگر حضور پیدا کنند. آنها در این مملکت زندگی کردند و با مردم کشور خودشان بودند. زمانی که در کنار مردمشان بودند، باید در سینمایی که متعلق به خودشان است و آنها هم بخشی از میراث این سینما هستند، در حد لازم اعتبار و احترام داده شود.
گرد آوری: فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:زندگی ایده آل
لیلا حاتمی، معتمد آریا، نیکی کریمی و هنرمندان دیگر ایرانی که در دنیا درخشیدند
ممنوع الکاری مسیر زندگی هنرپیشه را تغییر داد!
همجنس گرایی رهآورد فمنیسم
طناز طباطبایی با آرایش غلیظ+ تصاویر
اما استون در تور تبلیغاتی مرد عنکبوتی شگفت انگیز2+ تصاویر