بهرام بیضایی
در جستجوی پاسخ این پرسش که چگونه «بهرام بیضایی» بهرام بیضایی شد و جایگاهی غیر قابل انکار در فرهنگ و هنر ایران یافت، تنها می‌توان به آثار او رجوع کرد که...
 
 هفتاد و دومین زادروز بهرام بیضایی
آنکه تئاتر ایران را ملی کرد
بهرام بیضایی،
بی شک تاثیر گذارترین کارگردان ایرانی در دوره بعد از انقلاب است. بسیاری از کارگردانان، بازیگران، دست اندرکاران سینما، تربیت شدگان مکتب او هستند. اما طبق سنت نامرادی روزگار، همواره کسانی کوشیده اند تا آثار او را بیش از حد روشنفکرانه و پیچیده قلمداد کنند و از این رهگذر، ذهن تماشاگران آثار او را به وادی پوچی گرایی سوق دهند.
 
امروز پنجم دی ماه هشتاد و نه، بهرام بیضایی هفتاد و دو ساله می‌شود. با قامتی استوار درعالم هنر، بسان سروی تنومند در بیابانی بی آب و علف. با بار غمی‌به درازای عمر پربارش، با کوله باری از حسرت‌ها و آمال و آرزوهایی که در دلش از نامرادیهای روزگار به یادگار گذاشته است، کتاب‌هایی که با مشقت و زحمت نگاشته شد وهیچگاه منتشر نشد، فیلم‌هایی که فضای ساخته شدن و خودنمایی بر پرده نقره ای را پیدا نکرد و نمایش‌هایی که تا به امروز نتوانستند صحنه تئاتر را متبرک به قلم توانای او کنند.
هفتاد و دو سالگی برای کسی که 52 سال از آنرا وقف هنر کرده است، قطعا عمر کمی ‌است، چرا که این همه تجربه و تبلور هنر ناب در 52 سال غیر قابل تصور و دور از دسترس است. اما بیضایی به آسانی زمان را مغلوب هنر خود کرد و ناملایمات و نامرادیهای روزگار را یکی پس از دیگری درنوردید.
بی شک اگر بهرام بیضایی نبود، هنرمندان و هنردوستان، خیلی از باورها و داشته‌هایشان را کم رنگ تر از آنچه باید باشد، داشتند و چه بسا حتی آنها را نیز فراموش کرده بودند. چنانچه کتاب پژوهشی "نمایش در ایران" که سال ۴۱ توسط او نوشته شده هنوز تنها منبع موجود پژوهشی در زمینه تئاتر در ایران است.
اما بیضایی یکه و تنها در این سال‌ها بر تلاش خود برای ایجاد تئاتر ملی ایستادگی کرد و سرسختانه در برابر ناملایمات قد علم کرد تا تئاتر ملی ایران زنده بماند. او در تمام سال‌های فعالیت خود، بیش از هر نمایشنامه‌نویسی دغدغه نمایش ایرانی را در ذهن خود پرورانده است و مدام در پی آن بوده تا آنچه اجرا می‌شود به دل مردم راه یابد.
در جستجوی پاسخ این پرسش که چگونه "بهرام بیضایی" بهرام بیضایی شد و جایگاهی غیر قابل انکار در فرهنگ و هنر ایران یافت، تنها می‌توان به آثار او رجوع کرد که خود بازتاب زندگی او نیز می‌باشد و در عین حال جستجوی بی دریغش در احوال مردمانی که قهرمان نیستند، اما در شرایطی خاص می‌توانند قهرمانانه کار و زندگی کنند و در شرایطی دیگر می‌توانند قهرمانانی بسازند و بجای خود به میدان نبرد بفرستند. شهید بسازند، بدون اینکه خود حاضر به پرداختن بهایی برای تغییر شرایط خویش شوند.
و بدینسان است که بهرام بیضایی، فرزند یک خانواده‌ی اهل ادب و فرهنگ که از کودکی بدلیل باور مذهبی غیر رایج خانواده اش از خانه تا مدرسه و از مدرسه تا خانه از بچه‌های محل کتک خورده و کودکی کم حرف و خجالتی است، عشق بزرگ خود را در سالن سینما و تئاتر باز می‌یابد. جایی که در تاریکی سالن، بدون آنکه دیده شود، فرصت دیدن می‌یابد. فیلم دیدن، کتاب خواندن و جستجو در متون ادبی و تاریخی برای او محملی می‌شود برای جستجوی پاسخ پرسشهای بی شماری که در ذهنش شکل گرفته است.
 
" هشتمین سفر سندباد، ۱۳۴۳"
"و من، تنها من - سندباد- بیدارم. چشم انتظار. انتظار یک قطره آفتاب، یک جرعه باد، در تاریکی، در ظلمات، تنها منم. شاهد دست بسته ی خاموشی و جنبشی که نیست. و سکوتی که هست.
گاهی، فقط گاهی، از دورترین راه فریادی می‌شنوم. حس می‌کنم که به این فریاد بادبان می‌لرزد. اما تنها منم که می‌لرزم..."
بهرام بیضایی به همراه اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایش نامه نویسی ایران می‌باشند. اکبر رادی که درست در روز تولد بهرام بیضایی چشم از جهان فروبست، چند وقت قبل از درگذشتش نامه ای با عنوان "تو آن درخت روشنی" را برای سالروز میلاد بیضایی نگاشت که توصیفی هنرمندانه از هنرمندی بی بدیل است.

تبریک رادی به بیضایی
" تو آن درخت روشنی"
بهرام، امروز می‌خواستم زادروز تو را به عنوان یک چهره ماندگار معاصر شادباش بگویم، دیدم این "چهره ماندگار" هر چند ترکیب مهتابی قشنگی است، این چند ساله مدال مستعملی شده است که فله ای به سینه بندگان خدا نصب می‌کنند و ایضاً برای محتشمان این حوالی ما ستاره رنگ پریده ای است که فله ای به دوش اهل هنر می‌زنند. (و این ناسپاسی به یک بار عام رسمی ‌دولتی نیست؛ درنگی بر یکی از آسیب‌های این مراسم رسمی ‌است.) به این مناسبت بگذار در مقام یک شاهد عادل مرجع ملی دستی به فتوا بلند کنم چنین؛ قسم به نام او (که تویی)، و نامت حجت است بر تآتر ایران، و تویی در آستانه این سالگرد خجسته قلمدار صحنه‌های ما که از برجستگان درام جهان کسری نداری و چیزی هم سری. تو آن درخت روشنی با شاخه‌های پرپشت باشکوه، که چه بسیار راهیان صحنه در سایبان سبز تو پروریده اند. تو آن بلاکش معصومی‌که هوش ویرانگر و ادراک عالی تو قادر به درک عقلانیت روزمره ما نیست.
آری، تو آن حماسه نستوهی که در امتداد نیم قرن آفرینش و نوزایی، و در عصر بی خصلتی که خرده کاسبان، عفاف صحنه ما را جواز کسب خود کرده با خیال جمع در لابی‌های تولیدی و بنگاه‌های سریالی پرسه می‌روند و گورزادگان و کوچک پایان پسمانده‌های مکتب پاریس و لندن سابق را در دایره فرم غًرغًره می‌کنند و با تعدادی کارتون، یک چینش هندسی، دو تیغه نور و یک سکوت خواب آور و ناگهان خر نعره‌های پلشت و یک زبان معلق یأجوج (لالبازی؟ یا متن زدایی؟) مدعی کشف لحظه‌های ناب هستی اند، در این عهد بی خصلت بی هویت بی معنی، تو پا سوخته بیرون صحنه مانده، در جست وجوی معنی تآتر، جام خضر زمانه ای و زهی ما که معنی تآتر را در ژرفه‌های درون و آن تشعشع اسطوره‌های شورانگیز تو باز جسته ایم. پس من لوح «مرد فصل‌ها»ی صحنه ایران را به لفظ و نمادین به تو تقدیم می‌کنم تا حریم «بقعه» ما را به شعله ایمان و مهر منور کنی، و به روح صحنه ما رستگاری جاودانه ببخشی.
که این است شایسته پیشوایان؛ می‌دانی؟ و پیشوایان صحنه مردان کهنه، پیشکسوتان نوستالژیک، بت نمایان ریزنقش و این چهره‌های مد نیستند؛ نویسندگان صلح کل این سوی عالمند که زبان وحی برای عاشقان و پیغام آدمیت برای قدر قدرتان سیاسی، گانگسترهای شیک پوش و زورگیران بی ترحم آن سوی زمین دارند و حالیا در پسً پستوی حجره قاق نشسته یا از بد روزگار روی شانه خاکی جاده می‌روند. بهرام عزیز، بیضایی بینوای من، اینک در این روز آبی و در نهایت خرسندی افتخار دارم که از سالروز ولادت انسانی یاد کنم که برکت خاندان تآتر ماست و عزت اصحاب سرسپرده آن در اینکه به احترام او (که تویی) از جا برخیزند و پیش پای تو مخلصانه کرنش کنند. زیرا که برقله‌های درخشان فرهنگ ایران میلاد یک درام نویس بزرگ برای فخر ملتی کفایت است.
 
روزشمار
بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. خانواده‌اش اهل کاشان و آن‌گونه که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند. در سال‌های آخر دبیرستان دو نمایشنامه با زبان تاریخی نوشت .او تحصیلات دانشگاهیش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها به اداره برنامه‌های تئاتر تغییر نام داد منتقل شد.در این سال پژوهش‌های نمایش در ایران را در مجله موسیقی چاپ کرد. در سال ۱۳۴۴ با منیر اعظم رامین فر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نام‌های نیلوفر متولد ۱۳۴۵، ارژنگ متولد ۱۳۴۶ (فوت شده در صد روزگی) و نگار متولد ۱۳۵۱ می‌باشد.
 
او یکی از پایه گذاران و اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که درسال ۱۳۵۷ از آن کانون کناره گیری کرد. در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری کرد. در سال ۱۳۵۲ از اداره برنامه‌های تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا و مدیریت رشته هنرهای نمایشی انتقال یافت. در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد.
در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ خانواده‌اش از ایران مهاجرت کردند. در سال ۱۳۶۵ پدرش استاد نعمت الله(ذکایی) بیضایی مرحوم شد. او در سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد. فرزند آخرش نیاسان در سال ۱۳۷۴ متولد شد. در سال 1375 به دعوت پارلمان بین‌المللی نویسندگان در استراسبورگ اقامت نمود. در سال 1376 به ایران بازگشت و کار بر روی نمایش بانو آئویی نوشته‌ی میشیما یوکیو را پس از هجده سال دوری از صحنه آغاز کرد. مادرش نیره موافق در سال ۱۳۸۰ وفات یافت.
 
فعالیت در سینما
فعالیت سینمایی را با فیلم‌برداری یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقه‌ای سیاه و سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد. پس از ساخت فیلم کوتاه «عمو سبیلو» در سال ۱۳۴۹، اولین فیلم بلندش رگبار را در سال ۱۳۵۰ ساخت. چریکه تارا و مرگ یزدگرد فیلمهایی که او در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۶۰ ساخت تاکنون در محاق توقیف می‌باشند. او در سالهای پیش و پس از انقلاب برای ساختن فیلم‌های خود با مشکلات و سنگ اندازی‌های بسیاری روبرو بوده ‌است.
 
او تا کنون ۹ فیلم بلند و ۴ فیلم کوتاه ساخته‌است و آخرین فیلمی ‌که از او پس از ۱۰ سال به نمایش عمومی‌ درآمد سگ کشی (۱۳۸۰) بود که با استقبال گسترده منتقدان و مردم روبرو شد. او در کنار کارگردانی سینما بزرگترین فیلمنامه نویس سینمای ایران نیز به شمار می‌رود. آخرین ساخته او وقتی همه خوابیم در سال ۱۳۸۷ تولید شد.
 
فعالیت در تئاتر
بهرام بیضایی یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه تئاتر کارنامه‌ای درخشان دارد و هم در سینما. در عین حال او همیشه به پژوهش در زمینه تئاتر هم علاقه داشته و در سالهای دهه ۱۳۴۰ کتابهایی را درباره تئاتر در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که هنوز هم منبع درسی دانشجویان تئاتر محسوب می‌شود.
 
بهرام بیضایی نوشتن نقد، تحقیق و مطالب پراکنده درباره تئاتر و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، گاهنامه آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه، ماهنامه ستاره سینما، کتاب چراغ و... را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد. او از سال ۱۳۴۰ به صورت جدی به نوشتن نمایشنامه پرداخت و در سال ۱۳۴۵ اولین نمایش خود را کارگردانی کرد.
 
او به همراه اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایش نامه نویسی ایران می‌باشند. اجراهای صحنه‌ای او اغلب از تئاترهای پر مخاطب بوده‌اند. بیضایی در سال ۱۳۵۸ نمایش مرگ یزدگرد را به روی صحنه برد. او بعد از هجده سال محروم شدن از صحنه در ۱۳۷۶ دو نمایشنامه «کارنامه بنداربیدخش» نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور هم‌زمان در سالن چهارسو و سالن قشقایی واقع در تئاتر شهر به روی صحنه برد.
«شب هزارو یکم» را نیز در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو اجرا کرد. در تابستان سال ۱۳۸۴ نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را که نمایشنامهٔ آن با نیم‌نگاهی به قتل‌های زنجیره‌ای نوشته شده بود، در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه برد که باز هم با استقبال گرم تماشاگران روبرو شد اما پس از مدتی کوتاه و پس از ۲۴ اجرا به دلیلی نامعلوم اجرای آن متوقف شد.
در سالهایی که بیضایی از صحنه به دور ماند و مجال فیلمسازی را نداشت، به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و پژوهش مشغول بود که برخی از آنان توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده‌اند.
وی همچنین در سالهای پس از انقلاب فرهنگی اجازه تدریس در دانشگاه را ندارد.
 
فیلم‌شناسی
وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۷)
قالی سخنگو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۵)
زمانه (حمیدرضا صلاحمند) [تدوینگر] (۱۳۸۱)
گفتگو با باد (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس-تدوینگر] (۱۳۷۷)
سگ کشی (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سرمایه گذار-طراح عنوان بندی] (۱۳۸۰)
نقشی بر آب ( حمیدرضا صلاحمند) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۷۶)
فصل پنجم (رفیع پیتز) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۵)
بازی‌های پنهان (کریم‌هاتفی نیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
برج مینو (ابراهیم حاتمی‌کیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
روز واقعه (شهرام اسدی) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۳)
مسافران (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۷۰)
شاید وقتی دیگر... (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سازنده آنونس] (۱۳۶۶)
باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۶۴)
دونده (امیر نادری) [تدوینگر] (۱۳۶۳)
مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۶۰)
خط قرمز (مسعود کیمیایی) [داستان نویس] (۱۳۶۰)
بچه‌های جنوب؛جستجوی دو (امیر نادری) -[فیلم نیمه بلند]- [تدوینگر] (۱۳۶۰)
سلندر ( واروژ کریم مسیحی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۵۹)
چریکه تارا (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-طراح صحنه و لباس-تهیه کننده] (۱۳۵۷)
کلاغ (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۵)
غریبه و مه (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-] (۱۳۵۲)
سفر (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۱)
رگبار (بهرام بیضایی) [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۰)
عمو سبیلو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۴۹)
 
اجراهای تئاتر
ضیافت و میراث-(۱۳۴۶)
سلطان مار-(۱۳۴۸)
مرگ یزدگرد-(۱۳۵۸)
کارنامه بنداربیدخش-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
بانو آئویی-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
شب هزارو یکم-(۱۳۸۲)
مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-(۱۳۸۴)
افرا یا روز می‌گذرد-(۱۳۸۶)
نمایشنامه‌ها
مترسکها در شب-۱۳۴۱
سه نمایشنامهٔ عروسکی:
عروسکها-۱۳۴۱
غروب در دیاری غریب-۱۳۴۱
قصهٔ ماه پنهان-۱۳۴۲
پهلوان اکبر می‌میرد-۱۳۴۲
هشتمین سفر سندباد-۱۳۴۳
دنیای مطبوعاتی آقای اسراری-۱۳۴۵
سلطان مار-۱۳۴۵
میراث و ضیافت-۱۳۴۶
چهار صندوق-۱۳۴۶
ساحل نجات-۱۳۴۷
درحضورباد-۱۳۴۷
دیوان بلخ-۱۳۴۷
گمشدگان-۱۳۴۸
راه طوفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی-۱۳۴۹
ندبه-۱۳۵۶
نوشته‌های دیواری-۱۳۵۷
مرگ یزدگرد-۱۳۵۸
خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم-۱۳۶۰
فتح‌نامه کلات-۱۳۶۱
پرده‌خانه-۱۳۶۴
جنگنامه غلامان-۱۳۶۷
طربنامه-۱۳۷۳
سهراب کشی-۱۳۷۳
مجلس بساط برچیدن-۱۳۷۶
افرا یا روز می‌گذرد-۱۳۷۶
مجلس قربانی سنمار-۱۳۷۷
گزارش اردوایراف-۱۳۷۸
مجلس ضربت زدن-۱۳۷۹
شب هزار و یکم-۱۳۸۲
دیوان نمایش (جلد یک و دو)-۱۳۸۲
مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-۱۳۸۳
 
فیلم‌نامه‌ها
عمو سیبیلو (کوتاه)-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۴۹)
عیار تنها-۱۳۴۹
رگبار-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۵۰)
سفر(کوتاه)-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۱)
غریبه و مه-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۲)
حقایق درباره لیلا دختر ادریس-۱۳۵۴
چریکه تارا-۱۳۵۴(فیلم شدهٔ ۱۳۵۷)
کلاغ-۱۳۵۵(فیلم شدهٔ ۱۳۵۵)
چشم انداز-۱۳۵۵(بازنویسی-۱۳۷۵)
آهو٬ سلندر٬ طلحک و دیگران-۱۳۴۹
قصه‌های میر کفن پوش-۱۳۵۸
شب سمور -۱۳۵۹
اشغال-۱۳۵۹
آینه‌های روبرو-۱۳۵۹
روز واقعه -۱۳۶۱
داستان باور نکردنی-۱۳۶۱
زمین-۱۳۶۱
عیار نامه-۱۳۶۳
پرونده قدیمی‌پیر آباد-۱۳۶۳
کفشهای مبارک-۱۳۶۳
تاریخ سری سلطان در آبسکون-۱۳۶۳
باشو غریبه کوچک-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۴)
قلعه کولاک -۱۳۶۴
وقت دیگر شاید-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۶ با نام شاید وقتی دیگر)
طومار شیخ شرزین -۱۳۶۵
گیل گمش -۱۳۶۵
دیباچه نوین شاهنامه -۱۳۶۵
پرده نئی-۱۳۶۵
آقای لیر-۱۳۶۷
برگی گمشده از اوراق هویت یک هموطن آینده-۱۳۶۷
سفر به شب-۱۳۶۸
مسافران-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۰)
فیلم در فیلم-۱۳۶۹
چه کسی رییس را کشت؟-۱۳۷۱
سگ کشی-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۹)
یوانا یا نامه‌ای به هیچکس -۱۳۷۱
گبر گور یا گفتگو با خاک(کوتاه)-۱۳۷۲
سیاوش خوانی(فیلمنامه/نمایشنامه)-۱۳۷۲
آوازهای ننه آرسو-۱۳۷۳
حورا در آینه-۱۳۷۴
مقصد-۱۳۷۵
اعتراض-۱۳۷۵
گفتگو با باد(کوتاه)-۱۳۷۷
گفتگو با آب(کوتاه)-۱۳۷۸
گفتگو با آتش(کوتاه)-۱۳۷۸
ایستگاه سلجوق-۱۳۷۹
اتفاق خودش نمی‌افتد-۱۳۸۱
سند-۱۳۸۳
ماهی-۱۳۸۳
لبه پرتگاه-۱۳۸۵
وقتی همه خوابیم-۱۳۸۶
روایت‌ها
سه برخوانی:
اژدهاک-۱۳۳۶و۱۳۴۰
آرش-۱۳۳۷و۱۳۴۲
کارنامه بندار بیدخش-۱۳۳۸و۱۳۷۴
حقیقت و مرد دانا-۱۳۴۹
پژوهش‌ها
نمایش در ژاپن-۱۳۴۳
نمایش در ایران-۱۳۴۴
نمایش در چین-۱۳۴۸
نمایش در هند-۱۳۵۰
ریشه یابی درخت کهن-۱۳۸۲
هزار افسان کجاست؟-۱۳۸۴
مقالات و گفتگوها
گفتگو با بهرام بیضایی
هیچکاک در قاب-۱۳۷۴
 
جوایز
نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (مسافران) (۱۳۷۰)
برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران (مسافران) (۱۳۷۰)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین تدوین (مسافران) (۱۳۷۰)
برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (سگ کشی) (۱۳۷۹)
نامزد تندیس زرین بهترین فیلمنامه در جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۷۹)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (سگ کشی) (۱۳۷۹)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم (سگ کشی) (۱۳۷۹)
برنده تندیس زرین بهترین کارگردانی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
نامزد تندیس زرین بهترین فیلم جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
نامزد تندیس زرین فیلم منتخب انجمن نویسندگان و منتقدان (سگ کشی) (۱۳۸۰)
نامزد تندیس زرین بهترین تدوین جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
نامزد لوح زرین بهترین تدوین جشنواره فیلم فجر (شاید وقتی دیگر...) (۱۳۶۶)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (روز واقعه) (۱۳۷۳)
کاندید تندیس زرین بهترین عنوان‌بندی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
برنده مجسمه سپاس بهترین فیلمنامه (رگبار) [ دوره ۵ جشنواره سپاس (مسابقه)] (۱۳۵۱)
برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین برای فیلم وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (وقتی همه خوابیم) (۱۳۸۷)
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: dayna.ir / علی جزایری
 
 
مطالب پیشنهادی:
به بهانه 55 سالگی پرویز پرستویی
 بالای 75 ساله‌های سینمای ایران
 ستاره دلشكسته‌ای كه دیگر به سیمرغ فكر نمی‌كند!
داریوش ارجمند؛ تجربه فراز و فرود
عکس هایی به یاد ماندنی از حمیده خیرآبادی!