به جرگه هالیوودیها بپیوندد تا جایی که چند سال بعد برادرش را پشت سر گذاشت، و اعتباری به مراتب چند برابر در میان سینماروها برخوردار شد....
جولیا در این سرزمین گرم و شرجی تربیت شده او لاغر است و 59 اینچ قد دارد. نمی‌توان گفت که او خیلی زیبا است، چشمان خاکستری و دهان بزرگش به خوبی احساسات را روی صحنه می‌تواند بیان کند. او در یک محیط هنرشناس رشد کرد و همین باعث شد تا ذوق و شوق هنری را از همان دوران کودکی نشان دهد. مادر جولیا بتی لو (Bett-lou) یک هنرپیشه و رازدار (منشی) کلیسا است و پدرش والتر به عنوان فروشنده جاروبرقی و نویسنده و هنرپیشه کار می‌کرد. او یک برادر بزرگتر به نام اریک داشت و یک خواهر بزرگتر به نام Lisa زمانی که چهار سال داشت والدینش به خاطر مشکلات مالی از یکدیگر جدا شدند مادرش بتی در سمیرنا به همراه دو دخترش باقی ماند در حالی که والتر به سمت آتلانتا رفت و برادر بزرگتر را هم با خود برد. زمانی که جولیا 10 سال داشت پدرش به خاطر بیماری طولانی سرطان در سن 47 سالگی فوت کرد.
    
    
    
جولیا آرزو داشت دامپزشک بشود و علاقه ای هم به بازیگری داشت بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان در سمیرنا جولیا به خواهرش و برادرش در نیویورک پیوست تا به مدرسه تئاتر برود. اریک زودتر از او وارد صنعت سینما سازی شد سال 1978 یعنی یک سال بعد از آنکه پدرشان درگذشت، اریک در درام روانشناختی سلطان کولی ها به کارگردانی فرانک پیرسون ایفای نقش کرد و این باعث شد تا جولیا راحت تر بتواند به جرگه هالیوودیها بپیوندد تا جایی که چند سال بعد برادرش را پشت سر گذاشت، و اعتباری به مراتب چند برابر در میان سینماروها برخوردار شد. 
   
 

جولیا رابرتز اولین فیلم خود را با عنوان قرمز خونی (1986) بازی کرد که به دلایلی تا 1989 اکران نشد سپس در چند کار تلویزیونی اواخر دهه 80 حضور پیدا کرد تا آنکه اولین نقش اساسی خود را در سال 1989 با فیلم رضایت بازی کند. این نقش باعث می‌شود تا رلی بهتر به عنوان یک پیشخدمت پیتزا فروشی در فیلم پیتزای مرموز “Mystic Pizza” سال 89 به دست آورد که در آن با آنابت گیش و لیوتایلور همبازی بود البته مت دمون نیز که آن زمان نوزده سال بیشتر نداشت در فیلم بازی می‌کرد. فیلم یک اثر قابل توجه در روند حرفه ای جولیا نبود اما کمک شایانی به او کرد تا در نقش شلبی یک مادر نگون بخت را در ماگنولیاهای فولادی به دست بیاورد و نامزدی اسکار که به دست می‌آورد او را در کنار نام هایی چون شرلی مک لین و سالی فیلد قرار می‌دهد. پس از این کار موفق در flat liners مرگ جویان (90) به همراه کیفر ساترلند بازی می‌کند که یک کار زیبا بود درباره چند دانشجو که قصد دارند با علم پزشکی مرگ را به مدت کوتاهی تجربه کنند.
 
گری مارشال با کمدی رومانتیک زن زیبا سراغ او می‌آید هر چند نقش دشواری بود اما ریچارد گر به عنوان یک همبازی کمک می‌کند تا راحت تر از عهده آن بربیایید. نقش یک زن روسبی که در دام عشق یک میلیونر می‌افتد و او را به عنوان چهره ای مستعد می‌شناساند. سپس یک بازی مشترک با لیام نیسون در رضایتمندی (satisfaction) داشت. این بازی برای آنها موفقیت آمیز بود یک سال بعد او در “steel magnolias” در برابر نامزدش «دیلان مک درموت» در سال 1990 بازی کرد زمانی که فیلم «زن زیبا» (pretty women) روی صحنه آمد او از یک هنرپیشه با استعداد تازه کار به یک سوپر استار تبدیل شد ناگهان همه جولیا را می‌خواستند نشریات هر روز درباره او می‌نوشتند سود باجه بلیط ناگهان مانند موشکی به آسمان رفت. همه دنیا از جولیا صحبت می‌کردند.
جولیا تلاش بسیار کرد تا تیترهای روزنامه های پرتیراژ و صید عکاسان جهان شود بوسیله اسنادی که از ریزترین جزئیات زندگیش در اختیار آنان قرار می‌داد.
به زودی نشریات پول زیادی برای عکسهایش پرداخت می‌کردند.
او رکورد جهانی 10 میلیون دلار را برای فیلم “Mary Reilly” ثبت کرد. (در سال 1996) (به عنوان دستمزد) 
     
        
درست مثل آدم هاى بى خانمان
والن تينو گاراوانى طراح مشهور «لباس و مد» در اروپا كه ايتاليايى است، آب پاكى را روى دست هاى جوليا رابرتز بازيگر زن سرشناس هاليوود ريخت و برخلاف آمريكايى ها كه وقت و بى وقت و گاه بيخود و بى جهت از برنده جايز اسكار تعريف مى كنند گفت اين زن به قدرى بد لباس مى پوشد كه شبيه به مردم بى خانمان و بى سرپناه نشان مى دهد و قيافه و حالت اش مثل هزاران «كارتن خواب» است كه در گوشه و كنار هر شهر مدعى تمدن در آمريكا ديده مى شوند.
  
از نظر گاراوانى ايراد بزرگ رابرتز اين است كه حداكثر مواقع با لباس هاى راحت و ساده و گشاد در مجامع ظاهر مى شود و به جاى اينكه هميشه با يك حالت رسمى در بين مردم حاضر شود، بدون هيچ تفكرى و آن طور كه راحت است، به صحنه مى آيد.
گاراوانى مى گويد: «هر روزنامه و شبكه تلويزيونى اى كه باز مى كنيد، مى بينيد رابرتز بى خيال و با لباس هاى مسخره اش در حال رفتن است. او همه را نااميد كرده است».
    
سال 91 اتفاق جالبی برای او می‌افتد او درست سه روز پیش از مراسم عقد نامزدی اش را با
کیفر ساترلند به هم می‌زند و با کمال ناباوری اعلام می‌کند که می‌خواهد با خواننده سبک کانتری لیل لوت ازدواج کند. فیلم های او در این سال ها به نوعی جنجال برانگیز بودند، اما هیچکدام آثار پرفروش و یا قابل اعتنا نبودند تا اینکه همراه با دنزل واشنگتن در پرودند پلیکان (93) ایفای نقش می‌کند و با همان قالب موفق قلبی باز می‌گردد و می‌شود قهرمان آثار دراماتیک. سال بعد من عاشق دردسرم و بعد از آن با مری رایلی شکست را تجربه می‌کند. اما این ناکامی‌دیری نمی‌یابد و در روز کریسمس سال 1998 نامادری (step mom) روی صحنه رفت و در تابستان سال 1999 او با دو اثر کمدی موفقی چون ناتینگ هیل (noting hill) همراه با هیوگرانت، عروس فراری (Runa) با ریچارد گرو (Richard) که ریچارد و جولیا، با هم همبازی شدند برای اولین بار از زمان زن زیبا. 
تا اینکه در سال 2000 از راه رسید و با ایفای رل عنوان فیلم اثرگذار استیون سودربرگ با عنوان ارین براکوویچ (Erin Brocko Vich) برنده اسکار می‌شود فیلم اقتباسی بود از یک داستان واقعی در فانتزی «مکزیکی» همراه با بردپیت بازی کرد. که در ماه مارس (مارچ) روی پرده سینما رفت که درباره زنی به همین نام، این زن بیوه ای بود که در یک مبارزه حقوقی به ستیز با جامعه بر می‌خیزد و علیه فساد شرکت های بزرگ قد علم می‌کند و در این مبارزه پیروز می‌گردد. و همزمان با آن او سال 2001 همراه بیلی کریستال، کاترین زیتا جونز و جان کیوزاک در محبوبهای آمریکایی بازی می‌کند. در حین ساخته شدن همین فیلم بود که با فیلمبرداری با نام دنی مور آشنا می‌شود در حالی که همان رابطه چهار ساله اش با هنرپیشه کمتر شناخته شده بنیامین برات به پایان رسیده بود. در ماه ژوئن (جون) در معشوقه آمریکایی بازی کرد و فقط تا فرصت باقیمانده تا کریسمس در درام یازده یار اوشن “Ocean’s Eleven” همکاری مجددش با مت دمون پس از سالها بازی کرد و همچنین با بازیگرانی چون بردپیت و اولین همکاریش با جورج کلنی و دان چیدل بازی کرد. آن سال می‌رفت که سال بزرگی برای جولیا باشد جولیا ممکن بود مدتی در هیچ فیلمی‌دیده نشود اما دوباره قوی تر و بهتر از گذشته ظاهر می‌شد. از اینجا به بانوی 20 میلیون دلاری هالیوود بدل می‌شود که تاکنون کسی نتوانسته (در رده بازیگران زن) رکورد او را بشکند. بردپیت در «مکزیکی» حضور می‌یابد.
جولیا دوباره در سال 2002 با سودربرگ در پیش قراول همکاری می‌کند که علی رغم داشتن بازیگرانی چون مری مک کورماک و کاترین کیفر نمی‌تواند به اندازه ارین براکوویچ سر و صدا به راه بیاندازد. اعتراف یک ذهن خطرناک در سال 2002 اثری بود از جرج کلونی و او به واسطه آشنایی و دوستی با او از میزان بالای دستمزد خود برای بازی صرف نظر می‌کند تا کنار او سام راکول و دروبری مور ایفای نقش کند. سال 2003 در لبخند مونالیزا با بازیگران جوانی چون جولیا استایلز کریستین دانست و مگی کلیفهال همبازی می‌شود و سال 2004 نیز در دنبال موفق یازده یار اوشن با عنوان دوازه یار اوشن بازی می‌کند.
    
جوليا رابرتز بازنشسته مى شود
وی اعلام کرده بود براى هميشه از حرفه فعلى اش كناره مى گيرد تا بتواند وقت بيشترى را صرف تربيت فرزندان دوقلوى خود كند. او اخيراً كارهاى سينمايى اش را بر روى كاراكترهاى كارتونى در كارهايى چون «وب شارلوت» و «انت بولى» محدود كرده است.
حالا كه جوليا رابرتز از قضيه تولد فرزندان دوقلويش فارغ شده است و البته پا به سن ۴۰ سالگى هم گذاشته، حرف گذشته اش در خصوص خط كشيدن به دور سينما را نيز از ياد برده و بسيار وسيع و پركار به عرصه بازيگرى بازگشته است.
يكى از پروژه هاى جديد او بازى در فيلمى به نام «دانى يل حرف نمى زند» براساس رمانى از مارتى ليم باخ است. در اين داستان با دردسرهاى خانواده اى مواجه مى شويم كه قيوميت و نگهدارى از يك كودك غيرعادى و روانى را عهده دار مى شوند.
ولى اين تنها كار و طرح فراروى رابرتز نيست و قرار است او در كنار تام هنكس در فيلمى ديگر به نام «جنگ چارلى ويلسون» هم حضور يابد و اين هم براساس كتابى با همين نام نوشته جورج كرايلى است و البته كارگردانى را مايك نيكولز مشهور بر عهده خواهد داشت.
كافى است در نظر بگيريم رابرتز بازى در نمايش «۳ روز بارانى» اثر ريچارد گرين برگ را هم به تازگى در برادوى شروع كرده است.
 
 
 
 
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

www.seemorgh.com/culture
منبع :www.khanevadeyema.com