آیینهای سوگواری به عنوان بازتاب پنهانترین خواستها و باورهای بشری، به خوبی از حفظ و پیوند باورهای گوناگون هر قوم در طول تاریخ خبر میدهند؛ و بدین سان، در شمار مهمترین نمودهای هویت اجتماعی اقوام هستند. این گفتار با پی جویی هستهی اصلی شماری از این آیینها در آموزههای زرتشتی و سامی و حتی پیشا زرتشتی، می-کوشد نشان دهد که چگونه به رغم آنکه خاستگاه اصلی آنها فراموش شده است، اما همچنان در رفتارها و باورهای اجتماعی - مذهبی ایرانیان حضور دارند.
تاریخ اجتماعی بشر آکنده از آیینها و مراسمی است که انسان کوشیده است به کمک آنها زندگی خود را غنا بخشد. در پس این آیینها میتوان هراسها، امیدها و آرزوهای آدمی را دریافت. آیینها از مهمترین نمودهای هویت اجتماعی اقوام هستند و به ما مینمایانند که هر قوم به زندگی چگونه مینگرد و به کدام مسائل اهمیت میدهد. در این میان، آیینهای سوگواری از آنجا که بازتاب پنهانترین خواستها و باورهای بشری هستند و در طول تاریخ، از روزگاران کهن تا کنون تداوم خود را حفظ کردهاند، برای نشان دادن چگونگی حفظ و پیوند باورهای گوناگون نزد هر قوم مجال مناسبی برای پژوهشند.
امروزه در ایران به مناسبت درگذشت اقوام و نزدیکان، آیینها و مراسمی برپا میگردد که با نام آیینهای سوگواری و مراسم ختم شناخته شده اند. مراسمی که نسل اندر نسل و پیوسته برپا میشوند بدون آنکه فلسفه ای که در پس هر کدام نهفته است مورد توجه برگزارکنندگان قرار گیرد.
این آیینها نیز چونان سایر امور در گذر زمان کارکرد راستین خود را از دست داده اند و تنها به نوعی رسم مبدل گردیده اند. در حقیقت، هستهی اصلی رفتارها فراموش شده و پوسته ای از آن به جا مانده است. ایران کهن با آن گسترهی پهناور، پذیرای اقوام و بینشهای بسیار متنوعی بوده است که از هر کدام، باور یا کرداری را برگرفته و در خود نگاه داشته است. جهان بینی اقوامی چون مادها و پارسها در کنار باورهای مندایی و میترایی یادگارهایی به جا گذاشته اند که همراه با آرای زردشتی و سامی و حتی آیینهای پیشا زردشتی، رفتارها و باورهای اجتماعی - مذهبی ما را شكل میدهد. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلم برای درگذشته نیز از جمله این آیینهاست که یکی یادگار آیین زردشت، دیگری بازمانده از باورهای مندایی و سومی خاطره ای از مراسم سوگواری سکاها ست.
در این گفتار، از نقش مایههای اصلی آنها به کوتاهی سخن خواهیم گفت.
مراسم سوم
براساس متنهایی مانند «هادُخت نسک»، «روایت پهلوی»، گزیدههای «زاد سپرم» و «مینوی خرد»، روان پس از مرگ تا سه روز بر بالین جسد خویش نزدیک سر مینشیند و در بیم است. روز چهارم، در صورتی که درگذشته فردی صالح و پرهیزگار باشد، نتیجه اعمالش همچون دوشیزه ای زیبا، خوشبو و دل آرا که زیباتر از او در تمام جهان یافت نمیشود نزد در گذشته میآید و او را از پل «چینود»1 میگذراند.
اما در صورتی که درگذشته فردی ناصالح و گناهکار باشد اعمال او همچون عجوزهای زشت و بدبو که زشت تر از او در تمامی عالم وجود ندارد به پذیرهاش میآید تا او را به دوزخ بیفکند.
در طی این سه روز خانوادهی متوفی هر آنچه در توان دارند انجام میدهند تا روح تازه در گذشته را که هنوز به عالم ارواح نشتافته است راضی و خشنود نگاه دارند و برای پذیرایی از او خوراکیهای مختلف تهیه مینمایند. امروزه هم کسانی که در مراسم تدفین شرکت مینمایند میهمان فرد درگذشته محسوب میشوند و به بهترین وجهی که در توان خانوادهی اوست مورد پذیرایی قرار میگیرند. بزرگداشت روز سوم برای مرده نزد مندائیان نیز وجود دارد. آنان معتقدند که روح مرده تا سه روز میان «مندلته» و جسد که در قبر میباشد در رفت و آمد است. آنان در این روز برای آمرزش روح درگذشته غذایی برای فقرا تهیه میکنند که «لوفانی» خوانده میشود.
مراسم هفتم
مندائیان بر این باورند که روح پس از مرگ بعد از سه روز سرگردانی میان عالم مادی و جهان ارواح از آسمانها می-گذرد تا به «آلما آد اپثاهیل» که یکی از طبقات هفتگانهی آسمان است برسد. روح در هر روز یک آسمان را میپیماید و سرانجام در هفتمین روز به آخرین آسمان میرسد، به همین مناسبت مراسم بزرگداشتی برای روح بر پا میگردد و در آن غذایی برای مساکین آماده میشود تا باعث آمرزش روح درگذشته گردد.
در آیین زردشت زمان عبور از طبقات آسمان روز چهارم پس از مرگ است که با چهار گام صورت میگیرد، روح با گام اول به ستارهی پایه، گام دوم به ماه پایه، گام سوم به خورشید پایه و سرانجام با گام چهارم به روشنی بی پایان میرسد.
فیثاغورس مینویسد که مغان غیر زرتشتی معتقد بودند روح پس از مرگ باید از هفت معبر عبور کند تا به فلک خورشید که جایگاه نیک بختان است برسد.
نظیر چنین باوری در آیین مهر (میترا) نیز دیده میشود. در آیینهای سری مهر دو مدار آسمانی وجود دارد که یکی مختص ثوابت و دیگری از آن سیارات است و روح باید از میان آن دو بگذرد، بین دو مدار نردبانی با هفت دروازه وجود دارد که هر یک نماد یکی از آسمانهای هفتگانه است و در رأس آن هشتمین دروازه قرار گرفته که روح را به منزلگه راستین خود در فراسوی ستارگان میرساند.
مراسم چهلم
سکاها از جمله اقوامی بودند که در فلات ایران میزیستند و بر نوع نگرش و آداب و رسوم مردم منطقه تأثیرات بسیاری گذاشتند؛ از جمله در برگزاری برخی آدات سوگواری.
بدن هر سکایی پس از مرگ مومیایی میشد، یعنی نخست امعاء واحشاء جسد را خالی میکردند و پس از آکندن آن از سبزیهای معطر، محل بریده شده را دوخته و مرده را برای وداع نهایی با خویشان آماده میکردند. برای این منظور، جسد را در ارابه ای قرار میدادند و در حالی که هیأت عزاداران مویهکنان و اشک ریزان در پس ارابه در حرکت بودند، به نزد یکایک دوستان و آشنایان میرفتند تا همه با درگذشته وداع نمایند. این کار باید چهل روز طول میکشید. سرانجام در روز چهلم مرده به محل تدفین میرسید و طی مراسم ویژهای به خاک سپرده میشد.
شایان یادآوری است که گریستن، «خَنج» بر چهره کشیدن، موی کندن و... در مراسم سوگواری نیز یادگاری است که از نیاکان سکایی و سُغدی ما به جا مانده است، چرا که مویه کردن بر مرده هم در آیین زردشت مکروه به شمار می-آمد و هم در آیین مندائی و مانوی.
این سه آیین بر این باورند که مویه بر مرگ کسان باعث آزار آنان درعالم ارواح میگردد و هر قطرهی اشکی که ریخته شود راه عبور مرده به جهان باقی را دشوارتر میسازد.
خیرات برای روح درگذشته
در اندیشهی زردشتی دو اصطلاح وجود دارد که به ارزشمندی کردارهای نیک برای روح اشاره دارد: «برای روان یا روانیگان» و «اَهُلوُداد» که هر دو اندیشه به باورهای اسلامی راه یافته است. بر اساس کتاب ششم دینکرد و مادیان یوشت فریان انجام امور خیر و کارهای نیک راهی است که باعث رستگاری روح پس از مرگ میگردد. هر کس با هر عمل خیری توشهای مناسب برای سفر آخرت خویش میبندد، چنین اعمالی «روانیگان یا اَهُلَوُداد» خوانده میشوند. ضمناً اَهلَوداد یا اشواداد به پارچهای نیز گفته میشود که در مراسم درگذشته کنار سفره مینهادند و بعد از اتمام مراسم سوگواری به نیازمندان میبخشیدند. امروزه زردشتیان یکی از لباسهای درگذشته را در سفره نهاده سپس به مستحقّان میبخشند. گاه نیز برای روان درگذشتگان «همادین»2 برپا میدارند. در روایت پهلوی آمده است:
«مردی که بخواهد برای روان نیاکان خویش همادینی یَزدَ (= ترتیب دهد)، ایدون ثواب او بیشتر باشد».
در این گفتار، از نقش مایههای اصلی آنها به کوتاهی سخن خواهیم گفت.
مراسم سوم
براساس متنهایی مانند «هادُخت نسک»، «روایت پهلوی»، گزیدههای «زاد سپرم» و «مینوی خرد»، روان پس از مرگ تا سه روز بر بالین جسد خویش نزدیک سر مینشیند و در بیم است. روز چهارم، در صورتی که درگذشته فردی صالح و پرهیزگار باشد، نتیجه اعمالش همچون دوشیزه ای زیبا، خوشبو و دل آرا که زیباتر از او در تمام جهان یافت نمیشود نزد در گذشته میآید و او را از پل «چینود»1 میگذراند.
اما در صورتی که درگذشته فردی ناصالح و گناهکار باشد اعمال او همچون عجوزهای زشت و بدبو که زشت تر از او در تمامی عالم وجود ندارد به پذیرهاش میآید تا او را به دوزخ بیفکند.
در طی این سه روز خانوادهی متوفی هر آنچه در توان دارند انجام میدهند تا روح تازه در گذشته را که هنوز به عالم ارواح نشتافته است راضی و خشنود نگاه دارند و برای پذیرایی از او خوراکیهای مختلف تهیه مینمایند. امروزه هم کسانی که در مراسم تدفین شرکت مینمایند میهمان فرد درگذشته محسوب میشوند و به بهترین وجهی که در توان خانوادهی اوست مورد پذیرایی قرار میگیرند. بزرگداشت روز سوم برای مرده نزد مندائیان نیز وجود دارد. آنان معتقدند که روح مرده تا سه روز میان «مندلته» و جسد که در قبر میباشد در رفت و آمد است. آنان در این روز برای آمرزش روح درگذشته غذایی برای فقرا تهیه میکنند که «لوفانی» خوانده میشود.
مراسم هفتم
مندائیان بر این باورند که روح پس از مرگ بعد از سه روز سرگردانی میان عالم مادی و جهان ارواح از آسمانها می-گذرد تا به «آلما آد اپثاهیل» که یکی از طبقات هفتگانهی آسمان است برسد. روح در هر روز یک آسمان را میپیماید و سرانجام در هفتمین روز به آخرین آسمان میرسد، به همین مناسبت مراسم بزرگداشتی برای روح بر پا میگردد و در آن غذایی برای مساکین آماده میشود تا باعث آمرزش روح درگذشته گردد.
در آیین زردشت زمان عبور از طبقات آسمان روز چهارم پس از مرگ است که با چهار گام صورت میگیرد، روح با گام اول به ستارهی پایه، گام دوم به ماه پایه، گام سوم به خورشید پایه و سرانجام با گام چهارم به روشنی بی پایان میرسد.
فیثاغورس مینویسد که مغان غیر زرتشتی معتقد بودند روح پس از مرگ باید از هفت معبر عبور کند تا به فلک خورشید که جایگاه نیک بختان است برسد.
نظیر چنین باوری در آیین مهر (میترا) نیز دیده میشود. در آیینهای سری مهر دو مدار آسمانی وجود دارد که یکی مختص ثوابت و دیگری از آن سیارات است و روح باید از میان آن دو بگذرد، بین دو مدار نردبانی با هفت دروازه وجود دارد که هر یک نماد یکی از آسمانهای هفتگانه است و در رأس آن هشتمین دروازه قرار گرفته که روح را به منزلگه راستین خود در فراسوی ستارگان میرساند.
مراسم چهلم
سکاها از جمله اقوامی بودند که در فلات ایران میزیستند و بر نوع نگرش و آداب و رسوم مردم منطقه تأثیرات بسیاری گذاشتند؛ از جمله در برگزاری برخی آدات سوگواری.
بدن هر سکایی پس از مرگ مومیایی میشد، یعنی نخست امعاء واحشاء جسد را خالی میکردند و پس از آکندن آن از سبزیهای معطر، محل بریده شده را دوخته و مرده را برای وداع نهایی با خویشان آماده میکردند. برای این منظور، جسد را در ارابه ای قرار میدادند و در حالی که هیأت عزاداران مویهکنان و اشک ریزان در پس ارابه در حرکت بودند، به نزد یکایک دوستان و آشنایان میرفتند تا همه با درگذشته وداع نمایند. این کار باید چهل روز طول میکشید. سرانجام در روز چهلم مرده به محل تدفین میرسید و طی مراسم ویژهای به خاک سپرده میشد.
شایان یادآوری است که گریستن، «خَنج» بر چهره کشیدن، موی کندن و... در مراسم سوگواری نیز یادگاری است که از نیاکان سکایی و سُغدی ما به جا مانده است، چرا که مویه کردن بر مرده هم در آیین زردشت مکروه به شمار می-آمد و هم در آیین مندائی و مانوی.
این سه آیین بر این باورند که مویه بر مرگ کسان باعث آزار آنان درعالم ارواح میگردد و هر قطرهی اشکی که ریخته شود راه عبور مرده به جهان باقی را دشوارتر میسازد.
خیرات برای روح درگذشته
در اندیشهی زردشتی دو اصطلاح وجود دارد که به ارزشمندی کردارهای نیک برای روح اشاره دارد: «برای روان یا روانیگان» و «اَهُلوُداد» که هر دو اندیشه به باورهای اسلامی راه یافته است. بر اساس کتاب ششم دینکرد و مادیان یوشت فریان انجام امور خیر و کارهای نیک راهی است که باعث رستگاری روح پس از مرگ میگردد. هر کس با هر عمل خیری توشهای مناسب برای سفر آخرت خویش میبندد، چنین اعمالی «روانیگان یا اَهُلَوُداد» خوانده میشوند. ضمناً اَهلَوداد یا اشواداد به پارچهای نیز گفته میشود که در مراسم درگذشته کنار سفره مینهادند و بعد از اتمام مراسم سوگواری به نیازمندان میبخشیدند. امروزه زردشتیان یکی از لباسهای درگذشته را در سفره نهاده سپس به مستحقّان میبخشند. گاه نیز برای روان درگذشتگان «همادین»2 برپا میدارند. در روایت پهلوی آمده است:
«مردی که بخواهد برای روان نیاکان خویش همادینی یَزدَ (= ترتیب دهد)، ایدون ثواب او بیشتر باشد».
بنابر آموزههای زردشتی، پس از مرگ وظیفهی نزدیكان متوفی بود که برای او خیرات نمایند. اهمیت این امر نزد زردشتیان بدان پایه بود که برای کسانی که فرزند نداشتند، تمهیدات ویژه ای اندیشیده بودند تا از داشتن خیرات پس از مرگ محروم نمانند. «مری بویس» معتقد است اهدای خیرات و نذورات برای روان مرده بازماندهی باوری بسیار کهن تر است که به دورهی پیشا زردشتی باز میگردد. بر اساس این باور، روح پس از مرگ به دیار خاموشان میرفت و در آن جهان ظلمانی توان رفع نیازهای اولیهی خود، اعم از خوراک و پوشاک را نداشت و برای تهیهی آن چشم انتظار بخشش زندگان بود. خیراتی که به این منظور انجام میشد باید با دعاهای مربوطه همراه میگشت تا از سد جهان مادی بگذرد و به روح درگذشته برسد.
قرآن خوانی
در آیین زردشت برای رسیدن ثواب به روح مرده دعایی در روزهای چهارم و دهم و سیام و سر سال خوانده میشود که به «آفرین دَهمان» معروف است. به اضافهی نیایشهای همادین که در سه روز اول فوت خوانده میشوند. به نظر میرسد که این عمل شبیه خواندن سی جزء قرآن در مراسم ختمی است که برای مرده برگزار میگردد.
استفاده از خرما و حلوا در مراسم ختم
خرما و حلوا جزء جدایی ناپذیر پذیرایی از تشییع کنندگان و عزاداران در آیینهای سوگواری است؛ که هر کدام نمادی از غذای ارواح و رستاخیز به شمار میآیند. با کمی تأمل میتوان ردپای حضور این دو عنصر را در آیینهای سوگواری میان رودانیها (بین النهرین) بازیافت.
خرما میوه ای است که در سرزمینهای گرم میان دجله و فرات به فراوانی میروید و در بسیاری آیینها مورد استفادهی مردم آن نواحی قرار میگرفت، و از آنجا که محصول درختی همیشه سبز چون نخل است، مظهر رستاخیز و میوهای نیروبخش به شمار میآمد. بنابر این باورها، خرما به روان درگذشته نیرو میبخشید تا مسیر طولانی وادی مردگان را بپیماید.
مندائیان نیز که بازماندگان اقوام کهن میان رودان هستند، درغذایی که برای روح درگذشته تهیه مینمودند، خرما را فراموش نمیکردند.
حلوا نیز خوراکیای است که از آرد گندم تهیه میشود و گندم یکی از موادی است که با آیینهای سوگواری و غلبهی روح بر پَلشتی مرگ در ارتباط بوده است. در آیینهای سوگواری میان دو رودی (بین النهرینی) و زردشتی، نان جز چیزهایی است که به مردگان تقدیم میشد.
لوح دوازدهم از حماسهی گیل گمش بیان میدارد که ارواح مختلف در جهان مردگان به چه شیوه میزیند. بر اساس این متن، کسی که دو پسر دارد طبعا از نذورات کافی برخوردار است، در خانه ای از خشت پخته مسکن میکند و نان میخورد؛ در مقابل، آن کس که غمخواری ندارد ریزه خوار سفرهها ست و از خرده نانهای به کوی افکنده تغذیه میکند
در برخی متنهای پهلوی نیز از نوعی نیایش به همراه نان فطیر نام برده شده که برای روح درگذشته برپا میگردیده است و به «خَشنومَن درَون نهاده» خوانده میشده. در این آیین، نان فطیری که «درون» نام دارد با خواندن نیایشهای خاصی تقدیس میگردد و به نیت روان درگذشته خورده میشود. اکنون نان جای خود را به حلوا داده است که همچون نان فطیر از گندم تهیه میشود و تمامی ویژگیهای نان را داراست.
گمان میشود، وجود روغن در پخت حلوا، ضمن آنکه دو جهان گیاهی و حیوانی را به هم پیوند داده، نشان دهندهی وحدت و اتحاد کیهانی نیز هست.
دفن مرده قبل از غروب خورشید
در ایران برخلاف سنت کهن عرب که مرده را در شب به خاک میسپرند، مراسم تدفین باید در روز روشن و قبل از غروب خورشید انجام گیرد. در صورتی که کسی بعد از غروب خورشید درگذرد یا گردآمدن آشنایان و تهیهی لوازم مورد نیاز تا هنگام غروب به طول انجامد، مراسم تدفین به روز بعد واگذارده میشود و از دفن شبانه پرهیز میکنند. به گمان بسیاری از خاور شناسان، و از جمله خانم بویس، رسم تدفین در زیر نور خورشید از باورهای زردشتی است. زردشتیان بر تابش نور پالایندهی خورشید بر جنازه برای زدودن اندکی از آلودگیهای آن تأکید دارند؛ ضمن آنکه در باور آنان، شب زمان جولان اهریمن و یاران اوست، و در اینگاه، نیروهای اهریمنی توانمندترند و دیوان میتوانند بر روان درگذشته تسلط بیشتری بیابند.
قرآن خوانی
در آیین زردشت برای رسیدن ثواب به روح مرده دعایی در روزهای چهارم و دهم و سیام و سر سال خوانده میشود که به «آفرین دَهمان» معروف است. به اضافهی نیایشهای همادین که در سه روز اول فوت خوانده میشوند. به نظر میرسد که این عمل شبیه خواندن سی جزء قرآن در مراسم ختمی است که برای مرده برگزار میگردد.
استفاده از خرما و حلوا در مراسم ختم
خرما و حلوا جزء جدایی ناپذیر پذیرایی از تشییع کنندگان و عزاداران در آیینهای سوگواری است؛ که هر کدام نمادی از غذای ارواح و رستاخیز به شمار میآیند. با کمی تأمل میتوان ردپای حضور این دو عنصر را در آیینهای سوگواری میان رودانیها (بین النهرین) بازیافت.
خرما میوه ای است که در سرزمینهای گرم میان دجله و فرات به فراوانی میروید و در بسیاری آیینها مورد استفادهی مردم آن نواحی قرار میگرفت، و از آنجا که محصول درختی همیشه سبز چون نخل است، مظهر رستاخیز و میوهای نیروبخش به شمار میآمد. بنابر این باورها، خرما به روان درگذشته نیرو میبخشید تا مسیر طولانی وادی مردگان را بپیماید.
مندائیان نیز که بازماندگان اقوام کهن میان رودان هستند، درغذایی که برای روح درگذشته تهیه مینمودند، خرما را فراموش نمیکردند.
حلوا نیز خوراکیای است که از آرد گندم تهیه میشود و گندم یکی از موادی است که با آیینهای سوگواری و غلبهی روح بر پَلشتی مرگ در ارتباط بوده است. در آیینهای سوگواری میان دو رودی (بین النهرینی) و زردشتی، نان جز چیزهایی است که به مردگان تقدیم میشد.
لوح دوازدهم از حماسهی گیل گمش بیان میدارد که ارواح مختلف در جهان مردگان به چه شیوه میزیند. بر اساس این متن، کسی که دو پسر دارد طبعا از نذورات کافی برخوردار است، در خانه ای از خشت پخته مسکن میکند و نان میخورد؛ در مقابل، آن کس که غمخواری ندارد ریزه خوار سفرهها ست و از خرده نانهای به کوی افکنده تغذیه میکند
در برخی متنهای پهلوی نیز از نوعی نیایش به همراه نان فطیر نام برده شده که برای روح درگذشته برپا میگردیده است و به «خَشنومَن درَون نهاده» خوانده میشده. در این آیین، نان فطیری که «درون» نام دارد با خواندن نیایشهای خاصی تقدیس میگردد و به نیت روان درگذشته خورده میشود. اکنون نان جای خود را به حلوا داده است که همچون نان فطیر از گندم تهیه میشود و تمامی ویژگیهای نان را داراست.
گمان میشود، وجود روغن در پخت حلوا، ضمن آنکه دو جهان گیاهی و حیوانی را به هم پیوند داده، نشان دهندهی وحدت و اتحاد کیهانی نیز هست.
دفن مرده قبل از غروب خورشید
در ایران برخلاف سنت کهن عرب که مرده را در شب به خاک میسپرند، مراسم تدفین باید در روز روشن و قبل از غروب خورشید انجام گیرد. در صورتی که کسی بعد از غروب خورشید درگذرد یا گردآمدن آشنایان و تهیهی لوازم مورد نیاز تا هنگام غروب به طول انجامد، مراسم تدفین به روز بعد واگذارده میشود و از دفن شبانه پرهیز میکنند. به گمان بسیاری از خاور شناسان، و از جمله خانم بویس، رسم تدفین در زیر نور خورشید از باورهای زردشتی است. زردشتیان بر تابش نور پالایندهی خورشید بر جنازه برای زدودن اندکی از آلودگیهای آن تأکید دارند؛ ضمن آنکه در باور آنان، شب زمان جولان اهریمن و یاران اوست، و در اینگاه، نیروهای اهریمنی توانمندترند و دیوان میتوانند بر روان درگذشته تسلط بیشتری بیابند.
از جمله متونی که بویس به آنها استناد میکند این قطعه از وندیداد است:
«آنان باید اگر بتوانند استودانی با سنگ و ساروج و خاک برپا کنند و اگر نتوانند باید پیكر مرده را زیر تابش خورشید و ماه و ستارگان، برهنه روی فرش و بالشی که از آن او بوده است، بر زمین بگذارند.»
دربند 13 فرگرد پنجم وندیداد نیز آمده است که: «پس از سپری شدن زمستان، تن درگذشته را میبایست در دخمه در آفتاب نهاد»
و در بند چهاردهم پادافره (کیفر) مزداپرستی که از این کار سرباز زند، با قاتل فرد پارسا برابر دانسته شده است.
در آیینهای کنونی ایران، هرچند که رسم رها کردن جسد در فضای آزاد وجود ندارد و اجساد بنابر سنت ایرانیان جنوب غربی و اعراب و بنا بر دستورهای اسلامی به خاک سپرده میشوند، اما هنوز در نگاه تشییع کنندگان، انجام مراسم در زیر نور خورشید اعتبار خود را حفظ کرده است.
زیارت قبور در پنجشنبهی آخر سال
یکی از بخشهای اوستای ساسانی یشتها است که به ستایش ایزدان گوناگون آیین زردشت تعلق دارد. سیزدهمین یشت یعنی فروردین یشت از آنِ ارواح درگذشتگان و نیاکان است؛ و در آن، روانهای نیاکان مورد ستایش قرار میگیرد و کار ویژههای گوناگونی به آنها نسبت داده میشود. بنابر باور بهدینان، خواندن این سرود و ستایش ارواح، آنان را در انجام کار ویژههایشان یاری مینماید.
«آنان باید اگر بتوانند استودانی با سنگ و ساروج و خاک برپا کنند و اگر نتوانند باید پیكر مرده را زیر تابش خورشید و ماه و ستارگان، برهنه روی فرش و بالشی که از آن او بوده است، بر زمین بگذارند.»
دربند 13 فرگرد پنجم وندیداد نیز آمده است که: «پس از سپری شدن زمستان، تن درگذشته را میبایست در دخمه در آفتاب نهاد»
و در بند چهاردهم پادافره (کیفر) مزداپرستی که از این کار سرباز زند، با قاتل فرد پارسا برابر دانسته شده است.
در آیینهای کنونی ایران، هرچند که رسم رها کردن جسد در فضای آزاد وجود ندارد و اجساد بنابر سنت ایرانیان جنوب غربی و اعراب و بنا بر دستورهای اسلامی به خاک سپرده میشوند، اما هنوز در نگاه تشییع کنندگان، انجام مراسم در زیر نور خورشید اعتبار خود را حفظ کرده است.
زیارت قبور در پنجشنبهی آخر سال
یکی از بخشهای اوستای ساسانی یشتها است که به ستایش ایزدان گوناگون آیین زردشت تعلق دارد. سیزدهمین یشت یعنی فروردین یشت از آنِ ارواح درگذشتگان و نیاکان است؛ و در آن، روانهای نیاکان مورد ستایش قرار میگیرد و کار ویژههای گوناگونی به آنها نسبت داده میشود. بنابر باور بهدینان، خواندن این سرود و ستایش ارواح، آنان را در انجام کار ویژههایشان یاری مینماید.
براساس آنچه که در این یشت آمده است، ارواح در پنج روز پایانی سال به زمین آمده و میگویند:
«که ما را خواهد ستود؟ که ستایش خواهد کرد؟ که آفرین خواهد کرد؟ که پذیرایی خواهد کرد؟ با دستهای دارای گوشت، دارای جامه، با نمازی که با آن به راستی میتوان رسید؛ که اینک نام ما را خواهد ستود؟ که، فَروَهرهای روان شما را ستایش خواهد کرد؟ به که، این پاداش ما داده خواهد شد؟ که او را خوراک زیان ناپذیر باشد برای همیشه و جاودان.»
حتی امروزه هم ستایش فروهر متوفّی، بخش مهمی از مراسم بزرگداشت درگذشته در آیین «هَمَسپَد مَدَم» را تشكیل میدهد.
اکنون نیز ریشهی بزرگداشت روان درگذشته در آخرین روزهای سال را در این آیین میتوان جستجو کرد. چرا که فروهرها برای ملاقات نزدیكان خود در آغاز سال نو به خانه باز میگردند تا برای عزیزان خود سالی نیكو بخواهند؛ پس باید در انتظار ورود آنها بود و همه چیز را مهیا کرد.
«که ما را خواهد ستود؟ که ستایش خواهد کرد؟ که آفرین خواهد کرد؟ که پذیرایی خواهد کرد؟ با دستهای دارای گوشت، دارای جامه، با نمازی که با آن به راستی میتوان رسید؛ که اینک نام ما را خواهد ستود؟ که، فَروَهرهای روان شما را ستایش خواهد کرد؟ به که، این پاداش ما داده خواهد شد؟ که او را خوراک زیان ناپذیر باشد برای همیشه و جاودان.»
حتی امروزه هم ستایش فروهر متوفّی، بخش مهمی از مراسم بزرگداشت درگذشته در آیین «هَمَسپَد مَدَم» را تشكیل میدهد.
اکنون نیز ریشهی بزرگداشت روان درگذشته در آخرین روزهای سال را در این آیین میتوان جستجو کرد. چرا که فروهرها برای ملاقات نزدیكان خود در آغاز سال نو به خانه باز میگردند تا برای عزیزان خود سالی نیكو بخواهند؛ پس باید در انتظار ورود آنها بود و همه چیز را مهیا کرد.
پا نوشتها:
1. دیدار با صورت تجسم یافتهی اعمال در آثار مندایی نیز دیده میشود، بازتاب این باور را در گفتهی امام محمد غزالی نیز میتوان یافت
او در کتاب الدرة الفاخرة آورده که پس از آنکه نکیر و منکر مرده را مورد پرسش و پاسخ قرار میدهند، در صورتی که در گذشته فردی صالح باشد آن دو با زدن دو ضربه قبهای را میگشایند که به بهشت راه دارند و از آن بوی خوشی به مشام میرسد.
2. همادین به همهی نیایشهایی گفته میشود که در سه روز نخست در گذشت برگذار میشود و دارای یازده یا پانزده نیایش است.
1. دیدار با صورت تجسم یافتهی اعمال در آثار مندایی نیز دیده میشود، بازتاب این باور را در گفتهی امام محمد غزالی نیز میتوان یافت
او در کتاب الدرة الفاخرة آورده که پس از آنکه نکیر و منکر مرده را مورد پرسش و پاسخ قرار میدهند، در صورتی که در گذشته فردی صالح باشد آن دو با زدن دو ضربه قبهای را میگشایند که به بهشت راه دارند و از آن بوی خوشی به مشام میرسد.
2. همادین به همهی نیایشهایی گفته میشود که در سه روز نخست در گذشت برگذار میشود و دارای یازده یا پانزده نیایش است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: .aariaboom.com