- یکی رفت - یکی موند - یکی به حسرت سرجنبوند. (آب، سنگ، بید)
  بخش دوم.

 -          یکی رفت

-          یکی موند

-          یکی به حسرت سرجنبوند.

                                       (آب، سنگ، بید)

 

این روایت چیستان پاسخ دیگری نیز دارد و آن به ترتیب باد، کوه و سنبله گندم است. پروفسور ژوکوفسکی نیز در مجموعه گرانبهای خود به نام "آثار ممتاز آفرینش ملی ایران" پاسخ آن را به صورت اخیر ضبط کرده است. تذکر این نکته لازم است که صورت چیستان در ضبط  ژوکوفسکی با روایت ما تطبیق نمی کند و از این گذشته مغایر شکل کلی چیستانهای عامیانه است که یا موزون است یا وضع قافیه ها احساسی از وزن در آن ایجاد می کند. روایت ژوکوفسکی به گونه ایست که گویی نخست ترجمه روسی آن را یادداشت کرده و آنگاه کوشیده است مجدداً آن را به فارسی برگرداند و توفیقی حاصل نکرده است! – ضبط وی چنین است:

                                                                                 یکی میرود

                                                                                 یکی وامی ایستد

                                                                                 یکی می لرزد.

 

 

امثال و حکم آب

*      آب آب را پیدا کی کند، آدم آدم را.

هر کسی به همدل و همزبان خود می پیوندد. (مترادف کبوتر با کبوتر باز با باز)

*      آب آب را می جوید، کور عصا را.

این مثل تحریف شده می نماید و صورت درست آن "کرو عصا را می جوید، آب گودال را" می یاشد.

*      آب آب را می جوید گودال هر دو را.

این مثل، بدین شکل تنها در تاریخ مسعودی مشاهده شده و آن کتابی است که سلطان مسعود میرزا ملقب به ظل السلطان، پسر ناصرالدین شاه قاجار، در سرگذشت خویش نگاشته. گمان می رود این صحیح ترین شکل مثل حاضر باشد که در هر جا به صورتی آمده است.

*      آب آمد تیمم باطل شد.

با حضور اصل دیگر موردی برای استفاده از بدل باقی نمی ماند این مثل را به صورت "تیمم باطل است آنجا که آب است" و "جایی که آب است تیمم روانیست" نیز آورده اند. (مترادف "منار بلند به دامن الوندپست است").

*      آب به آب خورد (یا می خورد) زور برمی دارد.

قوت از اتحاد حاصل می شود.مترادف آتش از آتش گل می کند و یا یک دست صدا ندارد.

*      آب به آبادانی میرود.

مترادف آب می داند که آبادانی کجاست و یا پول پول را پیدا می کند. (آشامیدن آب نشان سیری آشامنده است.)

*      آب به پستی (یا سرازیری یا گودال) می رود.

سفلگان به همنشینی با همطینتان خود راغب ترند. مترادف آب حمام مفت فاضلاب و هلیله با هلیله قند با قند.

*      آب خرد، ماهی خرد

از مردم حقیر امر بزرگ بر نیاید. از هر کس به قدر توانایی او باید انتظار داشت.مترادف کار هر کس نیست خرمن کوفتن/ گاو نر می خواهد و مرد کهن.

*      آب خودش چاله را پیدا می کند.

بساری از مسائل در عمل شکل می گیرد.

*      آب دریا از دهن سگ نجس نمی شود.

شهرت و آوازه مردم نیکنام از بد گویی و هرزه گویی درایان کاستی نمی یابد

ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل
آب دریا از دهان سگ کجا گردد پلید

*      آب دریا به دهن ماهی دریا خوش است.

نیست پروا تلخکامان را ز تلخی های عشق   
 
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است

مترادف علف باید به دهن بزی شیرین بیاد.

*      آب را با آتش چه آشنایی (یا نسبت).

بر آشتی ناپذیری دو کس که خلق و خوی متضاد دارندتمثل کنند. مترادف آب و روغن با هم قاتی نمی شوند.

*      آب را بر سر زنی، سر نشکند.
خاک را برسر زنی ، سر نشکند.
آب را با خاک اگر قاطی کنیريا، مالش دهی تا گل شود، قالب زنی خشتی شود، کوره نهی آجر شود، بر سر زنی سر بشکند!

بحرصویل گونه ایست پرداخته عوام؛ تمثیلی بر اثبات این حقیقت که هر کاری را طریقی است و در هر امری تنها از راه درست آن باید رفت تا به مقصود رسید.

علی اکبر عماد در جلد اول رنگارنگ صفحه 477، احتمالاً به نقل لز محاضره الاوائل و سامره الاواخر داستان زیر را آورده است:

شخصی به نزد ایاس – قاضی بصره که از اذکیای عرب است- رفته و از او پرسید: اگر کسی خرما خورد اشکالی دارد؟

ایاس گفت : نه!

گفت: بعد از خوردن خرما قدری آب بالای آن خورد چطور است؟

گفت: هیچ اشکالی ندارد.

گفت: اگر بعد از آن مدتی در آفتاب نشیند؟

گفت: ضرر ندارد؟

گفت: پس چرا همان آب و خرما که در آفتاب گذارند بعد خورند حرام است؟

ایاس گفت: اگر قدری آب بر تو ریزند بر تو صدمه ای وارد آید؟

گفت: نه.

گفت: اگر قدری خاک بر تو پاشند آیا اعضا تو را کوفتگی آید؟

گفت: نه.

ایاس گفت: اگر آب و خاک بر هم ضم کنند و خشتی سازند و بر سرت زنند چه شود؟

گفت: بشکند و صدمه رساند.

قاضی گفت: همچنان که ترکیب آن دو چیز سر تو بشکند، به شرح ایضا از ترکیب این سه چیز قانون شرع بر تو بشکند و حد بر تو لازم آید.