نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه‌السلام
منصور درباره امام صادق علیه السلام تعبیر عجیبى دارد. مى‏گوید: جعفر بن محمد مثل یك استخوان در گلوى من است؛ نه مى‏توانم بیرونش بیاورم و نه ‏مى‏توانم آن را فرو برم. نه مى‏توانم مدركى از او به دست آورم و....

 زندگی امام جعفر صادق (ع)

1- ششمین اختر تابناك آسمان امامت ‏حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در روز جمعه ‏17 ربیع‎ الاول سال‏ 83 هجرى در مدینه و در زمان ‏عبدالملك بن مروان بن حكم دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت‏ «ام فروه‏» دختر قاسم  بن محمد بن ابوبكر مى‏باشد. ایشان در سال 148 هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع قرار دارد. 

مدت امامت امام صادق ع

2- امام صادق علیه السلام مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با امام ‏سجاد علیه السلام و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ‏19 سال با امام ‏باقر علیه السلام زندگى كرد و توانست ‏به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه‏ چینى نماید. مدت امامت ایشان 34 سال به طول ‏انجامید كه 18 سال در دوره اموى و 16 سال در دوره عباسى‏ بوده است. 

خلفاى معاصر امام جعفر صادق علیه السلام 

3- خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیه السلام به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملك (114- 125)، ولید بن یزید بن عبدالملك(126- 125)، یزید بن ولید بن عبدالملك (126)، ابراهیم بن ولید بن عبدالملك (2 ماه و 10 روز از سال‏ 126) و مروان بن محمد معروف به مروان حمار(132- 126).

خلفاى عباسى معاصر امام علیه السلام عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بن ‏محمد(137- 132) و ابوجعفر منصور دوانیقى (137- 148).

فرزندان امام جعفر صادق ع

4- از امام جعفر صادق علیه السلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند كه ‏عبارتند از: «اسماعیل‏»، «عبدالله‏» و «ام فروه‏» كه مادرشان فاطمه بنت‏الحسین بن على بن حسین علیه السلام است.

«امام موسى كاظم‏»، «اسحاق‏» و «محمد» كه مادرشان حمیده‏ خاتون مى‏باشد. و «عباس‏»، «على‏»، «اسماء» و «فاطمه‏» كه ‏هر یك از مادرى به دنیا آمده‏ اند.

زندگی امام جعفر صادق ع

5- در یك دسته بندى، زندگانى امام جعفرصادق علیه السلام را مى‏توان به ‏سه دسته كلى تقسیم نمود:

الف- زندگانى امام در دوره امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام‏كه تقریبا نیمى از عمر حضرت را به خود اختصاص مى‏دهد. در این ‏دوره امام صادق علیه السلام از علم و تقوا و كمال و فضیلت ‏آنان در حد كافى بهره‏مند شد.

ب- قسمت دوم زندگى امام جعفر صادق علیه السلام از سال 114 هجرى تا 140هجرى مى‏باشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى كه به وجود آمد، استفاده نمود و مكتب جعفرى را به تكامل رساند. در این مدت،4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را كه ‏جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.

ج- هشت‏ سال آخر عمر امام قسمت‏ سوم زندگى ایشان را تشكیل‏مى‏دهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حكومت منصور عباسى قرار داشت. در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مكتب‏ جعفرى عملا تعطیل گردید.

علت انقراض حکومت اموی 

6- در عصر امام صادق علیه السلام حكومت اموى منقرض شد. عواملى كه منجر به انقراض سلسله اموى شد عبارتند از:

  • 1- حكومت موروثى استبدادى.

  • 2- تحریف حقایق توسط محدثان مزدور و روحانیون دربارى.

  • 3- مخالفت علنى و آشكار با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و قرآن كریم.

  • 4- اهانت ‏به حرمین شریفین.

  • 5- سوء استفاده از بیت المال مسلمین.

  • 6- كامجویى و هوسرانى و میگسارى و ساز و آواز.

  • 7- گرایش به تجملات و زیور آلات.

  • 8- تعصب عربى و تحقیر موالى (غیر اعراب).

  • 9- اختلافات و درگیرى‏هاى داخلى و نژادى.

  • 10- قتل و غارت مسلمین خصوصا فرزندان بنى‏هاشم.

  • 11- قیام مسلحانه شیعیان.

  • 12- تعطیل شدن امر به معروف و نهى از منكر به سبب خشونت ‏حكمرانان.

  • 13- رواج شعارها و سنت‏هاى جاهلى. 

7- بنى ‏عباس در اواخر دوره بنى‏امیه از فرصت ‏سیاسى كه به وجود آمده بود، استفاده كردند و حكومت را در سال 132 هجرى قمرى به ‏دست گرفتند. و تا سال ‏656 هجرى قمرى حكومت كردند. سیاست‏ عباسیان تا زمان معتصم بر مبناى حمایت از ایرانیان و تقویت علیه ‏اعراب بود. صد ساله اول حكومت عباسى براى ایرانیان، عصر طلایى ‏بود. چه آن‏ كه برخى از وزراى ایرانى همانند برامكه و فضل بن سهل ‏ذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار مى‏رفتند.

8- روساى بنى‏ هاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیم ‏و هم‏چنین بنى ‏عباس به نام‏هاى ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح، ابوجعفر منصور دوانیقى و عموهاى اینها، در محلى به نام‏«ابواء»  نهضت ضد اموى را از سال 100 هجرى آغاز كردند. و چون بنى‏العباس زمینه را براى خودشان مهیا نمى‏دیدند، با «محمد نفس زكیه‏» به عنوان مهدى امت ‏بیعت كردند.

9- بعد از آن كه روساى بنى‏ هاشم با محمد بیعت كردند، از امام‏ جعفر صادق علیه السلام نیز دعوت نمودند كه با محمد به عنوان مهدى امت ‏بیعت كند ولى حضرت به آنها فرمود كه در نزد ما اسرارى است. این ‏پسر، مهدى امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آن ‏جلسه بیان داشتند كه ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافت ‏خواهند رسید و به عبدالعزیز بن عمران زهرى فرمود كه ابوجعفر منصور قاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد.

10- مبلغان بنى ‏عباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آل‏ محمد» یا «الرضى من آل محمد» تبلیغ مى‏كردند. دو تن از ماهرترین‏شان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال‏» و «ابومسلم‏خراسانى‏». ابوسلمه كه به وزیر آل محمد لقب گرفت، در كوفه مخفیانه تبلیغ ‏مى‏كرد و ابومسلم كه به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردم‏ را بر علیه دستگاه حاكمه اموى مى‏شوراند.

یكى از كارهاى زشت ابومسلم این بود كه نسبت ‏به ابوسلمه حسادت ‏مى‏ ورزید. نامه ‏هایى به سفاح و عموهاى سفاح نوشت و به آنها اطلاع ‏داد كه ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آل‏ عباس به نفع آل ابى‏ طالب ‏تغییر دهد. ولى سفاح نپذیرفت و گفت: چیزى بر من ثابت نشده است.

ابومسلم وقتى كه فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عده‏اى را مامور كرد كه هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانه ‏به قتل برسانند.  و چون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاح ‏بودند، خون ابوسلمه لوث شد و خوارج را به عنوان قاتل معرفى‏ كردند.

11- مسعودى در مروج الذهب مى‏نویسد: ابوسلمه بعد از كشته ‏شدن ابراهیم امام به این فكر افتاد كه خلافت را از آل‏ عباس به‏ نفع آل‏ ابى‏ طالب تغییر دهد. نام ه‏اى در دو نسخه براى امام جعفر صادق علیه السلام و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه را مخفیانه به امام جعفر صادق علیه‎السلام بده و اگر قبول كرد، نامه دیگر را از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را براى عبدالله ببر و طورى عمل كن كه هیچ كدام نفهمند كه براى دیگرى نامه نوشتم.

فرستاده، نامه را اول براى امام برد. ایشان قبل از آن كه ‏نامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند و بیان داشت كه ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامه ‏دیگر را به عبدالله محض داد كه بسیار خوشحال و مسرور گردید.

صبح زود نزد امام صادق علیه السلام آمد و جریان را اطلاع داد. امام به او گفت كه ابوسلمه عین این نامه را براى من نیز نوشته بود ولى آن‏ را سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زمان ‏اهل خراسان شیعه تو شده ‏اند كه مى‏ گویى شیعیان ما نوشته‏ اند؟ آیا تو ابومسلم را به خراسان فرستادى؟ آیا تو به آنها گفتى لباس‏ سیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند...؟ عبدالله از این ‏سخنان ناراحت ‏شد و شروع به بحث ‏با امام نمود. 

12- در بررسى نامه ابوسلمه باید گفته شود كه این جریان مقارن‏ ظهور بنى‏ العباس است و ابومسلم شدیدا در فعالیت است كه ابوسلمه‏ را از میدان به در كند و در این قضیه عموهاى سفاح نیز او را تایید و تقویت مى‏كنند.

با این وصفى كه مسعودى نوشته، معلوم مى‏ گردد كه ابوسلمه مردى ‏سیاسى بوده و سیاستش از این ‏كه به نفع آل‏عباس كار كند، تغییر مى‏كند و چون هر كسى را نیز براى خلافت نمى‏ توان معرفى نمود، سیاست‏ مآبانه یك نامه را به هر دو نفر كه از شخصیت‏هاى مبرز بنى‏ هاشم‏ هستند، از اولاد بنى‏ الحسن «عبدلله محض‏» و از اولاد بنى ‏الحسین‏ «امام صادق علیه السلام» مى‏نویسد كه تیرش به هر جا اصابت كرد، از آن ‏استفاده كند. بنابراین در كار ابوسلمه با توجه به وفاداریش به‏ بنى ‏عباس و تثبیت ‏حكومت در خاندان آنها و دعوت از دو نفر براى‏ بیعت‏ با آنان، نشان دهنده جدى نبودن دعوت و آمیخته بودن آن با تزویر و عدم آگاهى از نظام واقعى امامت است و فقط مى‏ خواسته كسى ‏را ابزار قرار دهد.

به علاوه این كار، كارى نبوده كه به نتیجه برسد و بهترین دلیل‏ آن، این است كه هنوز جواب نامه به دست ابوسلمه نرسیده بود كه ‏غائله به كلى خوابید و ابوسلمه از میان رفت.

13- بعضى از كسانى كه ادعاى تاریخ‏ شناسى دارند، با انكار و اعتراض مى‏ پرسند كه چرا امام صادق علیه السلام در جواب نامه ابوسلمه چنان ‏برخوردى داشته است؟

در جواب به این افراد، باید گفته شود كه در این قضیه نه شرایط معنوى در كار بوده كه افرادى با خلوص نیت چنین پیشنهادى را بیان ‏كنند و نه شرایط ظاهرى و امكاناتى فراهم بوده كه بتوان به ‏واسطه آن اقدام عملى نمود.

علت ‏خوددارى و امتناع امام صادق علیه السلام از قبول درخواست ابوسلمه:

اولا این بود كه امام مى ‏دانست ‏بنى‏ عباس ساكت نخواهند نشست و امام‏ را به شهادت مى‏رسانند. بدون آن ‏كه شهادت امام هیچ فایده و اثرى ‏براى اسلام و مسلمین داشته باشد.

ثانیا در آن عصرى كه امام مى ‏زیست، آنچه كه براى جامعه اسلامى ‏بهتر و مفیدتر بود، رهبرى نهضت علمى، فكرى و تربیتى بود كه اثر آن تاكنون هست؛ كما این ‏كه در عصر امام حسین علیه السلام آن نهضت ضرورت داشت ‏كه اثرش هنوز نیز باقى است.

14- از سال ‏129 هجرى تا 132 هجرى كه عباسیان روى كار آمدند؛ چون بنى‏ امیه رو به ضعف و سقوط مى ‏رفتند، فرصت این ‏كه امام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز كه شعار طرفدارى از خاندان پاك پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و گرفتن انتقام خون به ناحق ‏ریخته آنان را مى ‏دادند، به امام فشارى وارد نمى‏ آوردند. از این‏رو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصت ‏بسیار خوبى براى فعالیت‏هاى علمى و فرهنگى به‏ شمار مى‏ رفت، فرصتى‏ كه براى هیچ‏ یك از امامان دیگر به غیر از امام باقر علیه السلام كه ‏اندكى از این فرصت ‏براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع كرده بود. و هم‏ چنین براى امام رضا علیه السلام فراهم نگشت. ولى‏ امام صادق علیه ‎السلام هم عمر طولانى(حدود 70 سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.

عوامل موثر در جنگ عقاید در زمان امام صادق ع

15- در زمان امام جعفر صادق علیه السلام در جامعه اسلامى شور و نشاط فوق ‏العاده‏اى پیدا شد كه منشا جنگ عقاید گردید. به ‏طور خلاصه مى‏ توان ‏عوامل مؤثر در این نشاط را در چهار مورد بررسى كرد:

الف- محیط آن دوره، محیط كاملا مذهبى و اسلامى بود و مردم تحت‏ انگیزه‏ هاى مذهبى، زندگى مى‏ كردند. تشویق‏ هاى پیامبر به علم و دانش و تشویق و دعوت‏هاى قرآن كریم به علم و تعلم و تفكر و تعقل، عامل اساسى این نهضت و شور و نشاط بود.

ب- نژادهاى مختلفى كه سابقه فكرى و علمى داشتند، در دنیاى ‏اسلام وارد شدند و تحولاتى را در جامعه ایجاد كردند.

«جهان وطنى اسلامى‏»  عامل سومى بود كه زمینه را مساعد مى‏كرد. اسلام با وطن‏هاى آب و خاكى مبارزه كرده بود و وطن را «وطن اسلامى‏» تعبیر مى‏كرد كه هر جا اسلام هست، آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادى تا حدود بسیار زیادى از میان رفته بود. به ‏طورى كه نژادهاى مختلف با یكدیگر همزیستى داشتند.

د- عامل دیگرى كه زمینه‏ این جهش و جنبش را فراهم مى‏كرد، «تسامح و تساهل دینى‏» بود. 

یعنى مسلمانان به ‏خاطر هم زیستى‏ با اهل كتاب، آنها را تحمل مى‏كردند و آن را برخلاف اصول دینى ‏خود نمى‏ پنداشتند. در آن زمان اهل كتاب، اهل علم و دانش بودند كه وارد جامعه اسلامى شده بودند و مسلمین نیز مقدم آنها را گرامى مى ‏شمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آنها را گرفتند و در عصر بعدى، خود در راس جامعه اسلامى قرار گرفتند.

16- امام صادق علیه السلام در عصرى زیست كه علاوه بر حوادث سیاسى، یك‏ سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ‏ها و ابهام‏ هاى فكرى و روحى پیدا شده بود كه اسلام را تهدید مى‏كرد. ظهور متكلمان ، صوفیه (خشكه‏ مقدس‏ها) ، زنادقه ، مكتب ‏ها و نحله‏ هاى مختلف فقهى ‏جبریه، مشبهه، تناسخیه و ... اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر، و رشد گروه خوارج و مرجئه از آن جمله بودند. هر كدام عقاید خود را ترویج مى‏كردند و به نحوى نظر مى‏دادند. از این رو، تشنگى ‏عجیبى به وجود آمده بود كه لازم بود امام به آنها پاسخ مناسب‏ گوید.

شاگردان امام صادق ع

17- امام صادق علیه السلام با تمامى این جریاناتى كه وجود داشت، برخورد كرد. از نظر قرائت و تفسیر، یك عده شاگردان امام هستند. در باب‏ نحله‏ هاى فقهى هم كه مكتب امام صادق علیه السلام قوى‏ترین و نیرومندترین ‏مكتب‏ هاى فقهى آن زمان بوده، به ‏طورى كه اهل‏ تسنن هم اعتراف ‏نمودند. ابوحنیفه و مالك شخصا از محضر امام استفاده ‏كردند و مالك بارها از مدینه به خدمت امام مى‏رسید و از وجود ایشان استفاده مى‏برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان ‏شاگردان امام هستند.

امام صادق علیه السلام با در نظر گرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه ‏اجتماعى مناسب، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش را گرفت و حوزه ‏علمى وسیعى به وجود آورد  و در رشته‏ هاى مختلف، شاگردان ‏بزرگى ‏همچون «هشام بن حكم كندى‏»، «محمد بن مسلم‏»، «ابان بن ‏تغلب‏»، «هشام بن سالم‏»، «معلى بن خنیس‏»، «محمد بن على بن‏ نعمان بجلى كوفى‏» معروف به «مؤمن ‏الطاق‏»، «مفضل بن عمر»،«ثابت ‏بن دینار» معروف به «ابوحمزه ثمالى‏»، «زرارة بن ‏اعین‏»، «جابر بن یزید جعفى كوفى‏»، «صفوان بن مهران جمال ‏اسدى كوفى‏» معروف به «صفوان جمال‏»، «عبدالله بن‏ ابى ‏یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى‏»،«حمزه طیار»، «برید بن معاویه عجلى‏»، و ... تربیت نمود.

18- در دوره امام صادق علیه السلام، شیعیان و طرفداران امام با نوعى ‏پیوستگى فكرى و عملى، تشكیلاتى را به وجود آورده بودند و امام‏ صادق علیه السلام نیز با خلفا مبارزه مخفى مى‏كرد. نوعى جنگ سرد در میان ‏بود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام در دنیا پخش شد. حتى امام به منظور تبلیغ ولایت و امامت‏ خود، نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مى‏فرستاد.

فشار گسترده سیاسى حكام اموى و عباسى گویاى این حقیقت است‏ كه یاران امام به ‏خاطر مصون ماندن از گزند حكام زورگو، «تقیه‏» مى‏كردند. تاكیدهاى مكرر امام بر «تقیه‏» نشان دهنده فعال ‏بودن این تشكیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حكومت ‏بر سركوب كردن‏ حركت‏ها است. برخى از روایت‏هاى موجود نشان مى‏دهد كه شیعیان به ‏شدت تحت فشار بودند.و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیه ‏را در پیش گرفتند.

جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشان‏ بودند. اگر كسى تماسى برقرار مى‏كرد، با كمال احتیاط این عمل را به انجام مى‏رساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مى‏شناخت كه به اهل‏بیت علیهم السلام اظهار محبت مى‏كند، سرنوشت او با مرگ یا سیاهچال و زندان ابد، رقم مى‏خورد. چنان كه یكى از اطرافیان ‏امام زیر شلاق جان سپرد. 

 به همین خاطر امام از بعضى از شیعیان روى برمى‏گرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرار مى‏داد.

 19- از رویدادهاى دیگر زندگى امام صادق علیه السلام فوت فرزند بزرگش ‏اسماعیل است كه بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام در مرگ او بسیار بى‏تابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه او حركت مى‏كرد.  امام والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف و مشایخ مدینه را حاضر كرد و از همگى آنها دعوت نمود كه خوب به‏ چهره اسماعیل نگاه كنند كه آیا مرده ‏یا زنده است؟

همگى مرده بودن اسماعیل را تصدیق كردند. این عمل چند بار انجام ‏شد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى كاظم علیه السلام را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى...»؛ او حق ‏است و حق با اوست تا ظهور امام غایب.  اسماعیل در قبرستان ‏بقیع به خاك سپرده شد. فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزند امام مى‏باشند.

20- از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق علیه السلام كه در زمان خلافت ‏هشام بن عبدالملك، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبش‏ مسلحانه زید بن على» است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد علیه السلام است كه در روز جمعه سوم صفر سال 123-121 هجرى قمرى بنا بر اختلافى كه وجود دارد در كوفه به همراهى 5000 نفر دست ‏به قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید با تدابیر امنیتى شدیدى، پیكر بى‏جان او را دفن نمودند ولى با گزارش حفار، حاكم كوفه به گور دست‏ یافت و بعد از جدا كردن سر از بدن، پیكرش را در محله «كناسه‏» كوفه به مدت چهار سال به دار آویختند. 

در باره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارش‏هاى ضد و نقیضى نقل ‏شده است. در بعضى روایات كه از امام صادق علیه السلام وجود دارد، آمده است كه: «خدا زید را رحمت كند، او عالمى درست گفتار بود.»  «او مردى با ایمان، عارف، دانشمند و درستكار بود. و اگر زمام امور را به ‏دست مى‏گرفت، مى‏دانست آن را به چه كسى‏ بسپارد.» «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود، راه شهیدانى كه در كنار رسول خدا صلی الله علیه و آله، على و حسین علیهماالسلام ‏شربت‏ شهادت نوشیدند.»

فلسفه قیام یزید در چند امر، خلاصه مى‏ گردد:

  • الف- انتقام خون شهداى كربلا.
  • ب- امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح وضع موجود.
  • ج- تشكیل حكومت اسلامى و واگذارى آن به ائمه اطهار علیهم السلام.

21- از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق علیه السلام، «قیام یحیى ‏بن زید بن على‏» است كه در سال 125 هجرى در خراسان و در زمان حكومت هشام بن عبدالملك صورت گرفت و در همین سال به شهادت‏ رسید.

22- «قیام محمد نفس زكیه‏» از حوادث دیگر دوره امام صادق علیه السلام است. او در سال 145 هجرى و به همراهى 250 نفر از اصحاب خود در ماه رجب به عنوان خروج بر منصور عباسى به مدینه آمد و شهر را در تصرف خود در آورد. سرانجام در درگیرى با لشكر عیسى بن موسى‏ در اواسط ماه رمضان همان سال در سن 40 سالگى به قتل رسید.

ابراهیم برادر محمد نیز بعد از قتل نفس زكیه، قیام كرد و در نزدیكى‏هاى كوفه كشته شد و بدین گونه پیش‏بینى امام صادق علیه السلام به‏ وقوع پیوست.

23- در سال ‏136 هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به ‏خلافت رسید و تا سال 158 هجرى حكومت كرد. دوران منصور یكى از پراختناق‏ترین دوران‏هاى تاریخ اسلام است. به طورى كه حكومت ارعاب ‏و ترور، نفس‏هاى مردم را در سینه خفه كرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحكام پایه‏هاى حكومت‏ خود، افراد زیادى را به قتل رساند كه ابومسلم خراسانى را مى‏توان یكى از این افراد دانست.

مهم‏ترین مسئله‏اى كه منصور را به رنج و زحمت مى‏انداخت، وجود علویان كه در راس آنان شخص امام جعفر صادق علیه السلام قرار داشت، بود.

وى براى این كه شخصیت و عظمت امام را بكاهد، شاگردان امام‏ را رو در روى ایشان قرار مى‏داد تا با آن حضرت به مباحثه ‏برخیزند و امام را مغلوب كنند ولى موفق نگردید.

24- از روزى كه منصور به حكومت رسید تا روز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام كه 12 سال به طول كشید، با وجودى كه بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مى‏زیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت ‏خود قرار مى‏داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت ‏شوم خود نشد.

منصور درباره امام صادق علیه السلام تعبیر عجیبى دارد. مى‏گوید: جعفر بن محمد مثل یك استخوان در گلوى من است؛ نه مى‏توانم بیرونش بیاورم و نه ‏مى‏توانم آن را فرو برم. نه مى‏توانم مدركى از او به دست آورم و كلكش را بكنم و نه مى‏توانم تحملش كنم.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: tebyan.net