از سیده فاطمه موسوی
من و تو مثل دو اسم سادهایم
بین ما مونده یه خط فاصله
هیچکدام نمیرسیم به دست هم
دوتا نامهایم با تمبر باطله
پشت خط فاصله یه جاده نیست
پشت خط فاصله باد نمیاد
انگاری که پشت خط فاصله
هیچکسی دلش رسیدن نمیخواد
من و تو مثل دو کوپه قطار
کنار همو جدای از همیم
مثل دوتا چمون گمشده
پره از خاطره و اشک و غمیم
اگه خط فاصله یه جاده بود
فکر رد شدن همیشه ساده بود
هر دلی واسه رسیدن میگرفت
میرسید حتی اگه پیاده بود
من فکر باغ سوخته تو فکر گندمی
آه!ای پری! چقدر پی حرف مردمی
چیزی نپرس، مستی ها را دلیل نیست
نشات گرفته است جهان از دل خمی
نازکتر از خیال پریهای صبحخیز
جز گریه نیست آمدنت را تجسمی
آن جلوهای که اهل نظر معنی اش نکرد
یعنی فقط به چشمه چشمان من گمی
مثل بنفشه غرق سکوتم در این چمن
کو چشمهای و زمزمهای و ترنمی
اینکه مرا دو مرتبه نشناختی عزیز
درباره خودت دچار به سوء تفاهمی
خوبست از بهشت تو یک خوشه چیده ای
آتش زدی به عالم و غرق توهمی
ای ساقی ازل که به هر عهد تا ابد
در بزم ناز صاحب حق تقدمی
خاموشی گل از سر دانایی وی است
تو با سکوت نیز دچار تکلمی
عمری به شوقت از همه دیوان گذشته ام
آه! ای پری! تو خود غزل قرن چندمی
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی:
موهبتی برای غزل
به روایت شعر
4 شعر زیبا از سياوش کسرایی
هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم....
خورشید هدیه شاعر است
به روایت شعر
4 شعر زیبا از سياوش کسرایی
هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم....
خورشید هدیه شاعر است