یعقوب حیدری با اشاره به نگارش کتاب «فروغ فرخزاد لای این کتاب قایم شده» به خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: به سبب خلأ عاطفی که به علت از دست دادن مادرم داشتنم اگر 30 سال پیش با فروغ آشنا نمیشدم، حتما خودکشی میکردم.
او افزود: ماجرای من و فروغ همیشه ارتباطی حسی بوده است که من از دوران کودکی به سبب محرومیت از مادر در خود احساس میکردم. من باید برای خود مادری پیدا میکردم و چه کسی بهتر از فروغ که حسین منصوری را از جذامخانه آورد و پیش خودش نگه داشت. گرچه با پرویز شاپور هم ازدواج کرده بود و پسر دیگری هم داشت.
او افزود: آدمهایی که در محرومیت و در غیاب مادر بزرگ میشوند، آدمهای رویاپردازی هستند و من در رویاهایم فروغ را میدیدم، چه در وقت خواب و چه در وقت بیداری. همین شد که برای دانستن درباره زندگی فروغ به سراغ پوران فرخزاد (خواهر فروغ) رفتم و این آشنایی باعث خلق کتاب دیگری به نام «پوران فرخزاد در گوشه این کتاب قایم شده» شد.
نویسنده کتاب «قیصر امینپور در این کتاب قایم شده» اظهار کرد: ماجرای داستان فروغ از جایی شروع میشود که فروغ ناپدید میشود؛ همچنان که در طول زندگی واقعیاش بارها و بارها ناپدید شد. من از این فرصت استفاده و تلاش کردم تا شخصیت فروغ را براساس شناخت خودم و دیگران بازآفرینی کنم. صداقت و جسارت فروغ امروزِ روز به درد ادبیات ما میخورد، بویژه که اکثر خالقان ادبی ما نان به نرخ روز خور شده و به دنبال پولاند. درحالیکه اگر بنا بود شعر برای کسی نان بیاورد مدتها پیش این اتفاق میافتاد. ای کاش این افراد کار خود را در میدان ترهبار دنبال میکردند تا امروز میتوانستند حداقل در این بازار سلفخر باشند.
این پژوهشگر گفت: امروز بسیاری میخواهند نویسنده شوند و شعر بگویند و در واقع ترافیک ادبیاتینویسان ما بیش از ترافیک اتوبوسهای شهری است. فروغ یکی از زنانی بود که به پدرش گفت اگر من نتوانم شعر بگویم آن روز خودکشی میکنم، چون شعر برای من همه چیز است. در ایران انگشتشمار شاعران زنی هستند که بتوانند با قدرت و جسارت فروغ صحبت کنند و در واقع او یگانه زنی بود که خواستهها و احساساتش را فریاد زد.
حیدری با اشاره به آنچه درباره فروغ گفته میشود، اظهار کرد: در باب پنجم «گلستان» و آثاری از فرخی سیستانی موارد غیراخلاقی زیادی وجود دارد اما میبینیم کسی بر آنها خرده نمیگیرد و آثار این افراد در دانشگاهها تدریس میشوند، چرا که جامعه ما جامعه مردسالاری است که در آن فقط مردان هستند که میتوانند از احساسات و خواستههای خود فارغ از محدودیتهای اجتماعی سخن بگویند و فروغ در چنین جامعهای یگانه زنی بود که خواستههایش را فریاد زد.
او در ادامه گفت: او کسی بود که اولین ابراز احساسات را داشت و شاید همین مسأله باعث شد که در زمان مرگش حتی در مقابل جسدش برای به خاکسپاری مقاومتهایی صورت بگیرد. بنابراین این گفته مسعود کیمیایی که گفته من او را شستم احتمالی ممکن است. یعنی اینکه فروغ مظلوم بود اگرچه جسارت یک نویسنده را در آثارش منعکس کرد.
نویسنده «نامه به کافکا» اظهار کرد: فروغ فرخزاد سقراط ادبیات ماست. درست است که او در تصادف فوت کرد ولی لحظهای نبود که زجر نکشد و مورد بیمهری - حتی از جانب خانوادهاش - قرار نگیرد. تمامی اینها باعث شد تا فروغ برای من و در ذهن من زنده بماند همچنان که در ذهن دوستدارانش زنده مانده است. اگر فروغ نبود من 30 سال پیش خودم را کشته بودم.
او در ادامه گفت: فروغ نمادی از جسارت در بیان حقایق است. او کسی نبود که خود را سانسور کند. درحالیکه به نظر میرسد برخی یا بسیاری از هنرمندان با عملکرد خود غول خودسانسوری را ابتدا در ذهن خود و بعد در جامعه ایجاد کردهاند. من به شخصه هیچ کار خود را سانسور نمیکنم و هرچه نوشتهام همه چاپ شده و مجوز گرفتهاند.
حیدری اظهار کرد: کتاب «فروغ فرخزاد لای این کتاب قایم شده» تاکنون 50 درصد کار نگارش خود را پشت سر گذاشته و بناست توسط انتشارات مروارید راهی بازار شود.
این نویسنده افزود: پوران فرخزاد یکی دیگر از سوژههای نوشتاری من است که کتاب مربوط به او با نام «پوران فرخزاد در گوشهای از این کتاب قایم شده» نوشته شده است. این کتاب درباره خواهر بزرگ فروغ نوشته شده است؛ خواهری که در تهران مانده و هیچ تمایلی به زندگی در خارج از کشور ندارد. او شاعر و پژوهشگر ادبی است که عاشقانه به زندگی در ایران افتخار میکند. او که خواهر بزرگ خانواده است شاعر، نویسنده و پژوهشگری است که کتابهای زیادی منتشر کرده است.
«نامه به کافکا» از دیگر نوشتههای یعقوب حیدری که به بخشی از زندگی این نویسنده اختصاص دارد، توسط انتشارات قطره به چاپ دوم رسیده است.
او افزود: ماجرای من و فروغ همیشه ارتباطی حسی بوده است که من از دوران کودکی به سبب محرومیت از مادر در خود احساس میکردم. من باید برای خود مادری پیدا میکردم و چه کسی بهتر از فروغ که حسین منصوری را از جذامخانه آورد و پیش خودش نگه داشت. گرچه با پرویز شاپور هم ازدواج کرده بود و پسر دیگری هم داشت.
او افزود: آدمهایی که در محرومیت و در غیاب مادر بزرگ میشوند، آدمهای رویاپردازی هستند و من در رویاهایم فروغ را میدیدم، چه در وقت خواب و چه در وقت بیداری. همین شد که برای دانستن درباره زندگی فروغ به سراغ پوران فرخزاد (خواهر فروغ) رفتم و این آشنایی باعث خلق کتاب دیگری به نام «پوران فرخزاد در گوشه این کتاب قایم شده» شد.
نویسنده کتاب «قیصر امینپور در این کتاب قایم شده» اظهار کرد: ماجرای داستان فروغ از جایی شروع میشود که فروغ ناپدید میشود؛ همچنان که در طول زندگی واقعیاش بارها و بارها ناپدید شد. من از این فرصت استفاده و تلاش کردم تا شخصیت فروغ را براساس شناخت خودم و دیگران بازآفرینی کنم. صداقت و جسارت فروغ امروزِ روز به درد ادبیات ما میخورد، بویژه که اکثر خالقان ادبی ما نان به نرخ روز خور شده و به دنبال پولاند. درحالیکه اگر بنا بود شعر برای کسی نان بیاورد مدتها پیش این اتفاق میافتاد. ای کاش این افراد کار خود را در میدان ترهبار دنبال میکردند تا امروز میتوانستند حداقل در این بازار سلفخر باشند.
این پژوهشگر گفت: امروز بسیاری میخواهند نویسنده شوند و شعر بگویند و در واقع ترافیک ادبیاتینویسان ما بیش از ترافیک اتوبوسهای شهری است. فروغ یکی از زنانی بود که به پدرش گفت اگر من نتوانم شعر بگویم آن روز خودکشی میکنم، چون شعر برای من همه چیز است. در ایران انگشتشمار شاعران زنی هستند که بتوانند با قدرت و جسارت فروغ صحبت کنند و در واقع او یگانه زنی بود که خواستهها و احساساتش را فریاد زد.
حیدری با اشاره به آنچه درباره فروغ گفته میشود، اظهار کرد: در باب پنجم «گلستان» و آثاری از فرخی سیستانی موارد غیراخلاقی زیادی وجود دارد اما میبینیم کسی بر آنها خرده نمیگیرد و آثار این افراد در دانشگاهها تدریس میشوند، چرا که جامعه ما جامعه مردسالاری است که در آن فقط مردان هستند که میتوانند از احساسات و خواستههای خود فارغ از محدودیتهای اجتماعی سخن بگویند و فروغ در چنین جامعهای یگانه زنی بود که خواستههایش را فریاد زد.
او در ادامه گفت: او کسی بود که اولین ابراز احساسات را داشت و شاید همین مسأله باعث شد که در زمان مرگش حتی در مقابل جسدش برای به خاکسپاری مقاومتهایی صورت بگیرد. بنابراین این گفته مسعود کیمیایی که گفته من او را شستم احتمالی ممکن است. یعنی اینکه فروغ مظلوم بود اگرچه جسارت یک نویسنده را در آثارش منعکس کرد.
نویسنده «نامه به کافکا» اظهار کرد: فروغ فرخزاد سقراط ادبیات ماست. درست است که او در تصادف فوت کرد ولی لحظهای نبود که زجر نکشد و مورد بیمهری - حتی از جانب خانوادهاش - قرار نگیرد. تمامی اینها باعث شد تا فروغ برای من و در ذهن من زنده بماند همچنان که در ذهن دوستدارانش زنده مانده است. اگر فروغ نبود من 30 سال پیش خودم را کشته بودم.
او در ادامه گفت: فروغ نمادی از جسارت در بیان حقایق است. او کسی نبود که خود را سانسور کند. درحالیکه به نظر میرسد برخی یا بسیاری از هنرمندان با عملکرد خود غول خودسانسوری را ابتدا در ذهن خود و بعد در جامعه ایجاد کردهاند. من به شخصه هیچ کار خود را سانسور نمیکنم و هرچه نوشتهام همه چاپ شده و مجوز گرفتهاند.
حیدری اظهار کرد: کتاب «فروغ فرخزاد لای این کتاب قایم شده» تاکنون 50 درصد کار نگارش خود را پشت سر گذاشته و بناست توسط انتشارات مروارید راهی بازار شود.
این نویسنده افزود: پوران فرخزاد یکی دیگر از سوژههای نوشتاری من است که کتاب مربوط به او با نام «پوران فرخزاد در گوشهای از این کتاب قایم شده» نوشته شده است. این کتاب درباره خواهر بزرگ فروغ نوشته شده است؛ خواهری که در تهران مانده و هیچ تمایلی به زندگی در خارج از کشور ندارد. او شاعر و پژوهشگر ادبی است که عاشقانه به زندگی در ایران افتخار میکند. او که خواهر بزرگ خانواده است شاعر، نویسنده و پژوهشگری است که کتابهای زیادی منتشر کرده است.
«نامه به کافکا» از دیگر نوشتههای یعقوب حیدری که به بخشی از زندگی این نویسنده اختصاص دارد، توسط انتشارات قطره به چاپ دوم رسیده است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
www.seemorgh.com/culture
منبع: isna.irمطالب پیشنهادی:
بازیگر مشهور سریال کوزی گونی در فیلم کارگردان ایرانی!
ممنوعالتصویر شدن زوج مشهور هالیوود به دلیل انتقاد از اسرائیل!
حاشیه های جشن منتقدان/ از دلخوری مریلا زارعی تا انصراف فرزاد حسنی از اجرا
عکس عجیب یادگاری سه بازیگر معروف در کنسرت!!
بی احترامی صداوسیما به بازماندگان حادثه سقوط هواپیما با پخش طنز خندوانه