مرگ، یک گفتگو میان روح و گرد و غبار است!
یک شاعر از دوره‌ی ویکتوریا، او دارای نوع خاصی از بینش شاعرانه است که یک تُن معاصر شگفت انگیز به آثار او می‎بخشد. بیشتر اشعار او موضوعی متافیزیکی در مورد زندگی، عشق و مرگ دارند...
وقتی می‎توانید به یک تصویر انتزاعی نگاه کنید و استعاره‎هایی عمیق در مورد زندگی بگویید، ارزش وجود هنر را احساس کرده‎اید.

شعر برآمده از دل، هرچیزی حتی اگر زشت باشد ماده را به حرکت و زندگی تبدیل می‎کند. با ایجاد آرایه‎ای از نور؛ فرهنگ، داستان، ساختمان‎ها، ابرها، و هیولا‌های زیبا را می‎سازد. آسمان، مرگ، انگور، خون، و شیشه را مزه می‎کند. پیروزی را می‎بیند، غم و اندوه را ناله می‎کند، خرد را فریاد می‎زند، و تمامی کارهایی که فقط در ذهن قابل انجام است، انجام می‎دهد.

امیلی دیکنسون شعر را اینگونه توصیف می‎کند: "اگر من کتابی را بخوانم که تمام بدنم را تا آن حد سرد کند که هیچ آتشی نتواند مرا گرم کند، می‎دانم که شعر را پیدا کرده‎ام. اگر به صورت فیزیکی حس کنم که بالای سرم برداشته شده است، می‎دانم که شعر را پیدا کرده‎ام. اینها تنها راه‎هایی هستند که من می‎دانم..."

دیکنسون در میان شاعران برجسته جای دارد. جملات او کوتاه است اما دارای ترشحات عصبی پر از انرژی است. یک شاعر از دوره‌ی ویکتوریا، او دارای نوع خاصی از بینش شاعرانه است که یک تُن معاصر شگفت انگیز به آثار او می‎بخشد. بیشتر اشعار دیکنسون اشعاری متافیزیکی در مورد زندگی، عشق و مرگ در میان دیگران است. هدیه‌ی کلمات او گرفتار گذر زمان نمی‎شود.



یک نمونه شعر از امیلی دیکنسون:
"مرگ یک گفت و گو است"
مرگ یک گفت و گو میان
روح و گرد و غبار است.
مرگ می‎گوید عاشق نباش!
 روح می‎گوید:
من به آن اطمینان دارم.

مرگ در مورد آن شک دارد و بحث می‎کند.
روح رویش را برمی‎گرداند،
فقط برای یادگاری،
یک اورکت از جنس خاک بر جای می‎گذارد.

1- ادیت تیمپو (استاد معتبر در شعر) می‎گوید: "در سنت متافیزیکی معمولی، مرگ یک گفت و گو است" معنای واقعی خود را از طریق دستگاه مرکزی استدلال و از طریق تصویر و وضعیت بیان می‎کند.

2- امیلی دیکنسون اغلب از جملات بی قافیه (قافیه نزدیک یا قافیه مایل) استفاده می‎کند که به عنوان ویژگی او شناخته می‎شود. اولین کارهای او نشان می‌دهد او می‌تواند زمانی که بخواهد قافیه‌های زیبا ایجاد کند، اما بنا به دلایلی، ناهماهنگی را ترجیح می‎دهد. او معتقد است که هر آوا می‎تواند با آوای دیگر قافیه ایجاد کند.
مثال: به جای استفاده از قافیه‎هایی مانند: جوئن/ ماه، ترجیح میدهد از جوئن/ مرد استفاده کند.

3- او همچنین از حس آمیزی (Synthesia) استفاده می‎کند، مانند شعر زیر:
او بوها را می‎شنود... و برای شیپور هر رنگی قرمز است.
آر.پی. بلکمور در مورد امیلی دیکنسون می‎نویسد:
"او نه یک شاعر حرفه‎ای بود نه یک شاعر غیرحرفه ای. او همانطور که برخی از زن‎ها آشپزی یا دوخت و دوز می‎کنند، خستگی‎ناپذیر می‎نوشت. استعدادش و فرهنگ آن زمان، او را به جای کارهای خانه، به سمت شاعری سوق داد."

نوشته شده توسط روزالیندا فلورز- مارتینز


تهیه و ترجمه : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ

مطالب پیشنهادی:  
آنجلینا جولی در ملاقات با ملکه نشان افتخاری دریافت کرد+تصویر
الهام حمیدی:عروسی هستم که یک روز با مادرشوهرش خوب است و یک روز بد!
زن پوشی "مهران غفوریان"+تصویر
شعرهایی خواندنی از "شاعر عشق و لبخند و آزادگی
آیه الله جوادی آملی: فضیلت زن در این نیست که پایش را دراز کند و مدال بیاورد!