نگاهی به زندگی و اشعار باباطاهر + فیلم
باباطاهر همدانی، معروف به باباطاهر عریان، شاعر دوبیتی‌سرای اواخر قرن چهارم و اواسط قرن پنجم هجری است که معاصر با دوره‌ی حکومت سلجوقیان است

 باباطاهر، آرام دل آشفتگان و بی قراران

نوای پر سوز و گدازش از دل پاک پر عشق و محبت حق برخاسته که بی اختیار چون کوه آتشفشان، شعرش در دل‌ها تاثیر می‏کند. آری، جان هشیاران عالم و شیفتگان حق، با ناله‏های پر سوز و گداز و در عین حال دلنشین این مست باده توحید و صبوح عشق، عشق می ورزد.

سادگی و صفای باطن، همراه با ارائه دقیق ترین و ظریف ترین نکات عرفانی و اخلاقی به طریقی شیرین و جذاب در اشعارش گنجانده شده است.

خوشا آنان که اله یارشان بی که حمد و قل واله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی

نغمه دلنواز و ناله جان سوز طاهر، دل‌ها را طاهر از لوث دنیاپرستی و روشن به نور تجلی می‏گرداند. آفرین و هزاران آفرین بر آن نفس پاک که آشفتگان و بی قراران را آرامش می‏دهد. دردمندان را شفا و آسایش می‏بخشد.

مرحبا بر دم عیسوی طاهر عریان که چون عیسی، عریان از لباس علایق دنیاست و می‏بینم که چگونه دل‌های مرده را زنده می‏سازد و زنده دلان را در فضای بی‏انتهای آسمان عشق الهی و قرب حق تعالی به پرواز وا می‏دارد.

شرحی بر زندگی باباطاهر

در میان قرون و اعصاری که ایران زمین به خود دیده، قرون چهارم و پنجم و ششم هجری را بدون شک باید دوران تحول و دگرگونی در ادبیات این دیار دانست، چرا که حکمرانان غزنوی و سلجوقی توجه و عنایت خاصی به اشعار و ادبیات فارسی داشتند و تنها چهارصد تن از شعرای بنام ایران چون حکیم ابوالقاسم فردوسی، اسدی طوسی، عنصری و فرخی سیستانی در دربار ایشان به سخن سرایی و افاضه کلام می‏پرداختند. در آسمان شعر و ادب فارسی و در میان صاحبان اسم و رسم، ستاره‏ای عالی مقام و پیری مرشد و عارفی وارسته از خطه همدان با نام بابا طاهر همدانی ملقب به بابا طاهر عریان، جلوه و درخششی منحصر به فرد دارد و گذشت قرون متمادی از دوران زندگی وی، به هیچ وجه نتوانسته گرد فراموشی بر آثار و اندیشه‏‏های او بنشاند و ذره‏‏ای از این‌همه بزرگی و آوازه را مکدر و مخدوش سازد. بابا طاهر در همدان متولد شد و در آنجا مدارج کمال را پیمود و همانجا سر به تیره تراب نهاد و به دیار باقی شتافت.

babatahir-hamedan.jpg
آرامگاه باباطاهر


از سرگذشت‏ها و وقایع دوران حیاتش اطلاعات درست و کاملی در دست نیست، تنها در کتب تاریخی و تذکره‌‏های چندی چون «راحت الصدور» حکایت هایی از وی نقل کرده‏اند که همگی دلالت بر مقام والای علمی و زهد و تقوای بابا طاهر دارد.

باباطاهر احوال روحانی و ارادت نامتناهی قلب خود را در قالب‌هایی محدود که در اشعارش دیده می‏شود، اظهار و ابراز داشته است که از حیث تنوع و تطور و غنای لفظی با کلام سایر ترجمانان دل و صاحبدلان و سالکان قابل قیاس نیست. لکن از حیث لطف و بی پیرایگی بر بسیاری از اقوال گویندگان دیگر رجحان دارد و مهمترین دلیل این را می‏توان لهجه لُری دوبیتی‏های باباطاهر دانست که او را بر آن داشته تا در اغلب اشعارش از محدوده طبیعت خارج نگردد و معانی وارده را در لباس ساده‌ی پیری دهقان و صحراگرد که مناسب با دامنه کوه الوند است به خود بپیچد و یا تشبیه خود به پلنگی تیر خورده که منظره یکی از دره‏های وحشتناک الوند را نشان می‏دهد و شاید در قالب دوبیتی می‏خواسته عذاب الهی را به رخ خواننده بکشاند.

شوی نالم شوی شوگیر نالم زدست یار بی تدبیر نالم
گهی همچون پلنگ تیرخورده گهی چون شیر در زنجیر نالم

باباطاهر منشی صوفیانه دارد و به همین دلیل در دوبیتی‏هایش به مواردی برمی‏خوریم که خود را با عناوین صوفیانه‏ای چون رند، قلندر، اسیر، غریب، مجنون و ... به ما معرفی می‏کند.

مو آن رندم که نامم بی قلندر نه خان دیرم نه مان دیرم نه لنگر
چو روج آیو بگردم گرد گیتی چو شو آیو به خشتی وانهم سر

پشت پا زدن به لذات مادی و عدم دلبستگی به علایق و لذات زود گذر و هوای نفس در اغلب دوبیتی‏هایش به چشم می‏خورد. شاید به جرات بتوان اذعان داشت که نیمی از اشعار بابا طاهر، مستقیم یا غیرمستقیم بر خودسازی و ترک شهوات تاکید دارد.

دلا راهت پر از خار و خسک بی گذرگاه تو بر اوج فلک بی
شب تار و بیابان دور منزل خوشا آنکس که بارش کمترک بی
هر آن کس مال و جاهش بیشتر بی دلش از درد دنیا ریشتر بی
اگر بر سر نهی چون خسروان تاج به شیرین جانت آخر نیشتر بی

در دسته‏ای دیگر از اشعارش، مقام تسلیم و رضا در برابر ذات بی زوال الهی را به ما و خاکیان را همت می‏آموزد و به ثبات عهد عبودیت و بندگی خداوند و شهود نور ربوبیت که از مدارج عالی توحید است، سیر می‏دهد و خواست خالق را بیش از پیش مقدم بر مخلوق می‏داند.

یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد

گاه انگشت بر حالات روحی و روانی انسان می‏گذارد و به لطیف ترین دقایق و نکات روانشناسی انسان می‏پردازد و تاثیرات مثبت و منفی احساسات را در قوای عالیه روح انسانی بازگو می‏نماید.

ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

نگاهی بر میراث بر جای مانده از باباطاهر

 


بابا طاهر نیز چون سایر سالکان طریق الی الله، عشق حقیقی را هدف و مقصود خویش قرار داده و در فراغ یار و معشوقه خویش سخن سرایی می‏کند. دوبیتی هایش از دردی جانکاه و سوزی برخاسته از اعماق جان محبوس در قفس تن خاکی، قصه‏ای تلخ را بازگو می‏کند

قلم بتراشم از هر استخوانم مرکب گیرم از خون رگانم
بگیرم کاغذی از پرده دل نویسم بهر یار مهربانم

یا:

الهی سوز عشقت بیشتر کن دل ریشم ز دردت بیشتر کن
از این غم گر دمی فارغ نشینم به جانم صد هزاران نیشترکن

آری، اهل دل و سالکان روشن ضمیر با خواندن این دوبیتی‏ها، مرغ روحشان با قفس تن به عالم معنی پرواز می‏کند و جان‌هاشان به عشق الهی دمساز می‏گردد، سوخته جان‌ها را، سوز ناله اش بی قرار می‏گرداند و خامان را پخته و پختگان را سوخته و اغیار را یار و آشنای کوی دوست و دیار جاوید می‏سازد و در یک کلام جمعیتی را به راه آخرت و خیر و صلاح دنیا و عقبی رهنمون می‏سازد.


  بیشتر بدانید : تصاویری از آرامگاه قدیمی بابا طاهر عریان

بیشتر بدانید : مکان‌های دیدنی شهر همدان (تصویری)

بیشتر بدانید : چند شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران

 

گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: bartarinha.ir