سبک نوشتاری ایجاز گونه بوکفسکی اغلب با همینگوی مقایسه می‌شود، بوکفسکی در داستان «کلاس» به شوخی اذعان می‌کند که آن را از...
 
معرفی شعر پست مدرن
چارلز بوکفسکی (1994-1920)
چارلز بوکفسکی در آندرناخ آلمان متولد شد و در سه سالگی به آمریکا رفت. او در لس آنجلس بزرگ شد و در همانجا سال ها در سرویس پستی ایالات متحده مشغول به کار بود. اشعار بوکفسکی اگرچه حاکی از وجوه اعترافی و فضای تیره و تار اگزیستانسیالیستی شعر بیت و نیز لحن آمریکایی است اما او به صراحت، وجه شهودی و شمن باوری در خدمت شعر غنایی پانسیونی را رد می‌کند.
 
بعضی از آثار او عبارتند از:
روزها می‌گریزند مثل اسب های وحشی بر روی تپه ها(1969)
مرغ مینا برایم آرزوی موفقیت دارد(1972)
سوختن در آب، غرق شدن در شعله (اشعار73-1955)
عشق سگی است از جهنم (1977)
جنگ تا ابد؛ اشعار 66-1946(1988)
واپسین شب اشعار زمین (1992)
او همچنین به عنوان یک رمان نویس و نویسنده داستان های کوتاه نیز شناخته شده است.
بوکفسکی در ابتدای کارش شعرهای روایی- اتوبیوگرافی می‌نوشت. جولین اسمیت منتقد درباره کارهای او اینگونه می‌نویسد: «بوکفسکی از جان فانته این ایده را گرفته که خیابان های لس آنجلس( نه هالیوود) یک جهان داستانی واقعی را عیان می‌کند و از سلین نیز مردم گریزی افراطی را وام گرفته است. اما ارنست همینگوی (تاثیرگذارترین مدرنیست) او را صاحب نقش مردی یکه تاز، یک ماتریال اگزیستانسیالیست و یک تجربه گرا که به سوی لحن آمریکایی یورش می‌برد، نموده است».
سبک نوشتاری ایجاز گونه بوکفسکی اغلب با همینگوی مقایسه می‌شود، بوکفسکی در داستان «کلاس» به شوخی اذعان می‌کند که آن را از هنری چیناسکی وام گرفته است، نمونه های داستانی بوکفسکی در بسیاری از موارد همینگوی پیر را کنار می‌گذارد.
یک منتقد در شعر «افقی» بوکفسکی به طور مشخص این ویژگی پست مدرن را (یعنی رد وجوه متافیزیکی که خود را به صورت تمایلات نفسانی بروز می‌دهد) نشان می‌دهد.
نوشته های بوکفسکی در اروپا فوق‌العاده عامه پسند است. شاید به واسطه این ویژگی «ضد ادبی» کار او در آمریکا به ندرت موضوع پژوهشی می‌شود.
بوکفسکی همچنین فیلنامه فیلم «Barfly» اثر باربت شرودر را نیز نوشته است.
 
«من مرده ام اما می‌دونم مرده ها اینجوری نیستن»
مرده ها می‌تونن بخوابن
اونا نمی‌تونن بلند شن و از جا بپرن
اونا زن ندارن.
چره سفیدش
مثل یه گُل
از تو یه پنجره بسته بالا میاد و
منو نگاه می‌کنه.
پرده یه سیگار می‌کشه
و یه شب پره می‌میره
تو تصادف بزرگراه
همونطوری که من سایه دستهام رو
وارسی می‌کنم.
یه جغد، واسه من زنگ می‌زنه
به اندازه یه ساعت کودک
بیا بیا
می‌گه مث اورشلیم که هل داده می‌شه
پایین سمت راهروهای تو در توی کثیف.
گراسِ پنج صَبح توی دماغه
توی سو صدای هواپیماهای جنگی و دره ها
توی نور متجاوزی که پرورش می‌ده
پرنده های فاشیست رو.
لامپ رو خاموش می‌کنم و رختخوابم رو میارم
کنار اون، فکر می‌کنم من اونجام
صدای نامفهوم یه تشکر سرخ فام
همونطوری که پاهام رو می‌کشم
تو طول تابوت
می‌پرم تو و شناکنان دور می‌شم از
غوک ها و بخت ها
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 42/ علی قنبری
 
مطالب پیشنهادی:
معرفی شاعر پست مدرن؛ پل هوور
شعری از كارل ونبرگ؛ یکی از بزرگترین شاعران سوئد
گزیده اشعار خالق شازده کوچولو
شاعری سركش كه كوتاه آمد 
گزیده‌ای از اشعار «کارل ون بری»