...وگرنه آنقدر تهیه کننده آمده که گفته تو بیا این n تومن دستمزد را بگیر (دستمزد فضایی واقعا ً!) ما یک آلبوم تهیه می‌کنیم، شعرها از ما، موسیقی از ما، تو بیا فقط بخوان! اما...
 
من کوتاه نمی‌آیم
اگر تعداد کسانی که حاضر نمی‌شوند هنر خود را به پول و هزار چیز دیگر بفروشند کمی ‌بیش از این بود؛ الأن وضع موسیقی پاپ ایران به این شکل نبود! کسانی که در مقابل جریان پر قدرت سطحی‌زدگی (مرسوم به «لاله زار») مقاومت کرده و سعی می‌کنند بر خلاف جریان آب شنا کنند.
نه این که از این دست هنرمندان نداشته باشیم. اما جریان فوق آنقدر پر قدرت بوده که هر کس در برابر آن ایستاده را یا از هستی ساقط کرده و یا با خود همراه! هر چند که این قبیل موزیسین‌ها‌ هم اغلب با برچسب‌ها‌یی چون  غرور و ... تخطئه شده اند. با این حال شکی نیست که ارزش این را دارند که حمایت شوند؛ چه از سوی جریان موسیقی، چه از سوی مطبوعات و چه از طرف مردم. حامی‌ یکی از این خواننده‌ها‌ست.

 اگر موافقی از این دو کنسرتی که پارسال داشتی شروع کنیم که مهم‌ترین فعالیت‌ها‌ی شما در سال گذشته و یا حتی سال‌ها‌ی گذشته بودند ... کنسرت شهریور ماه در کاخ سعد آباد اولین کنسرت مستقل ات بود؟

نه، قبلا ً هم کنسرت مستقل داشته‌ام، اما در تهران این اولین بود. البته کنسرت با ارکستر سمفونیک و آقای انتظامی ‌بود (سمفونی ایثار، خرداد 86) که دو سال بعد از آن قبول نکردم بخوانم ... ولی کنسرت پاپ که آثار خودم را اجرا کنم این اولین کنسرت مستقل تهران بود. تقریبا ً از یک سال و نیم قبل از کنسرت با بهنام ابطحی ارکستر را جمع کردیم (هر چند بعضی‌ها‌ تغییر کردند) و ... بعدش هم که آقای روشن روان با من صحبت کردند برای جشنواره من اصلا ً نمی‌دانستم جشنواره پاپ چی هست و چه کسانی در آن شرکت کرده اند، چه امسال چه پارسال ... فقط می‌دانستم یک بخش مسابقه دارد و یک بخش جنبی که در اصل کنسرت است، ولی در قالب دولتی‌اش! من هم قبول کردم و اتفاقا ً دوست هم داشتم که این اتفاق بیفتد.

 اگر بخواهی این دو تا را با هم مقایسه کنی، کدام بهتر بود؟

کنسرت سعدآباد از نظر استقبال مردمی‌ خیلی بهتر بود و پاپ تر هم بود. اما کنسرت جشنواره دولتی‌تر بود و استقبال مردم هم کمتر بود. ولی از نظر نوازنده و قطعات، به نظرم هم خودم بهتر بودم، هم نوازنده‌ها‌ و در کل اجرای بهتری بود. کنسرت سعدآباد کمی ‌هول هولکی بود و صدابرداری خوبی نداشت. در جشنواره هم که مشکل نور داشتیم و چراغ‌ها‌ی سالن را خاموش نمی‌کردند!

 گفتی نزدیک یک سال با این گروه کار کرده بودید، پس چطور می‌گویی هول هولکی شد؟!

چون کنسرت به خاطر مشکلاتی که با تهیه کننده داشتیم و این که اسم یک بازیگر را در پوستر زده بود و من شکایت کردم، چند بار کنسل شد. ما نمی‌دانستیم بعد از 3 بار تغییر تاریخ کنسرت، بالأخره چه زمانی روی صحنه می‌رویم! تا این که یک هفته مانده به کنسرت، من در کیش برنامه داشتم که زنگ زدند و گفتند بیا تمرین، کنسرت داریم. البته 5 _ 4 ماه تمرین کرده بودیم، اما برای تمرین نهایی قبل از کنسرت فرصت چندانی نداشتیم. محمدرضا عقیلی هم که رهبری ارکستر ما را به عهده داشت در میانه تمرین‌ها‌ متأسفانه برادرش فوت کرد و خیلی از تمرین‌ها‌ را نتوانست بیاید تا زمان اجرا. 

 این رهبر ارکستر در یک کنسرت پاپ اینقدر اهمیت دارد یا یک چیز فرمالیته است؟

نه اصلا ً. البته در ارکستر پاپ آره، شاید رهبر فقط مبصر باشد، اما ارکستر ما، ارکستر پاپ _ کلاسیک بود و بیشتر از سازهای پایه، ساز کلاسیک (زهی و بادی) داشتیم و ارکستر ما بر ارکستر پاپ مان غالب بود. در این شرایط رهبر حرف اول را می‌زند. هم در نوشتن پارتیتورها برای نوازندگان و هم رهبری و هماهنگی بچه‌ها‌ و ... . البته تنظیم‌ها‌ مال بهنام ابطحی بود، ولی نوشته نشده بود. محمدرضا عقیلی تنظیم را که به صورت الکترونیک بود، نت کرد. روی استیج هم که رهبری ارکستر را بر عهده داشت. نوازنده‌ها‌ی کلاسیک که برای نگه داشتن ریتم و ... فقط به رهبر نگاه می‌کنند و اصلا ً کاری به درامز و ریتم و ... ندارند. این است که در ارکستری که من داشتم (یا ارکستری که من هم عضوش بودم)، رهبر حرف اول را می‌زند.
 برای من عجیب است که خواننده ای در حد حامی ‌وقتی قرار است اولین کنسرت بزرگ و مستقل اش را در تهران بگذارد که برایش اتفاق مهمی ‌است، چه جوری یک هفته‌ای همه چیز جور می‌شود؟
خب گفتم که ما 3 بار تهیه کننده عوض کردیم و ماجراهایی که پیش آمد. تا دست آخر موسسه خیریه مهرآفرین پیش آمد و نفس خیرشان باعث شد که یک شب مانده به ماه رمضان ما آن کنسرت را برگزار کنیم. ولی درباره این که می‌گویی باید این توضیح را بدهم که من الأن 12 _ 11 سال است که می‌خوانم، اما نه تنها برای انتشار آلبوم‌ها‌یم، بلکه برای برگزاری کنسرت هم مشکل داریم؛ نه از نظر مردم، از نظر تهیه کننده! یکی از دلایلش این است که می‌گویند حامی ‌اخلاقش بد است! خب، حامی‌ اخلاقش بد است! خب، OK! حامی ‌اخلاقش بد! اما اخلاقش بد یعنی چی؟ یعنی این که من سر جلوی کسی خم نمی‌کنم و به حرف هر نابلدی که به اسم تهیه کننده از راه می‌رسد گوش نمی‌کنم! و گرنه آنقدر تهیه کننده آمده که گفته تو بیا این n تومن دستمزد را بگیر (دستمزد فضایی واقعا ً!) ما یک آلبوم تهیه می‌کنیم، شعرها از ما، موسیقی از ما، تو بیا فقط بخوان! اما اگر من هزار سالم هم بشود، نیازمند یک دانه یک تومنی هم باشم این کار را نمی‌کنم، چون برای خودم و برای هنری که خداوند به من داده ارزش قائلم.
مثلا ً در همان کنسرت چرا به مشکل برخوردیم؟ به خاطر اسم یک بازیگر در پوستر و ... نیازی به اسم بازیگر نیست. آقای ایکس خواننده است، چه نیازی به حضور فلان ستاره سینما در کنسرت هست؟
شاید حضور او باعث فروش بلیت هم بشود، ولی این کار من نیست. شاید کار یک خواننده ای است که به بازار فکر می‌کند، اما من هیچ موقع به بازار فکر نکرده ام. مشکلم این است که سر جلوی کسی خم نمی‌کنم و به نظرم این یک غرور مثبت در من به وجود آورده که خیلی‌ها‌ مرا به خاطرش تحسین می‌کنند و خیلی‌ها‌ هم می‌گویند فلانی مغرور است! اما من به حرف کسی گوش نمی‌کنم و کار خودم را می‌کنم! (خنده) همین باعث می‌شود که هم در حرکتم کند باشم و هم این که تهیه کننده‌ها‌ی زیادی دور و برم نباشند.
آلبوم «فقط نگاه می‌کنم» را که خودم تهیه کردم (البته وقتی به بن‌بست رسیدم آوای باربد کمک کرد) و این آلبوم جدیدم (که مجموعه ای است از کارهای سینمایی و تلویزیونی) را هم باز خودم تهیه کرده ام ولی هنوز برای پخش‌اش با شرکتی به توافق نرسیده ام. من به خاطر این که یک شرکتی قول داده بود کار را بردارد، گفته بودم آلبوم اردیبهشت منتشر می‌شود، اما به توافق نرسیدیم. امیدوارم در این یکی دو هفته این اتفاق بیفتد و مثل دفعات قبلی بد قول نشوم و آلبوم در اردیبهشت پخش شود. همه مجوزهایش را هم گرفته ام.

 احتمالا ً همه دنبال پخش اینسرتی‌اش هستند ...

بله، دقیقا ً! که مسلما ً تیتراژ اصلی را به خواننده نمی‌گویند.

 اصلا ً کل این ماجرا برای من غیر قابل درک است، که بدون هیچ پیش پرداختی فقط بخواهد درصد به صاحب اثر بدهند!
حالا من یک نکته ای به شما بگویم! تازه من خدا را شکر می‌کنم که وضع من خوب است و یکی می‌آید امتیازی یا اینسرتی کارم را می‌خرد ... البته داخل پرانتز بگویم که فکر می‌کنم آلبوم جدیدم را بفروشم. چون اگر نفروشم نمی‌توانم کار بعدی ام را شروع کنم. آن وقت طرفداران می‌گویند چرا حامی ‌دیر به دیر آلبوم می‌دهد؟! خب همین مشکلات را داریم دیگر! وقتی من 28 میلیون تومان خرج آلبوم کرده‌ام و از من 30 میلیون تومان آن را می‌خرند، من چه کار باید بکنم؟ همان 30 میلیون را باید خرج آلبوم بعدی کنم که دوزار بالاتر خرند!
حالا بگذریم! داشتم می‌گفتم که شکر خدا وضعیت من خوب است. جوانانی دور و بر من هستند که کارشان خوب است و اتفاقا ً بازار پسند هست، اما شرکت‌ها‌ به منت پخش کارشان را قبول می‌کنند. تازه تا اینجا مشکلی نیست. علاوه بر این که هم پیش پرداخت یا درصدی به آنها نمی‌دهند، گفته اند یک مبلغ زیادی (مبلغ زیاد که می‌گویم واقعا ً یعنی مبلغ زیاد!) بیا بده تا کار ترا پخش کنیم!

 دیگر نور علی نور شد!!

اینها همه اش به خاطر نابسامانی قوانین مملکت ماست. اولا ً که یک قاضی در دادگاه اصلا ً نمی‌داند ملودی یا آهنگ یعنی چه، تفاوت کاست با سی دی چیست و ...! واقعا ً نمی‌داند. من این را تجربه کرده‌ام. چون 4 _3 تا شکایت کرده ام از آدم‌ها‌ی مختلف و دیده ام که به هیچ جا نمی‌رسد. چند مورد کنسرت بود در کرج و ... که اسم من را در کنار چند خواننده داغون پلی بکی (!) زده بودند و بلیت فروخته بودند، اما سر اجرا می‌گفتند فلانی مریض شده و نتوانسته بیاید! آگهی هم چاپ کرده اند در همشهری! شکایت دیگرم درباره آلبوم اولم بود. یک شرکتی فقط امتیاز کاست اول مرا داشت، اما حالا 2 سال است که CD آن کار را هم منتشر کرده. 2 سال است هر چه می‌روم دادگاه انگار نه انگار. اصلا ً کسی از طرف آنها به دادگاه نمی‌آید! آخرش شاید خیلی شانس بیاورم دستمزد همان 10 سال پیش‌ام را به من بدهند که خرج وکیلم می‌شود فقط! کپی رایتی وجود ندارد در ایران! اگر اهالی موسیقی هم مثل اهالی سینما دستی بالا می‌زدند، پلیس امنیت کمکی می‌کرد ک لااقل CD‌ها‌ی غیر مجاز جمع شوند، آن وقت فروش آلبوم‌ها‌ هم بهتر می‌شد و اهالی موسیقی قدرتمندتر می‌شدند. ولی متأسفانه این اتفاق نمی‌افتد.

 یا شاید نمی‌خواهند بیفتد!

شاید نمی‌خواهند بیفتد! در کشور گوش بیخ ما (امارات) که ما می‌گوییم عرب‌ها‌ فلان‌اند و بهمان و از نظر فرهنگی از ایران قدیم خیلی عقب مانده تر هستند (البته «عقب مانده‌تر» شاید واژه درستی نباشد، باید بگویم «عقب مانده» هستند کلا ً!) اگر در یک مارکت فروش موسیقی، پلیس CD Writer پیدا کند، جریمه فوق‌العاده سنگینی برای آنها در نظر می‌گیرد و در آن مغازه را برای همیشه پلمپ می‌کنند!

 اتفاقی که در مورد سینما افتاد نشان می‌دهد که اگر بخواهند هیچ کاری ندارد.

پلیس امنیت پول می‌خواهد برای چنین کاری که اهالی موسیقی یا ندارند یا به هر دلیلی تا کنون نداده‌اند که این اتفاق بیفتد. شما نگاه کنید. مایکل جسون می‌رود امتیاز فروش آلبوم‌ها‌ی «بیتل‌ها» را می‌خرد. چرا؟ چون فقط عاشق چشم و ابروی آنهاست؟! نه. چون پول هنگفتی از این راه درمی‌آرود.
حتی در لس آنجلس هم کپی غیر مجاز داریم! یعنی آنها که کپی رایت دارند، چون ایرانی‌اند این چیزها رعایت نمی‌شود! اگر درصد کمی ‌از فروش آلبوم‌ها‌ به موزیسین‌ها‌ی ما برسد دیگر نیازی به این همه دست و پا زدن بچه‌ها‌ نیست! شاید به خیلی‌ها‌ حق بدهی که کار بازاری کنند. یا من داشتم فکر می‌کردم به موسیقی زیرزمینی و آن دوستم که بهش گفته اند 10 میلیون تومان بده آلبومت را پخش کنیم! خب مگر یک خواننده مریض است که بیاید 20 میلیون، 30 میلیون خرج یک آلبوم کند، 10میلیون هم بدهد برایش پخش کنند، هیچی هم گیرش نیاید؟! مگر مغزش معیوب است؟! می‌رود در استودیوی خانگی یک کار بدون هزینه ضبط می‌کند، آزادی هم دارد و هر کاری که بخواهد در آن می‌کند(!) هر شعری هم که بخواهد استفاده می‌کند، کلیپ هم می‌سازد و کارش را در اینترنت پخش می‌کند. پس این زیرزمینی‌ها‌ حق دارند این کار را می‌کنند، شاید این جمله من جمله خوبی نباشد و بهم ایراد بگیرند، اما اصلا ً برایم مهم نیست. کسی که امروز زیرزمینی کار می‌کند از مجازها موفق‌تر است. چون وضعیت مجازها را داریم می‌بینیم دیگر! یا  fade out شده‌اند و رفته اند دنبال زندگی شان، کسی نمی‌داند مرده‌اند یا زنده! و یا مثل من دارند دست و پا می‌زنند. 12 _11 سال است کار می‌کنم، این همه مشکلات دارم، کارم را خودم ضبط می‌کنم و .. حالا آمدیم و بعضی هم پیدا شدند گفتند فلانی خواننده خوبی‌است. خواننده خوب تو سرم بخورد! چه دردی می‌خورد وقتی از فروش آلبوم‌ها‌یت چیزی نصیب‌ات نشود؟! وقتی این همه سختی بکشی ... تازه من خیلی سمج ام! با این حال صد بار خواسته ام همه چیز را فراموش کنم و خوانندگی را هم کنار گذارم، هیچ اتفاقی هم برای «موسیقی» نمی‌افتد و من هم مثل دیگران فراموش می‌شوم.
 راجع به قضیه تهیه کننده‌ها‌ و ... که گفتی یاد آن ماجرای ضبط اولین آلبومت افتادم که قبلا ً هم در نسیم نوشته بودم. این که با زور و گریه مجبورت کرده بودند یک آهنگ شش و هشت بخوانی و ...
آره، این را از کجا می‌دانستی؟ از خواجه نوری‌ها‌ شنیده بودی؟ من وقتی دیدم نوشته‌ای کف کردم! (خنده) من در استودیو پژواک با آقای چراغعلی ضبط می‌کردیم. همیشه آقای چراغعلی می‌گفت تو خیلی با هوشی و خیلی خوب می‌خوانی و ... تهیه کننده هم سر ضبط می‌آمد و اینها را می‌شنید! حالا با این سابقه‌ای که از من داشت گفت بیا یک نفر یک کاری ساخته فقط می‌خواهد با صدای تو بشنود. نگفت که این کار مال توست و قرار است در آلبوم استفاده شود! من توی رودربایستی ماندم و رفتم استودیو. دیدم برادران خواجه نوری هستند و یک آهنگ شش و هشت بشکن و بالا بنداز ساخته‌اند و اینها ...!

 آن هم ماجرایش این بوده که همان تهیه کننده به آنها گفته بوده  یک آهنگ این جوری باید بسازید تا من آلبوم «کلبه» شما را بخرم!

آهان، خب من این را نمی‌دانستم! من رفتم توی استودیو و نمی‌دانستم قرار است بخوانم، توی دلم گفتم چه کار چیپی است! گفتند برو این را بخوان. من مانده بودم که خدایا چه خبر است! همانجا شصتم خبردار شد که آقای تهیه کننده می‌خواهد من این را بخوانم و ببرد بگذارد توی آلبوم! شاید 3 ساعت طول کشید تا من آن کار را در استودیو بخوانم و یاد نمی‌گرفتم! (خنده) این هم کار سختی است. چون کسی که کوک می‌خواند، سخت است سعی کند فالش بخواند! مثل این است که کسی رانندگی بلد باشد و هی بخواهد بد رانندگی کند و ماشین خاموش شود! با هر مصیبتی بود آن کار را خواندم، اما آنقدر افتضاح بود که وقتی خودم بعدا ً گوش می‌کردم باورم نمی‌شد این منم! آنقدر بد خواندم که نتوانستند ازش استفاده کنند! تهیه کننده هی می‌گفت تو که همه آهنگ‌ها‌ را یک تیک می‌خوانی، چطور این را نمی‌توانی؟! می‌گفتم این ملودی اش خیلی سخت است، من یاد نمی‌گیرم! (خنده) خدا را شکر که استفاده نشد!
 حامی! چه جوری است که لایو اینقدر خوب می‌خوانی؟! مردم ما مثلا ً محمد اصفهانی را به عنوان یک خواننده خوب می‌شناسند، اما من فکر می‌کنم اجرای لایو او هم به این خوبی نیست!
ببین خوانندگی لایو یعنی خواندن. من کسی را خواننده می‌دانم که صدایش در مشت‌اش باشد و هر وقت اراده کرد بتواند خوب بخواند. مثل یک مداحی آنقدر منبر می‌رود که ... این را من به چشم دیده‌ام. پریروز خانه هنرمندان بودم یک مداحی را آورده بودند که اصلا ً باورنکردنی کوک و خوب می‌خواند. به بغل دستی‌ام گفتم این آدم از 9/99 درصد خواننده‌ها‌یی که الأن هستند بهتر و تمیز تر می‌خواند. بگذریم! اما در زمینه موسیقی تا امروز به جز این که آهنگسازی در استودیو کاری را به من داده و با هم تمرین کرده ایم و ... هیچ اتفاق ویژه ای بین هیچ آهنگسازی و من نیفتاده. از فریدون شهبازیان و بابک بیات و شاهین فرهت بگیر تا مجید انتظامی ‌و ناصر چشم آذر و امیر بکان و محمدرضا چراغعلی، علی موثقی، فرهاد برنجان و ...

 یعنی بر خلاف آنچه که مردم فکر می‌کنند فلانی شاگرد کی و کی است، هیچ کس تا امروز به من یک «واو» یاد نداده، هر چه بوده مطالع خودم بوده و ... یا گوش کردن به آثار اساتید بزرگ موسیقی مثل پاواروتی و بوچلی و ... .
اگر من توانایی دارم اول به خاطر لطف خدا بوده و بعد ژن‌ام، پیگیری‌ها‌یم و سپس آهنگسازانی که با آنها کار کرده ام. هر چهار تای این موارد هم برایم قابل احترام است. وگرنه هیچ استادی تا امروز نداشته ام.

 سلفژ و نت خوانی ...
اصلا ً هیچ چیزی از کسی یاد نگرفته ام.

 بلدی یا نه؟

نت خوانی ام متوسط است، خوب نیست. االبته «سمفونی پیامبر (ص)» را خودم از روی نت تمرین کردم. به نظرم اینجوری بهتر است که خواننده احساس بگذارد تا این که ریاضی بداند! اگر فقط ریاضی بدانی می‌شوی یک خواننده کلاسیک محض یا یک خواننده سرود! ولی اگر خواننده با گوش اش بشنود و با احساس اش بخواند به نظرم بهتر است.
 به هر حال در این سال‌ها‌ خیلی شما (تو، مانی رهنما و ... ) را شاگرد و ثمره بابک بیات می‌دانند. خیلی‌ها‌ هم معتقدند که بابک بیات (با تمام بزرگی و هنرش) انگار از شما آن چیزی را می‌خواست که پیش از انقلاب در ذهن اش بود و نه آن چیزی که شما واقعا ً هستید ...
بگذار اول بگویم که اسم بابک بیات خیلی بزرگ است...

 کسی در این شکی ندارد. حرف من نفی بزرگی و توانایی ایشان نیست.

... من عاشق بابک بیات بودم و یکی از کسانی که خیلی فقدان او ناراحت شد من بودم. این را اطرافیان او می‌توانند گواهی بدهند که سر مراسمش من پرپر می‌زدم! پس این احساس من نسبت به بابک بیات که خدای نکرده سوء تفاهمی ‌ایجاد نشود در قبال چیزهایی که الأن می‌خواهم بگویم.
اما آیا تمام آهنگ‌ها‌یی که بابک بیات ساخته (در سال‌ها‌ی پس از انقلاب را می‌گویم، به قبل از انقلاب کاری ندارم) مورد استقبال قرار گرفته؟ یا تمام خوانندگانی (یا شعرایی) که بابک بیات با آنها کار کرده، همه‌شان موفق شدند و پیشرفت کردند؟ اینها سوال من است.
«دلم گرفت»، «لیلای من کو»، «هم گریه» و «سیاه و سپید» (از آلبوم «دو نیمه رویا») هیت من است و همه شنیده اند. اما هیچ کدام از اینها که گفتید (به غیر از یک موسیقی فیلم «دست‌ها‌ی آلوده») به اندازه آن 4 کار من هیت نشده. مرحوم بیات با خشایار اعتمادی، مهرداد شهسوار زاده، مهران مدیری و ... کار کرد. کدام یکی از این‌ها‌ را مردم شنیده‌اند؟ به غیر از این 4 تا آهنگ که گفتم و یکی دو کار دیگر مثل «پرنده» (مانی رهنما)، «دست‌ها‌ی آلوده» (نیما مسیحا) و ... شما فکر نمی‌کنید قابلیت‌ها‌ی خواننده در این میان بی‌تأثیر بوده؟ من اینجوری فکر نمی‌کنم. یا مثلا ً یک ترانه سرا می‌تواند بگوید که فلانی چون شعرهای مرا خوانده موفق شده؟ یا حتی خواننده‌ها‌ ... مثلا ً آقای اصفهانی می‌تواند بگوید که کامبیز روشن روان را من بزرگ کردم؟! یا علیرضا عصار می‌تواند ادعا کند که فؤاد حجازی را من بزرگ کرده ام؟! به هیچ عنوان نمی‌توان چنین ادعایی کرد. این یک مجموعه است که همه در آن سهم دارند، حتی صدابردار و نوازنده و ...
می‌خواهم بگویم که بابک بیات محترم و عزیز است برای من و همه مردم ایران و از ذهن من و همه مردم ایران فراموش نمی‌شود. من هم مدیون بابک بیات‌ام. اما همه ماجرا این نیست. این اشتباه مردم است که دوست دارند بگویند فلانی شاگرد فلانی بوده و فلانی را فلانی بزرگ کرده! من به عنوان یک استاد به بابک بیات احترام می‌گذارم، هر چند که استاد من نبوده ایشان!

 گفتی من 12 _ 11 سال است که کار می‌کنم. آن موقع فکر می‌کردی پس از 12 _ 11 سال کجا باشی؟ در چه موقعیتی؟

من پیشگو نبودم! اما از بچگی آرزویم این بوده که یک آدم محبوب بزرگ بشوم و مردم آهنگ‌ها‌یم را بشنوند و لذت ببرند. بعدترها دوست داشتم مردم با کارهای من عاشق بشوند و آرامش بگیرند و ... .

 این رویای خوانندگی که می‌گویی از چه سنی بوده؟

از بچگی، خیلی سال پیش، درست یادم نیست ... چند روز پیش از شبکه یک برای برنامه ای آمده بودند خانه ما (هر چند که برنامه به خاطر شلوار جین پخش نشد!) داشتم می‌گفتم این عشق از بچگی با من بوده و همیشه خانواده‌ام را اذیت می‌کردم، مادرم سیم میکروفون را می‌برید و دعوا و مرافه داشتیم که تو سر و صدا می‌کنی! ولی این که بدانم سال 88 کجای دنیای موسیقی هستم را نه، نمی‌دانستم. فقط خدا را شکر می‌کنم که 11 _ 10 قطعه هیت دارم که مردم دوست دارند و ...

 بیشتر می‌خواهم بدانم از این حامی‌ که اینجا نشسته راضی هستی یا نه؟

نه راضی نیستم اصلا ً، شاید 5 درصد!

 همه اش؟!

حالا چون شمایی 10 درصد! (خنده) به هر حال یک رضایت نسبی دارم از این که می‌بینم اهالی موسیقی و مردم و ... کار مرا دوست دارند و همانطور که وقتی من شروع کردم چند خواننده بزرگ را الگوی خودم قرار دادم، الأن می‌بینم که برخی بچه‌ها‌ مرا الگوی خودشان قرار داده اند و این اتفاق بزرگی است که حتی در رویاهایم هم نمی‌دیده ام! اما رضایت کامل نه!

 در آن کنسرت جشنواره، آن قطعاتی را که با پیانو رضا تاجبخش می‌خواندید، هماهنگ شده بود؟

آره دیدم که نوشته بودید محمدرضا عقیلی چشم غره می‌رفت! (خنده) نه اصلا ً این طوری نبود. رابطه من و محمدرضا عقیلی و بهنام ابطحی و ... دوستانه تر از این حرف‌ها‌ست و همه اینها هماهنگ شده بود. چون ما باید مجوز شعر می‌داشتیم که آنها را می‌خواندیم. اگر مجوز شعر نداشتیم و هماهنگ نشده بود که اصلا ً نمی‌توانستیم آنها را اجرا کنیم، چه با پیانو چه با ارکستر. اتفاقا ً کارهایی که با پیانو خواندم را هم مردم دوست داشتند. خدا را شکر می‌کنم که حامی ‌را آنهایی دوست دارند که انتظار کار بشکن و با بنداز و اکتیو ندارند!

 ولی یک کار شش و هشت خواندی!

آره در جشنواره یکی و در سعد آباد دو تا خواندم. قبلش گفتم من کار شش و هشت دوست ندارم و ... از این حرف‌ها‌، یک دقیقه بعد: «حالا دست دست!» (خنده) همه می‌گفتند تو که گفتی من کار شاد دوست ندارم ... نه به آن نه به این! اتفاقا ً در کنسرت سعد آباد همه می‌گفتند کارهای آرامت را بخوان. ولی خب در این چند وقت هم از گوشه و کار شنیده ام که می‌گویند حامی‌ در کنسرت اش کار شاد خوانده و خوب هم بوده! بد هم نیست. بالأخره سلیقه یک بخشی از بقیه مردم را هم پوشش می‌دهیم!

 اینها قرار است در آلبوم استفاه شوند؟

در کنسرت‌ها‌ که می‌خوانیم. در آلبوم هم ... نمی‌دانم، وقتی امیر بکان به تو بگوید کار خوبی بوده، جرأت پیدا می‌کنی بگویی کار خوبی بوده، چون کار جلفی نبود. نه شعر بدی داشت ...

 نه، اصلا ً شش و هشت بودن یک کار دلیل بر بد بودن آن که نیست ...

آره، این شش و هشت ارکسترال است که فکری پشت خود دارد، نه این که شش و هشت با یک سیتی سایزر و ...یک کار شش و هشت هم 6 _5 سال پیش با نوید سپهر ضبط کرده ام به اسم «گهواره» که خیلی هم کار خوبی است. شادی در آلبوم بعدی استفاده کردم.

 بعد این منافاتی با ماجرای خواست تهیه کننده و سر خم کردن و ... اینها که گفتنی ندارد؟!

هیچ ربطی ندارد. این سلیقه خودم است، خودم 5 _4 سال پیش ضبط کرده ام و گر دلم بخواهد استفاده می‌کنم.
به قول معروف من در زمینه موسیقی نوکر خودم ام و آقای خودم! شاید ضرر بکنم، شاید بخورم زمین ... شاید 2 سال دیگر مجبور شوم بگویم آقای تهیه کننده بیا من یک کم کوتاه می‌آیم تو هم کوتاه بیا کار کنیم. اما امروز خدا را شکر آنقدر نیازمند نیستم که کار شاد برای فروش آلبوم بخوانم. حضرت مسیح (ع) می‌گوید: اگر می‌خواهی موفق شوی باید خلاف جریان آب بروی. این همیشه در ذهن من بوده. می‌دیدم شادمهر آمده، همه دنبال این هستند که کپی «دهاتی» کار کنیم،  می‌زدند و شرکت‌ها‌ هم می‌خریدند و کار هم می‌گرفت و یک ماه بعد مردم می‌ریختند دور! من خلاف جهت رفتم، تو برو کار اسلو بکن. ولی الأن خوشحالم که خیلی‌ها‌ دارند همین مسیر را دنبال می‌کنند. 

 آلبوم جدید که گفتی ماجرایش چیست؟

یک آلبوم است شامل 8 قطعه، 3 تا سریال، 2 تا تئاتر و 3 تا فیلم سینمایی. سریال «سلام» و «مردان کوچک»،  فیلم سینمایی «هدف اصلی» و «به خاطر سوگند» و تئاتر «پشت شمشادها». تمام این کارها هم از اول تنظیم و میکس شده اند و این طور نیست که همان کار فیلم یا سریال را استفاده کرده باشیم. مجوزش را هم گرفته ام و امیدوارم به زودی منتشر شود.

 رضا تاجبخش؟

دوست و برادر خیلی خوب من ... ترجیح می‌دهم به جای این که بگویم مدیون آقای ایکس هستم، بگویم یکی از کسانی که خیلی مدیون اش هستم رضا تاجبخش است. چون خیلی چیزها ازش یاد گرفته ام. 

 سارا نائینی؟
دوست و خواهر خیلی خوبم! به هر حال او که نمی‌تواند بخواند! اما شب‌ها‌یی که دور هم با رضا و ... می‌نشستیم، از صدای او خیلی لذت می‌برم. متأسفم که شرایط به گونه ای نیست که بتواند بخواند!

 ساسی مانکن؟!

من کارهایشان را گوش نمی‌کنم، ولی ازشان خوشم می‌آید. چون آدم‌ها‌ی با عرضه ای هستند و حتما ً مستعدند که بازار را در دست‌شان گرفته اند و افتخار می‌کنم که یکی از بچه‌ها‌ی ایرانی کارهایی را تولید می‌کند که هم از نظر موسیقی و هم از نظر استقبال مردمی ‌از لس آنجلسی‌ها‌ موفق‌تر است. اصلا ً قابل مقایسه با هم نیستند. دست‌شان هم درد نکند!
  اگر بخواهی یک موزیسین در دنیا اسم ببری که آرزو داری باهاش روی استیج بروی چه کسی است؟
آندره آبوچلی.                                
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 39/ حمید منبتی
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
لطفا درگوشی بشنوید! (گفت و گو با رضا یزدانی و یغما گلرویی)
اولین مصاحبه چالشی محسن چاوشی!
ویژه تمام هواداران گروه آریان!!
گفت و گو با سیروان خسروانی؛ یکی از بهترین‌های موسیقی پاپ
گفتگو با ماهان بهرام خان؛ خواننده‌ای که امسال خوش درخشید!!