حقایقی در پس عاشقی یک زن به وسعت ابعاد سیاسی و فرهنگی یک جامعه
این مقاله, یادداشتی ست بر نمایش جنجالی و چالش برانگیز چشم هایی که مال توست, به نویسندگی و اجرای بهاره رهنما, که شب گذشته آخرین اجرایش را داشت.

یادداشتی بر نمایش چشم هایی که مال توست

در جامعه ای که زنِ عاشق, پس از شکست و از دست دادن عشقش, تنها با دو جمله رو به رو می شود, فراموشش کن, به او فکر نکن....
و منتها الیه همدردی با وی, جمله "لیاقتت را نداشت", است؛ یک زن شکست خورده با هجوم افکار, آرزوهای برآورده نشده و خیالات تنها می ماند, و به نهایت عجز می رسد.

خودش با خودش در برابر فکرها و خیالات عذاب آور از خاطرات و آرزوها, که در قامت دشمن, مقابلش ظاهر می شوند, تنها می ماند, و علی رغم تلاش بسیار, نمی تواند به رهایی برسد. هر روز بندهای عذاب روحی, بیش از پیش بر وی تنیده می شوند. هر چه ببیشتر برای نجات یافتن و رهایی تقلا میکند, بیشتر در آن فرو می رود. تلاش بیشتر برای انکار و مبارزه با آن , نتیجه اش فرو رفتن هر چه بیشتر در آن است.  چاه تنهایی, هر روز عمیق تر و سیاه تر و تاریک تر می شود. با هر حرف, نشانه, صدا و یا هر چیزی که یادآور گذشته باشد, روزی صد هزار بار فرو می ریزد.

او برای رهایی به هزار در می زند, "از درمان روانپزشکی گرفته,  تا کسب شهرت از طریق شاعری, و فحاشی در فضای مجازی", اما هیچکدام از درها باز نمی شوند. حتی کار به جایی می کشد که, در نهایت راه حل دکتر روانپزشک با پیرزن کم سواد سر کوچه, یکی می شود.

مونولوگی طولانی از طنز تلخ بهاره رهنما در نمایش عاشقانه چشم هایی که مال توست, تا آن حد ببیننده را میخکوب و مجذوب شنیدن می کند که ,
شاید نمایشنامه ای با چندین بازیگر و دیالوگ های کوتاه و شلوغ نتواند, حتی نصف آن را برای تماشاگرانش به ارمغان بیاورد.

حرف دل زنان و دخترانی که شرایط روحی شان, در دوران پس از شکست, نه جدی گرفته می شود و نه فهمیده و درک خواهد شد. احوالی که, شاید بازگو کننده آنچه باشد که,  روزگاری, در دل بسیاری از دختران این سرزمین, گذشته ولی هرگز بر زبان آورده نشده و اگر لب به سخن بگشایند, اندوه شان, بر سبیل عقاید جاری و هنجاری های سنتی, یا به سخره گرفته می شود و یا بابت اشتباهاتشان محکوم می گردند.

هر چند تیغ انتقادی طنز عاشقانه بهاره رهنما, از رفتارهای دختران با صداقتی مثال زدنی نیز, می گذرد... . شاید اطلاق صفت عاشقانه به طور محض درباره این نمایش, کم لطفی باشد, چرا که دامنه مسائلی که در این نمایش, به چالش کشیده میشوند, بسیار گسترده تر است. حقایقی در پس عاشقی یک زن, به وسعت ابعاد سیاسی, اجتماعی و فرهنگی کشور ایران, از دید بازیگری که نویسنده این نمایش نیز بوده است.

پشت تمام شوخی های اروتیک این نمایش می شد, چهره پنهان کسانی را که هر چه می شود, نه دلشان تکان می خورد, نه تغییری در حالت چهره شان ایجاد می شود و نه جایی دیگر به لرزه در می آید, را دید. او  طنزش را حتی, در ارتباطی که با پروردگارش دارد نیز, جاری می سازد.


نویسنده: پگاه ماسوری
 

تهیه و تدوین: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ