از شبهاي گرم و پرحرارت تابستان امسال تا شبهای پاییزی این ایام، شبكه سوم سيما رويكرد چندين و چند ساله ي خويش، در توليد و پخش طنزهاي روتين شبانه، موسوم به طنزهاي نود شبي، را تداوم بخشيد.
از شبهاي گرم و پرحرارت تابستان امسال تا شبهای پاییزی این ایام، شبكه سوم سيما رويكرد چندين و چند ساله ي خويش، در توليد و پخش طنزهاي روتين شبانه، موسوم به طنزهاي نود شبي، را تداوم بخشيد و با به روي آنتن بردن سريال چارخونه، جذب مخاطب انبوه و تكرار موفقيت هاي نسبي پيشين را جستجو مي كرد. اما چارخونه برخلاف انتظار، توقعات را برآورده نكرد تا نامش در ميان خيل سريال هاي بي بو و خاصيتي كه تنها براي پر كردن آنتن و خالي نماندن عريضه ساخته مي شوند، قرار گيرد.
در مورد اين سريال نخستين موردي كه در نگاه اول به چشم مي آمد،حضور گسترده و همه جانبه ي خيل بازيگران موفق طنز در قالب يك مجموعه تلوزيوني است. مساله اي كه ناخوداگاه سطح توقع بيننده را براي مشاهده ي سريالي واجد لحظات شادي بخش بالا مي برد. سروش صحت نويسنده و بازيگر سينما و تلوزيون ايران ، در اولين تجربه ي كارگرداني خويش با بهره گيري از بازيگران امتحان پس داده و سود جستن از تيپ هاي آشناي آنها ، سعي داشت در جذب بيننده و نشاندن لبخندي بر لبان آنها به موفقيت دست يايد.
هرچند حضور بازيگراني چون حميد لولايي، رضا شفيعي جم، جواد رضويان، مريم امير جلالي،بهنوش بختياري،فلامك جنيدي و ... كافي است كه بصورت بالقوه نقاط قوت اثر و همچنين جذابيت هاي ظاهري آن ارتقا يابد،اما چارخونه در مقايسه با ديگر سريال هاي نود شبي پيشين، ناموفق و كم اثر جلوه مي كند و نشان دهنده ي اين نكته ي مهم است كه بازيگر تنها جزئي از يك كل است و وقتي شالوده ي اثر، سست و كم مايه بنا مي شود، ديگر از توانايي هاي بازيگر نيز كار چنداني ساخته نيست.
در چنين شرايطي وقتي رضا شفيعي جم ،بازيگر غریزی سینما و تلویزیون - كه پیش از این بارها با حضور موثرش در قالب منجي طنزهاي شبانه ظاهر گشته بود- به هر دري مي زند و به هر شكل و شمايلي در مي آيد، باز هم گويي جايي از كار مي لنگد و توفيقي نصيب مجموعه نمي گردد. اين چنين است كه اضافه گشتن بازيگر شناخته شده اي چون جواد رضويان نيز چندان تحول مثبتي در سريال ايجاد نمي كند، چه كه كاراكتر وي نيز چندان جاي كار ندارد و وي را ناچار مي سازد از نقش آفريني موفق پيشين خويش در سريال پاورچين وام بگيرد.
جالب اينجاست چارخونه بزرگترين آسيب را از نقطه اي مي بيند كه تخصص اصلي سروش صحت قلمداد مي شود . به واقع بهره جستن از فيلمنامه هاي ضعيف و استفاده از فيلمنامه نويسان ناشناخته و تازه كار و چنگ انداختن به موضوعات تاريخ مصرف گذشته، پاشنه ي آشيل چارخونه محسوب مي شود . بطوريكه در متن هاي استفاده شده خلاقيت خاصي به چشم نمي خورد و در بسياري موارد قصه ها غالباً تكراري و بر مبناي كليشه هاي آزاردهنده بنا نهاده شده است.
وقتي در فيلمنامه اي هيچ شوخي بامزه و يا موقعيت حساب شده اي براي خنداندن تماشاگر پيش بيني نگشته، هيچ عجيب نيست كه كارگردان متوسل به خلاقيت و هنرهاي شخصي بازيگرانش گردد و مثلاً از آنها بخواهد كه با كارهاي حاشيه اي همچون آواز خواندن، فضاي شادي را ايجاد و موجبات رضايت بينندگان را فراهم سازند.
هرچند در اين ميان تك قسمت هاي درخشاني نيز به چشم مي خورد . بعنوان مثال مي توان به قسمتي كه به مسائل پشت پرده ي دنياي فوتبال مي پرداخت اشاره كرد كه نشانگر شناخت دقيق و جامع نويسنده ي آن از مشكلات ريشه اي و مناسبات پيدا و پنهان اين ورزش پرهياهو بود،بطوريكه تقدير و ستايش بسياري از بزرگان اين رشته ي ورزشي را در پي داشت.
چارخونه به نوعي نشان دهنده ي اين نكته ي ظريف است كه دوره ي سريال هاي به اصطلاح آپارتماني، پايان پذيرفته و اينك زمان آن فرا رسيده است كه با دوري جستن از اين فضاي يكنواخت و كسل كننده، كمي خلاقيت و نوآوري چاشني آثار روتين گردد. چه به نظر مي رسد تمامي قصه ها و اتفاقاتي كه ممكن است در چنين فضايي رخ نمايد، بارها و بارها به طرق مختلف اشاره شده است و اين لوكيشن ديگر پتانسيل و قابليت پرداخت افزونتري را ندارد. نكته اي كه مهران مديري به خوبي آن را دريافته و در دو سريال اخيرش (شبهاي برره و باغ مظفر) با رويكرد به فضايي جديد و خلق شخصيت هايي تازه و بكر، آن را با موفقيت به انجام رسانده است.
به نظر مي رسد بايد با نگاهي ژرف تر مقوله ي طنزهاي نود شبي را پيگيري كرد. زماني نشاندن لبخندي بر لبان تماشاگر خسته از كار و گرفتاري هاي روزمره، بهانه اي قانع كننده براي چشم بستن بر بسياري از آسيب ها و كاركردهاي منفي اين سريال ها قلمداد مي شد. حال كه اين مجموعه ها از فراهم آوردن زمينه اي براي انبساط خاطر و نشاط تماشاگر نيز عاجز نشان مي دهند، چه لزومي براي تداوم توليد و پخش آنها وجود دارد؟

 

 

منبع: ماهنامه فرهنگ و سینما