قهرمانهای چشم بادامی در تلویزیون
پخش مجموعههای خارجی، آن هم از نوع ژاپنی، در تلویزیون ایران را باید یكی از ویژگیهای شناسنامهدار دهه 60 دانست.
مجموعههای خارجی از خیلی پیشتر به خانههای مردم راه پیدا كرده بودند اما مجموعه، انیمیشن و فیلم ژاپنی تحت تاثیر شرایط حاكم بر سالهای دهه 60 وارد تلویزیون ایران شد.
تصویری كه تا پیش از این سالها از كشورهای شرقی بخصوص چین، ژاپن و كره در سینمای ایران ثبت شده بود بیش از هر چیز به فیلمهای رزمی و اكشن و محبوبیت شخصیتی همچون بروس لی بازمیگشت؛ قهرمانی كه توانست روح و رویای قهرمانی را نه لزوما در قالب قهرمانی اروپایی یا آمریكایی، بلكه به عنوان یك شرقی ثبت كند آن هم با تكیه بر مهارتهای ذاتی و منحصر به فرد خود كه در نهایت همین ویژگی منجر به مرگ مشكوك او سر صحنه فیلمبرداری شد.
با این پیش زمینه ورود به دهه 60 و فضا و حال و هوایی كه برای قهرمانپروری از نوع وطنی و ایرانی با تكیه بر رئالیسم و واقعیتهای موجود تدارك دیده شده بود، نمایش فیلمهای رزمی و اكشن شرقی محدود شد. به این ترتیب، تصویر شرق در تلویزیون محدود شد به فیلمهای سینمایی برجسته و ماندگاری از كوروساوا، ازو و... كه پخش چندباره آنها برای مخاطبی كه زاویه دیدش محدود شده بود، همچنان جذابیت داشت.
در این میان كمیت خوراكی كه دو شبكه تلویزیونی برای سرگرم كردن مخاطب نیاز داشت در كنار تنوعی كه برنامههای تلویزیونی به منظور ایجاد جذابیت میخواستند، زمینهای شد برای راهیابی مجموعههای شرقی خانوادگی به كادر كوچك این رسانه.
به علاوه مجموعههای ژاپنی به دلیل برجستگی سنتها و ریشهدار بودن فرهنگ این ملت ـ كه به همین ویژگی خودمان پهلو میزد ـ امكان بهتری برای پخش با كمترین جرح و تعدیل داشتند تا مخاطب بتواند بر بستر یك جغرافیا و فرهنگ دیگر با مفاهیم انسانی آنها همذاتپنداری كند.
ویژگی دیگر مجموعههای ژاپنی بخصوص آن دسته كه تابعی از دوران گذار از سنت به مدرنیته بودند ـ و دهه 60 از تلویزیون پخش میشد ـ مضامین اخلاقی آنها و احترام به حریم خانواده بود كه بر بستر روابط این مردم با رنگ و بویی جدید به مخاطب ارائه میشد و شعارزدگی آن كمتر جلب توجه میكرد.
مهمترین مجموعهای كه با این اهداف به تلویزیون راه پیدا كرد «سالهای دور از خانه» بود كه به اوشین معروف شد. مجموعهای درباره سه مقطع از زندگی یك دختر ژاپنی به نام اوشین كه از فقر و تنگدستی به قله موفقیت و ثروت میرسد.
این مجموعه با انتخاب ساختاری كه گذشته تا حال را به شكل فلاش بك روایت میكرد، توانست با تصویری كه از موقعیت و جایگاه این زن موفق در دوران میانسالی ارائه میكند مخاطب را كنجكاو و وادار به همراهی برای تماشای قصه زندگی او از كودكی تا زمان حال كند.
نكته دیگر تصویری بود كه در این مجموعه از خانوادههای ژاپنی ارائه میشد و نسخهای مشابه از روابط اجتماعی و خانوادگی جامعه ما، رابطه بین عروس و مادرشوهر تا فرزندان و تاثیری كه فقر و ثروت بر مناسبات و روابط آدمها داشت.
در واقع بخش جذاب كار وقتی شكل گرفت كه قهرمان زن شروع به روایت قصه زندگی خود كرد و مخاطب ایرانی علاقهمند به قصه شنیدن، داستان زندگی اوشین را به عنوان دختری كه از شدت فقر به خانوادهای ملاك فروخته شد، دنبال كرد.
هرچند سویههای تلخ و منفی این قصه در مواجهه با مصایبی كه از در و دیوار برای قهرمان زن میبارید كم نبود، اما تلاش شده بود نوعی تعادل میان شخصیتهای منفی و مثبت، مشكلات، موفقیتها، امیدها و ناامیدیها ایجاد شود.
همچنین حضور رقیبی پولدار و نازپرورده به نام خانم كایو كه از كودكی تا جوانی كابوس اوشین بود، یك موقعیت جذاب كلاسیك برای پیگیری مخاطب ایجاد میكرد.
ویژگی دیگر مجموعه، مانور دادن روی جزئیات رفتارهای روزمره و البته كارهای زنانه بر بستر ملودرام بود و به دلیل استفاده درست از این رفتارها، تاثیرگذار بود و مخاطب را كنجكاوانه وادار به تعقیب كرد.
به عنوان مثال در سریال تاكیدی بود بر غذایی به نام برنج و تربچه به عنوان غذای همیشگی قشر فرودست و البته اوشین كه به گونهای برای مخاطب ایرانی كنجكاو برانگیز شد و بسیاری دست به تجربه زدند و این غذا را كه اصلا با مذاق ایرانیها سازگار نبود، امتحان كردند!
این رفتار نمونهای از مجموعه رفتارهایی بود كه تحت تاثیر این سریال به مناسبات درونی مخاطبان ایرانی راه پیدا كرد.
آن سالها پخش مجموعه سالهای دور از خانه از شبكه دو باعث شده بود یكشنبه شبها خیابانها خلوت شود. تجربه دور هم جمع شدن اعضای خانواده مقابل تلویزیون و شنیدن صدای گرم مجری تلویزیون (آقای طباطبایی) كه بینندگان را به دیدن این مجموعه دعوت میكرد و ریتم خاص آهنگ تیتراژ مجموعه از خاطرههای خوب آن سالها باقی ماند تا این برنامه بر بستر فضای آن سالها و جمعهای خانوادگی كه از دست رفته است خاطرهساز شود نه لزوما كیفیت یا وجوه هنری برجسته و قابل دفاع آن.
مجموعه خاطرهانگیز دیگری كه توانست مخاطبان را با نگاهی جزئی نگرانه جذب روابط و مناسبات ژاپنی كند «داستان زندگی» یا همان هانیكو بود كه درام عاشقانه آن پررنگتر بود.
این مجموعه هم مثل سالهای دور از خانه با تكیه بر یك قهرمان زن جسور كه پای همه مشكلات میایستد تا بتواند به اهدافش برسد و از دایره تنگ سنتهای دست و پا گیر و محدودكننده عبور كند، تصویری خاص و نمونهوار در ذهن مخاطب ثبت كرد؛ بخصوص در این مجموعه هانیكو تلاش میكرد پس از ازدواج و با مسوولیتهای خانوادگی به درس و تحصیل ادامه بدهد و به عنوان اولین خبرنگار زن حرفهای وارد عرصه مطبوعات آن زمان شود كه جسارت خاصی میخواست.
از مجموعههای ژاپنی خاطرهانگیز دیگر كه فضا و حال و هوایی مدرن و جدید داشت میتوان به سریال «از سرزمین شمالی» اشاره كرد.
ملودرامی درباره یك خانواده درگیر عصر مدرن كه جدایی پدر و مادر آنها را به جزیرهای كوچك در شمال ژاپن میكشاند.
در چنین شرایطی رابطه گسسته پدر با دو فرزندش بر بستر طبیعت وحشی و سرد جزیره بتدریج بهبود مییابد.
بار ملودرام مجموعه به گونهای بود كه تماشای آن باری از غم و غصه بر دوش مخاطب میگذاشت.
بخصوص تلخی جداافتادگی دختر و پسر از مادر كه باید با سختیهای زندگی در مكان جدید و پدری كه برایشان غریبه بود كنار میآمدند و سویههای پنهان شخصیت پدر را كشف میكردند؛ پدری كه برخلاف ظاهر غیرسمپاتش، آدم خوبی بود و فرزندانش را دوست داشت.
این مجموعه با تكیه بر جغرافیای سرد و ناشناختهای كه تصویری هوشمندانه از روابط آدمهای قصه بود، موسیقی حزنانگیزی كه بیش از هر چیز رمزآمیزی انسان شرقی را به رخ میكشید و موقعیت كلاسیك كشف دوباره آدمها و دریافتهای آنها از یكدیگر در محیط و جغرافیای جدید به یكی از مجموعههای خاطرهانگیز ژاپنی در گذشته تبدیل شد.
هرچند امروز شاهد پخش مجموعههای مختلفی از شرق دور و نزدیك، كره، چین و... هستیم اما به نظر میآید آنچه در كنه این مجموعههای قدیمی وجود داشت و در مجموعههای جدید نیست، حس و حال و روحی بود كه باعث میشد كوچكترین رفتار جزئی شخصیتها را برجسته و تاثیرگذار كند، حس و حال و روحی كه ورای قصهای كه در رویه كار روایت میشد، به شكلی درونی، خانه، خانواده و چنین مفاهیمی را در تعامل با عصر مدرن قرار میداد و به همین دلیل كشف و دریافت آنها لذتی درونی به مخاطب میبخشید.
اما این مجموعههای جدید و پرطمطراق كه مدعی گذشته و آداب و شیوههای زندگی قدیم هستند بیش از هر چیز به مجسمههای تو خالی پرمدعایی میمانند كه هیاهوی بسیار برای هیچ راه انداختهاند و ورای نمایشی از رنگها و آدمها و تعقیب و گریزها حرفی برای گفتن ندارند.
گذار از سنت به مدرنیسم
نكته دیگر اینكه سریال قصه ملودرام مصایب اوشین را بر بستری از وقایع مستند روی داده در ژاپن و بخصوص شرایط اقتصادی ـ اجتماعی آن زمان روایت و باورپذیری قصه را بیشتر میكرد.
مثل تعریفی كه از خانواده پدری اوشین به عنوان نماینده قشر فرودست و كشاورزان برنجكار ارائه میشد كه به دلیل شرایط اقتصادی كشور، وادار به فروش دخترشان به یك خانواده ملاك شدند.
اما در نهایت پدر كه قطب منفی ماجرا بود در صحنهای كه برای بدرقه اوشین در ساحل بیتابی میكرد، چهرهاش تعدیل میشد.
ماجرای زلزله، ورشكست شدن ریوزو، همسر اوشین و مهاجرت به روستای پدری و در نهایت تصمیم اوشین كه به دلیل شرایط نابسامان با پسرش از آنجا فرار كرد و به توكیو آمد، مجموعهای از گرههای داستانی بودند كه در تلفیق درام با واقعیت همذاتپنداری مخاطب را جلب كردند.
در واقع این مجموعه تلاش كرده بود چگونگی دوره گذار از سنت به مدرنیسم را در جامعه ژاپن با نشانههایی برجسته كند.
این وجه بخصوص وقتی با نقاط اوج و فرود داستان زندگی قهرمان تركیب شد، جذابیت پیدا كرد چون تغییر و تحول شرایط و آدمها را هم از وجه بیرونی و ظاهری نشان میداد هم با توجه به عمق قصه، در شخصیتها و رفتارهایشان.
بخصوص با تكیه بر این واقعیت مهم تاریخی كه عامل موفقیت همیشگی ژاپنیها در عرصههای جهانی شده آن هم اینكه دریچهای كه این مردم از سنت به مدرنیسم گشودند به مفهوم پشت پا زدن به همه اصالتهای گذشته نبود.
همان طور كه امروز هم به بسیاری از سنتهای گذشته از رفتارهای روزمره و اجتماعی تا نوع پوشش و آداب و مراسم خاص پایبند هستند، اما این پایبندی مانع از رشد و شكوفایی و حركت آنها به سمت جهان مدرن نشده است.
پخش مجموعههای خارجی، آن هم از نوع ژاپنی، در تلویزیون ایران را باید یكی از ویژگیهای شناسنامهدار دهه 60 دانست.
مجموعههای خارجی از خیلی پیشتر به خانههای مردم راه پیدا كرده بودند اما مجموعه، انیمیشن و فیلم ژاپنی تحت تاثیر شرایط حاكم بر سالهای دهه 60 وارد تلویزیون ایران شد.
تصویری كه تا پیش از این سالها از كشورهای شرقی بخصوص چین، ژاپن و كره در سینمای ایران ثبت شده بود بیش از هر چیز به فیلمهای رزمی و اكشن و محبوبیت شخصیتی همچون بروس لی بازمیگشت؛ قهرمانی كه توانست روح و رویای قهرمانی را نه لزوما در قالب قهرمانی اروپایی یا آمریكایی، بلكه به عنوان یك شرقی ثبت كند آن هم با تكیه بر مهارتهای ذاتی و منحصر به فرد خود كه در نهایت همین ویژگی منجر به مرگ مشكوك او سر صحنه فیلمبرداری شد.
با این پیش زمینه ورود به دهه 60 و فضا و حال و هوایی كه برای قهرمانپروری از نوع وطنی و ایرانی با تكیه بر رئالیسم و واقعیتهای موجود تدارك دیده شده بود، نمایش فیلمهای رزمی و اكشن شرقی محدود شد. به این ترتیب، تصویر شرق در تلویزیون محدود شد به فیلمهای سینمایی برجسته و ماندگاری از كوروساوا، ازو و... كه پخش چندباره آنها برای مخاطبی كه زاویه دیدش محدود شده بود، همچنان جذابیت داشت.
در این میان كمیت خوراكی كه دو شبكه تلویزیونی برای سرگرم كردن مخاطب نیاز داشت در كنار تنوعی كه برنامههای تلویزیونی به منظور ایجاد جذابیت میخواستند، زمینهای شد برای راهیابی مجموعههای شرقی خانوادگی به كادر كوچك این رسانه.
به علاوه مجموعههای ژاپنی به دلیل برجستگی سنتها و ریشهدار بودن فرهنگ این ملت ـ كه به همین ویژگی خودمان پهلو میزد ـ امكان بهتری برای پخش با كمترین جرح و تعدیل داشتند تا مخاطب بتواند بر بستر یك جغرافیا و فرهنگ دیگر با مفاهیم انسانی آنها همذاتپنداری كند.
ویژگی دیگر مجموعههای ژاپنی بخصوص آن دسته كه تابعی از دوران گذار از سنت به مدرنیته بودند ـ و دهه 60 از تلویزیون پخش میشد ـ مضامین اخلاقی آنها و احترام به حریم خانواده بود كه بر بستر روابط این مردم با رنگ و بویی جدید به مخاطب ارائه میشد و شعارزدگی آن كمتر جلب توجه میكرد.
مهمترین مجموعهای كه با این اهداف به تلویزیون راه پیدا كرد «سالهای دور از خانه» بود كه به اوشین معروف شد. مجموعهای درباره سه مقطع از زندگی یك دختر ژاپنی به نام اوشین كه از فقر و تنگدستی به قله موفقیت و ثروت میرسد.
این مجموعه با انتخاب ساختاری كه گذشته تا حال را به شكل فلاش بك روایت میكرد، توانست با تصویری كه از موقعیت و جایگاه این زن موفق در دوران میانسالی ارائه میكند مخاطب را كنجكاو و وادار به همراهی برای تماشای قصه زندگی او از كودكی تا زمان حال كند.
نكته دیگر تصویری بود كه در این مجموعه از خانوادههای ژاپنی ارائه میشد و نسخهای مشابه از روابط اجتماعی و خانوادگی جامعه ما، رابطه بین عروس و مادرشوهر تا فرزندان و تاثیری كه فقر و ثروت بر مناسبات و روابط آدمها داشت.
در واقع بخش جذاب كار وقتی شكل گرفت كه قهرمان زن شروع به روایت قصه زندگی خود كرد و مخاطب ایرانی علاقهمند به قصه شنیدن، داستان زندگی اوشین را به عنوان دختری كه از شدت فقر به خانوادهای ملاك فروخته شد، دنبال كرد.
هرچند سویههای تلخ و منفی این قصه در مواجهه با مصایبی كه از در و دیوار برای قهرمان زن میبارید كم نبود، اما تلاش شده بود نوعی تعادل میان شخصیتهای منفی و مثبت، مشكلات، موفقیتها، امیدها و ناامیدیها ایجاد شود.
همچنین حضور رقیبی پولدار و نازپرورده به نام خانم كایو كه از كودكی تا جوانی كابوس اوشین بود، یك موقعیت جذاب كلاسیك برای پیگیری مخاطب ایجاد میكرد.
ویژگی دیگر مجموعه، مانور دادن روی جزئیات رفتارهای روزمره و البته كارهای زنانه بر بستر ملودرام بود و به دلیل استفاده درست از این رفتارها، تاثیرگذار بود و مخاطب را كنجكاوانه وادار به تعقیب كرد.
به عنوان مثال در سریال تاكیدی بود بر غذایی به نام برنج و تربچه به عنوان غذای همیشگی قشر فرودست و البته اوشین كه به گونهای برای مخاطب ایرانی كنجكاو برانگیز شد و بسیاری دست به تجربه زدند و این غذا را كه اصلا با مذاق ایرانیها سازگار نبود، امتحان كردند!
این رفتار نمونهای از مجموعه رفتارهایی بود كه تحت تاثیر این سریال به مناسبات درونی مخاطبان ایرانی راه پیدا كرد.
آن سالها پخش مجموعه سالهای دور از خانه از شبكه دو باعث شده بود یكشنبه شبها خیابانها خلوت شود. تجربه دور هم جمع شدن اعضای خانواده مقابل تلویزیون و شنیدن صدای گرم مجری تلویزیون (آقای طباطبایی) كه بینندگان را به دیدن این مجموعه دعوت میكرد و ریتم خاص آهنگ تیتراژ مجموعه از خاطرههای خوب آن سالها باقی ماند تا این برنامه بر بستر فضای آن سالها و جمعهای خانوادگی كه از دست رفته است خاطرهساز شود نه لزوما كیفیت یا وجوه هنری برجسته و قابل دفاع آن.
مجموعه خاطرهانگیز دیگری كه توانست مخاطبان را با نگاهی جزئی نگرانه جذب روابط و مناسبات ژاپنی كند «داستان زندگی» یا همان هانیكو بود كه درام عاشقانه آن پررنگتر بود.
این مجموعه هم مثل سالهای دور از خانه با تكیه بر یك قهرمان زن جسور كه پای همه مشكلات میایستد تا بتواند به اهدافش برسد و از دایره تنگ سنتهای دست و پا گیر و محدودكننده عبور كند، تصویری خاص و نمونهوار در ذهن مخاطب ثبت كرد؛ بخصوص در این مجموعه هانیكو تلاش میكرد پس از ازدواج و با مسوولیتهای خانوادگی به درس و تحصیل ادامه بدهد و به عنوان اولین خبرنگار زن حرفهای وارد عرصه مطبوعات آن زمان شود كه جسارت خاصی میخواست.
از مجموعههای ژاپنی خاطرهانگیز دیگر كه فضا و حال و هوایی مدرن و جدید داشت میتوان به سریال «از سرزمین شمالی» اشاره كرد.
ملودرامی درباره یك خانواده درگیر عصر مدرن كه جدایی پدر و مادر آنها را به جزیرهای كوچك در شمال ژاپن میكشاند.
در چنین شرایطی رابطه گسسته پدر با دو فرزندش بر بستر طبیعت وحشی و سرد جزیره بتدریج بهبود مییابد.
بار ملودرام مجموعه به گونهای بود كه تماشای آن باری از غم و غصه بر دوش مخاطب میگذاشت.
بخصوص تلخی جداافتادگی دختر و پسر از مادر كه باید با سختیهای زندگی در مكان جدید و پدری كه برایشان غریبه بود كنار میآمدند و سویههای پنهان شخصیت پدر را كشف میكردند؛ پدری كه برخلاف ظاهر غیرسمپاتش، آدم خوبی بود و فرزندانش را دوست داشت.
این مجموعه با تكیه بر جغرافیای سرد و ناشناختهای كه تصویری هوشمندانه از روابط آدمهای قصه بود، موسیقی حزنانگیزی كه بیش از هر چیز رمزآمیزی انسان شرقی را به رخ میكشید و موقعیت كلاسیك كشف دوباره آدمها و دریافتهای آنها از یكدیگر در محیط و جغرافیای جدید به یكی از مجموعههای خاطرهانگیز ژاپنی در گذشته تبدیل شد.
هرچند امروز شاهد پخش مجموعههای مختلفی از شرق دور و نزدیك، كره، چین و... هستیم اما به نظر میآید آنچه در كنه این مجموعههای قدیمی وجود داشت و در مجموعههای جدید نیست، حس و حال و روحی بود كه باعث میشد كوچكترین رفتار جزئی شخصیتها را برجسته و تاثیرگذار كند، حس و حال و روحی كه ورای قصهای كه در رویه كار روایت میشد، به شكلی درونی، خانه، خانواده و چنین مفاهیمی را در تعامل با عصر مدرن قرار میداد و به همین دلیل كشف و دریافت آنها لذتی درونی به مخاطب میبخشید.
اما این مجموعههای جدید و پرطمطراق كه مدعی گذشته و آداب و شیوههای زندگی قدیم هستند بیش از هر چیز به مجسمههای تو خالی پرمدعایی میمانند كه هیاهوی بسیار برای هیچ راه انداختهاند و ورای نمایشی از رنگها و آدمها و تعقیب و گریزها حرفی برای گفتن ندارند.
گذار از سنت به مدرنیسم
نكته دیگر اینكه سریال قصه ملودرام مصایب اوشین را بر بستری از وقایع مستند روی داده در ژاپن و بخصوص شرایط اقتصادی ـ اجتماعی آن زمان روایت و باورپذیری قصه را بیشتر میكرد.
مثل تعریفی كه از خانواده پدری اوشین به عنوان نماینده قشر فرودست و كشاورزان برنجكار ارائه میشد كه به دلیل شرایط اقتصادی كشور، وادار به فروش دخترشان به یك خانواده ملاك شدند.
اما در نهایت پدر كه قطب منفی ماجرا بود در صحنهای كه برای بدرقه اوشین در ساحل بیتابی میكرد، چهرهاش تعدیل میشد.
ماجرای زلزله، ورشكست شدن ریوزو، همسر اوشین و مهاجرت به روستای پدری و در نهایت تصمیم اوشین كه به دلیل شرایط نابسامان با پسرش از آنجا فرار كرد و به توكیو آمد، مجموعهای از گرههای داستانی بودند كه در تلفیق درام با واقعیت همذاتپنداری مخاطب را جلب كردند.
در واقع این مجموعه تلاش كرده بود چگونگی دوره گذار از سنت به مدرنیسم را در جامعه ژاپن با نشانههایی برجسته كند.
این وجه بخصوص وقتی با نقاط اوج و فرود داستان زندگی قهرمان تركیب شد، جذابیت پیدا كرد چون تغییر و تحول شرایط و آدمها را هم از وجه بیرونی و ظاهری نشان میداد هم با توجه به عمق قصه، در شخصیتها و رفتارهایشان.
بخصوص با تكیه بر این واقعیت مهم تاریخی كه عامل موفقیت همیشگی ژاپنیها در عرصههای جهانی شده آن هم اینكه دریچهای كه این مردم از سنت به مدرنیسم گشودند به مفهوم پشت پا زدن به همه اصالتهای گذشته نبود.
همان طور كه امروز هم به بسیاری از سنتهای گذشته از رفتارهای روزمره و اجتماعی تا نوع پوشش و آداب و مراسم خاص پایبند هستند، اما این پایبندی مانع از رشد و شكوفایی و حركت آنها به سمت جهان مدرن نشده است.
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
رمزگشایی از پروندههای جنایتكارانه
درباره دوبلههای مایكل داگلاس
هیجان و خطر در كنار گارد ساحلی
كارآگاههایی كه از دنیای ادبیات به تلویزیون پا گذاشتند
ماندگارترین شخصیتهای عروسکی دنیا را بشناسید +عکس
هیجان و خطر در كنار گارد ساحلی
كارآگاههایی كه از دنیای ادبیات به تلویزیون پا گذاشتند
ماندگارترین شخصیتهای عروسکی دنیا را بشناسید +عکس