آخرش به اینجا ختم شد كه گفت ضبط را خاموش كنید، من مصاحبه نمی‌كنم. بعدش بلند شدیم رفتیم در محوطه باز فرهنگسرا و با ضبط خاموش كلی درباره بزنگاه و...
     
 
 
سروش صحت اكنون می‌داند كه اگر در یك اثر تلویزیونی به عنوان نویسنده، بازیگر یا كارگردان حضور داشته باشد، حتما برای مصاحبه به سراغش می‌روم. گفتگو با صحت از این بابت جالب است كه او در همان ابتدای مصاحبه و با طرح اولین سوال معمولا عصبانی می‌شود و می‌گوید كه شما درباره این كار من گارد منفی دارید و مدام نقد می‌كنید كه چرا چنین است و چرا چنان است.
 
اما با كمی صحبت و شاید هم كمی دعوای لفظی می‌توان صحت را متقاعد كرد كه گفتگو چیز بدی نیست و می‌توان با كلام و پاسخ بسیاری از شبهات را رفع و با خیال راحت‌تری سریال را دنبال كرد. بزنگاه كه شروع شد، طبق مرام همیشگی با صحت تماس گرفتم تا با او قرار گفتگو بگذارم.
اول پرسید نظرت درباره بزنگاه چیست؟ من هم راحت و بدون استفاده از تكنیك‌های روزنامه‌نگاری نظرم را لو دادم و می‌دانستم كه صحت این گفتگو را نمی‌پذیرد. چنین هم شد و گفت كه بگذار كار كمی جلوتر برود حتم می‌دانم كه نظرت را جلب می‌كند.
تاریخ گفتگو را هم گذاشت و گفت بعد از شب‌های قدر می‌نشینیم و حسابی درباره بزنگاه با هم گپ می‌زنیم. قبول كردم و بعد از روزهای عزاداری زنگ زدم و قرار را گذاشتم. گفت بیا فرهنگسرای ارسباران. همان جایی كه همه می‌دانند پاتوق صحت برای نوشتن فیلمنامه است.
صحت سر قرار آمد و طبق معمول همیشه با طرح اولین سوال عصبانی شد و گفت: از ابتدای پخش سریال بزنگاه موجی درباره مخالفت با آن شكل گرفت و شما هم روی همین موج نشسته‌اید و می‌خواهید آن را بكوبید! حالا بیا درستش كن و به آقای صحت ثابت كن كه مصاحبه برای رفع شبهات و سوالاتی است كه برای هر كاری به ذهن یك منتقد و نویسنده می‌رسد كه دوست دارد آنها را از سازندگان اثر بپرسد.
آخرش به اینجا ختم شد كه گفت ضبط را خاموش كنید، من مصاحبه نمی‌كنم. بعدش بلند شدیم رفتیم در محوطه باز فرهنگسرا و با ضبط خاموش كلی درباره بزنگاه و جامعه صحبت كردیم تا این‌كه صحت موافقت كرد ضبط را روشن كنم و مثل یك گفتگو كننده و گفتگو شونده بنشینیم و مصاحبه كنیم. نتیجه این گفتگو آن چیزی شد كه شما خواهید خواند. مصاحبه بامزه‌ای كه تا حدودی هم من و هم صحت را راضی كرد.
در نشستی كه با آقای ضرغامی داشتید، عنوان كردید فیلمنامه‌نویسان با هیچ گروهی از اجتماع نمی‌توانند شوخی كنند، چون با اعتراضات زیادی روبه‌رو می‌شوند. آیا به همین سبب در سریال بزنگاه برای شوخی كردن به سراغ مردگان و معتادان رفتید؟
آن موقع كه با آقای ضرغامی جلسه داشتیم، نگارش بزنگاه شروع شده بود. به هر حال این واقعیتی است كه با هیچ كس نمی‌توان شوخی كرد. البته الان فهمیده‌ام كه با مرده‌ها و معتادان هم نمی‌توان شوخی كرد.
آیا شده تا حالا معتادی جلوتان را بگیرد و اعتراض كند؟
بله! معتادها اعتراض دارند و مرده‌ها هر شب به خوابم می‌آیند و در خواب تهدیدم می‌كنند.
از شوخی گذشته، فكر می‌كنید معتادان هم بیننده كار شما هستند؟
بله. فكر می‌كنم تعدادی از آنها سریال را ببینند.
با شما درباره این سریال صحبت كرده‌اند یا اعتراضی داشته‌اند؟
در شرایط فعلی همه به همه چیز اعتراض دارند، جدی می‌گویم. هیچ فرقی ندارد كه ما درباره چی بنویسیم. هر چه كه باشد، با اعتراض روبه‌رو می‌شویم. شاید برایتان جالب باشد كه بگویم در زمان ساخت سریال كوچه اقاقیا از من و آقای عطاران شكایت كردند و ما رفتیم كلانتری.
چون ما برای نام یكی از شخصیت‌هایمان، فامیلی كه فكر می‌كردیم دور از ذهن است و كمتر كسی از آن استفاده می‌كند، انتخاب كرده بودیم. اما 44 نفر كه عضو یك خاندان بودند از ما شكایت كردند كه به فامیل ما توهین شده است و من و عطاران چند روز می‌رفتیم كلانتری تا ثابت كردیم كه این انتخاب عمدی نبوده است. وقتی ما برای انتخاب یك اسم و فامیل اینقدر دچار مشكل می‌شویم، ببینید برای دیگر انتخاب‌ها چه می‌كشیم! این قضیه را شما باور می‌كنید؟
بله. این نشان‌دهنده اهمیت رسانه تلویزیون در كشور ماست.
بله و نشان‌دهنده این هم هست كه چقدر دست و بال ما برای نوشتن بسته است. مسلم بدانید اگر كسی باشد كه بخواهد از مرده‌ها حمایت كند، حتما در این باره هم اعتراض می‌كند. ما اگر به جامعه پزشك، بنگاه‌دار، كفاش، پرستار و هر شغل دیگری نزدیك شویم، اعتراض می‌كنند و فوری می‌گویند چرا به این قشر زحمتكش توهین كرده‌اید.
بیایید كمی درباره خود بزنگاه صحبت كنیم كه چگونه شكل گرفت؟
بزنگاه یك طرح مصوب داشت كه یكی از دوستان 7 قسمت از آن را هم نوشته بود. اما روزی كه قرار بود تصویربرداری شروع شود،احساس كردند فیلمنامه با آنچه مدنظر آنها بود منطبق نیست. زمانی كه من و ایمان صفایی به عنوان نویسنده به كار پیوستیم، قرار بود تصویربرداری شروع شود. معمولا نویسنده اولین كسی است كه كار را شروع می‌كند اما ما در بزنگاه آخرین كسانی بودیم كه به كار پیوستیم و شروع به نوشتن كردیم.
به همین دلیل اوایل كار خیلی به قصه مسلط نبودیم و باید خیلی سریع می‌نوشتیم تا بتوانیم كار را برای پخش در ماه رمضان برسانیم. در طول نگارش بود كه سعی كردیم روابط علت و معلولی و ارتباط بین آدم‌ها را پیدا كنیم. اگر قصه سریال كمی دیر راه افتاد، به این سبب بود كه ما در چند قسمت اول به طرح و قصه مسلط نبودیم.
بنابراین شخصیت‌ها هم مال شما نیستند؟
نه. وقتی ما نوشتن را شروع كردیم، خط اصلی قصه مشخص بود و با بازیگران هم قرارداد بسته بودند.
شما در محوطه باز فرهنگسرای ارسباران فیلمنامه می‌نویسید. آدم‌های اطرافتان چقدربه نوشته‌های شما راه پیدا می‌كنند؟
طبیعتا زیاد. الان اگر نگاه كنید در این دور و بر هم دانشجو می‌بینید هم معتاد.
یعنی بهجت، نادر، فریده و... همه در اطراف شما وجود دارند؟
به نوعی می‌شود گفت بله. نگاه كنید، جلوی در ورودی چند تا دانشجو ایستاده‌اند و شما كافی است سرتان را بچرخانید تا در فضای سبز روبه‌روی فرهنگسرا چند معتاد را ببینید كه در ماه رمضان در ملاعام مشغول ناهار خوردن هم هستند.
پس بزنگاه بازتاب اجتماع امروز ماست؟
امیدوارم باشد. همه ما از اطرافمان تاثیر می‌گیریم حتی در صحبت‌های عادی ما هم جامعه تاثیر می‌گذارد.
ادبیاتی كه در بزنگاه استفاده كرده‌اید هم متاثر از جامعه است؟
ما پیش از آغاز مصاحبه با هم جر و بحثی داشتیم كه می‌دانم شما با خوش جنسی در لید مطلب آن را بزرگ نمی‌كنید. اما در آن بحث من گفتم شاید ما در سریال بزنگاه یك جاهایی زیادی از ادبیات عامیانه استفاده كرده‌ایم كه می‌توان آن را كمتر كرد. اما از چند جهت از بزنگاه دفاع می‌كنم.
این اولین كاری بود كه به نوع دیگری به اعتیاد پرداخت و معمولا در اولین كارها آزمون و خطا وجود دارد. ما و گروه‌های دیگر با ساخت بزنگاه آموختیم تا چه حد می‌توان جلو آمد. این یكی از نكات مثبت بزنگاه بود كه به ما فهماند مثلا مردم ما دوست ندارند درباره اعتیاد خیلی چیزها بوضوح و آشكارا دیده شود.
باید وارد این موضوع می‌شدیم تا برنامه‌سازان تلویزیون متوجه ‌شوند تا چه میزان می‌توانند به موضوعی چون اعتیاد نزدیك شوند اما بپذیریم واقعیت‌هایی است كه باید گفته شود و نباید از بیان آنها هراس داشت. گفتن این واقعیت‌ها مانند واكسن است.
واكسن به میزان كم و تضعیف شده از یك باكتری خطرناك را وارد بدن می‌كند تا بدن با آشنا شدن با آن باكتری خودش را در مقابل آن مصون كند. اگر خواسته باشیم خیلی پاستوریزه زندگی كنیم و چشمانمان را مقابل خیلی چیز‌ها ببندیم و  روزی با آن معضل و آسیب اجتماعی روبه‌رو شویم مسلما عواقب خیلی بدتری خواهد داشت؛ چون از قبل با آن آسیب مواجه نشده‌ایم و آن را نشناخته‌ایم.
همان‌طور كه گفتم شما در بزنگاه از ادبیات عامیانه استفاده كرده‌اید، به نظر شما چه عواملی باعث می‌شود این نوع ادبیات به آثار نمایشی ما راه پیدا كند؟
راه یافتن ادبیات عامیانه به آثار نمایشی اتفاق بدی نیست. در واقع یك نوع دادوستد است. خیلی خوب است كه ما در آثار نمایشی از ادبیات مردم كوچه و بازار استفاده كنیم، همان طور كه اگر بتوانیم زبان خواص را هم به میان مردم ببریم،‌ خوب است و دادوستد ما كامل می‌شود.
اما گویا در بزنگاه بیشتر از ادبیات كوچه و بازار استفاده كرده‌اید و به مردم چیز تازه‌ای نیاموخته‌اید؟
این كه در این دادوستد كدام كفه سنگین‌تر است، نمی‌دانم. اما یكی از جذاب‌ترین بخش‌های نوشتن برای من انتخاب كلمه است. دوست دارم از كلماتی استفاده كنم كه كمتر شنیده شده است اما واقعی است و مردم از آن استفاده می‌كنند. مسلما اگر خانواده سریال بزنگاه مثلا به جامعه مهندسان تعلق داشتند، از یك ادبیات دیگر استفاده می‌كردیم.
خانواده‌هایی كه شما زندگی آنها را در بزنگاه به تصویر كشیده‌اید، بین كدام گروه ازمردم بیشتر مخاطب دارند؟
نمی‌دانم.
مگر شما به عنوان نویسنده نباید بدانید كه برای چه طیفی از مردم می‌نویسید؟
چرا، ولی به این معنی نیست كه برای سوال «خانواده‌هایی كه شما زندگی آنها را در بزنگاه به تصویر كشیده‌اید بین كدام گروه از مردم بیشتر مخاطب دارند؟» جوابی داشته باشم.
بعد از پایان كار نتایج نظرسنجی‌ها را به ما اعلام می‌كنند. این روزها بین مردم كه راه می‌روم، با نظرات مختلفی روبه‌رو می‌شوم. گروهی می‌گویند خیلی خوب است و تعدادی معتقدند بعضی جاها زیاده‌روی شده است.
نویسنده‌ها می‌گویند پرخاشگری باعث ایجاد تنش می‌شود و تنش به جذابیت كار می‌افزاید و باعث ایجاد هیجان در بیننده می‌شود. شما با این نظر موافق هستید؟
تنش با پرخاشگری فرق می‌كند. اگر به نظر شما در بزنگاه پرخاشگری زیاد بوده، باید كم شود چون پرخاشگری زیاد در سریال خوب نیست و باید كنترل شود.
ابتدا كه كار را شروع كردید، شما و آقای عطاران به چه دلیل پرخاشگری زیاد را مناسب این سریال دیدید؟
محور داستان سریال، یك خانواده بود كه در شرایط خاص قرار داشتند. بزرگ‌تر خانواده مرده بود و یك دعوای قدیمی بین برادرها كه یكی از آنها معتاد بود، وجود داشت. 5 سال پیش پدر خانواده نادر را كه معتاد است از خانه بیرون كرده بود.
برادرها روز خاكسپاری پدر بر سر ارث و میراث دعوا می‌كردند، این اتفاقات را همه ما  دیده یا شنیده‌ایم كه می‌گویند روز عزاداری دعوایی شد كه نگو و نپرس. شنیده‌ایم كه می‌گویند جنازه طرف هنوز سرد نشده بود كه بچه‌هایش به خاطر ارث به جان هم افتادند. ما داستان سریال را از همین واقعیت‌ها گرفتیم و ناچار بودیم از ادبیات و رفتار حاكم بر این جور شرایط هم استفاده كنیم.
نوشتن برای رضا عطاران چگونه است؟
خیلی شیرین است. البته سختی‌های خودش را هم دارد. چون عطاران در كارهایش نمی‌خواهد از واقعیت‌ها فاصله بگیرد. در طنز وقتی می‌خواهی مخاطب را بخندانی باید برخی از این اتفاقات را كه واقعی هم هستند غلوآمیز نشان دهی و بزرگنمایی كنی. عطاران مدام دنبال موقعیت جدیدی است كه قبلا دیده نشده و كسی آنها را تجربه نكرده است به همین دلیل نوشتن و ساختن این نوع كارها  كمی سخت می‌شود.
امكان دارد درباره موقعیت‌های جدید سریال بزنگاه مثل فیلمنامه یا ساختار آن توضیح بیشتر بدهید؟
در سریال‌های قبلی مثلا ما معتادی نداشتیم كه ظاهرش مثل بقیه باشد، یك وجه مهربان و دوست‌داشتنی داشته باشد، چون او هم یك انسان است. وقتی به او مواد نمی‌رسد، بداخلاق می‌شود. در كارهای قبلی از یك معتاد فقط وجه بد را دیده‌ایم. نادر هم خوب است و هم بد و هر دو وجه او در سریال بزنگاه دیده می‌شود.
نادر معتادی است كه می‌خواهد ترك‌كند، اما نمی‌تواند چون با روش درست ترك‌كردن آشنا نیست. بزنگاه این را می‌گوید كه اعتیاد یك بیماری است كه باید برای آن درمان پیدا كرد، چون نمی‌توان اعتیاد را با قول و قسم ترك كرد.
به همین دلیل شما برای نمایش اعتیاد از تصاویر بی‌واسطه استفاده كرده‌اید و درست رفته‌اید سر اصل ماجرا؟
بله. اما نمایش این تصاویر بی‌واسطه با مخالفت روبه‌رو شد و ما متوجه شدیم كه یا نباید آنها را نشان دهیم یا باید درصد آنها را كمتر كنیم.
به نظر شما چرا نمایش این تصاویر شفاف كه مثل آن در اجتماع زیاد است، با واكنش روبه‌رو شد؟
تصاویر خیلی هم شفاف و بی‌واسطه نبود. فقط سیخ و دود بود، نه در تصویری مستقیما استعمال مواد مخدر دیده می‌شد و نه از روش‌های مختلف استعمال یا قیمت و... صحبتی شده بود. به هر حال نمی‌توان فقط گفت معتاد دارد می‌میرد یا دارد استفاده می‌كند. اگر فكر می‌كنید درباره اعتیاد نباید چیزی نمایش داد، آن هم چیزهایی كه در اطراف ما زیاد دیده می‌شود، ما هم درباره آن چیزی نمی‌نویسیم چون نظر مخاطب برای ما محترم است.
عطاران چقدر از نوشته شما استفاده می‌كند و چقدر نظر خودش را اعمال می‌كند؟
در هر كاری كارگردان حق دارد كه نوشته را به سلیقه و نظر خودش نزدیك كند، اما این باعث نمی‌شود كه من بگویم مثلا این دیالوگ یا شوخی مال من آن یكی مال عطاران است. بزنگاه یك كار گروهی است و امضای همه ما پای آن است. اگر كار خوب باشد و قرار باشد كه ما را تشویق كنند، همه ما را تشویق می‌كنند و اگر قرار شود كه بگویند كار ضعیف است، باز هم كار مال همه ماست، یك تیم این سریال را ساخته است.
من به شخصه سریال بزنگاه را دوست دارم چون توانست با مخاطب ارتباط برقرار كند. البته یك جاهایی به حریم‌هایی نزدیك شد كه حساسیت‌برانگیز بود و شاید با این تجربه كارهای بعدی كامل‌تر و بی‌عیب و نقص‌تر ساخته شود. باید راه‌های جدید را تجربه كرد.
اگر این نوآوری‌ها و تجربه‌های جدید نبود، سریال‌سازی ما باید 20 سال پیش متوقف می‌شد. در صورتی كه هر سال سریال‌های ما راه‌ها و قصه‌های  تازه‌تری را تجربه می‌كنند، ما در این زمینه پیشرفت خوبی داشته‌ایم. به همین سبب نباید جسارت را از گروه‌های سازنده گرفت.
به نظر شما چرا یك سریال تلویزیونی در كشور ما این همه تاثیر دارد كه افرادی از همه اقشار جامعه نسبت به آن واكنش مثبت یا منفی بروز می‌دهند؟
چون مردم ما خیلی زیاد تلویزیون تماشا می‌كنند.
شما كه نویسنده هستید، حتما می‌توانید به این پرسش پاسخ بدهید كه چرا در یكی، 2 سال اخیر قشر متوسط جامعه ما برای نویسندگان و كارگردانان جذاب شده‌اند؟
شاید چون بیشتر مردم جامعه ما را قشر متوسط تشكیل می‌دهند و مسائل این گروه مسائلی است كه نویسنده‌ها بهتر می‌توانند به آن بپردازند.
گویا سریال بزنگاه خیلی دچار تغییر شده است؟
خیلی كه نه. معمولا تغییرات از زمان نگارش آغاز می‌شود. برخی از شخصیت‌ها در قصه خوب پیش می‌روند و ناخودآگاه نویسنده اتفاقات بیشتری را برای آنها می‌نویسد. بعضی تغییرات هم وقتی پخش شروع می‌شود، رخ می‌دهد. ما بازتاب‌های مخاطب را می‌گیریم و در سریال اعمال می‌كنیم.
چون سریال را برای مخاطب می‌سازیم و نظر او برای ما محترم است. این تغییرات نه‌تنها در بزنگاه، بلكه در تمام كارهای دیگر هم اتفاق می‌افتد. وقتی متوجه می‌شوی كه مردم بازیگری را بیشتر دوست دارند، نقش او را ناخواسته گسترش می‌دهیم.
اگر چنین است پس چرا نقش علی صادقی را با این كه مردم او را دوست دارند محدود كرده‌اید؟
زمانی كه تصویربرداری شروع شد، علی صادقی درگیر كار دیگری بود و كمتر وقت داشت سر صحنه بزنگاه باشد كه با اتمام آن كار، نقشش در بزنگاه پررنگ‌تر شد.
چند روز پیش با یكی از نویسندگانی كه شما هم او را می‌شناسید، صحبت می‌كردم. از كار شما حرف پیش آمد، گفت من سروش صحت را می‌شناسم، نگاه عمیقی به مسائل دارد، اما نمی‌دانم چرا نگاهش به زنان در این سریال اینقدر سخیف است؟
این هم از آن نظراتی است كه خیلی متفاوت است. یك عده می‌گویند در بزنگاه نگاه خوبی به زنان داری و یك گروه معترض هستند. من به خانم‌ها خیلی احترام می‌گذارم، اما خوشحالم كه نظر مخالف شما را هم زیاد شنیده‌ام.
شخصیت فریده چگونه شكل گرفت؟
فریده از شخصیت‌های دوست‌داشتنی سریال است....
بله، من هم دوستش دارم. هرچند رفتارهایش گاهی ابلهانه است....
چرا می‌گویید ابلهانه؟ خدا را شكر در جایی كه من و شما نشسته‌ایم همه جور آدم یافت می‌شود. در همین كتابخانه‌ای كه در نزدیكی ماست و افراد زیادی به آنجا می‌آیند تا مثلا برای دكتری درس بخوانند، افرادی وجود دارند كه به ماه و سال تولد اعتقاد عجیبی دارند و براساس آن برنامه‌ریزی می‌كنند. حتی هستند كسانی كه درجه دكتری دارند، اما براساس فال قهوه زندگی خود را برنامه‌ریزی می‌كنند. افرادی چون فریده در جامعه ما كم نیستند. بگذریم، بخش دوم مصاحبه چطور بود؟
به نظرم خوب نبود، چون خیلی فرمایشی شد.
چرا اینقدر دنبال جنجال هستید؟
جنجال نه، اما وقتی سروش صحت مثلا عصبانی می‌شود درباره سریال و كارش حرف‌هایی می‌زند كه گفتگو را خواندنی‌تر می‌كند.
حال فهمیدید یك سریال چیست! من هم وقتی فیلمنامه می‌نویسم، دوست دارم یك ذره هم كه شده در آن حركت و تفاوت وجود داشته باشد و معمولی نباشد. شما می‌گویید نمی‌خواهید گفتگویی بگیرید كه معمولی باشد، من هم دوست ندارم نوشته‌ام شخصیت‌های معمولی داشته باشد، شخصیت‌هایی كه در همه كارها دیده می‌شوند.
 
 
 
 
 
گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
برچسب ها: