حمید لولایی مهمان خندوانه شد
شادی برنامه خندوانه در چهارشنبه 4 شهریور ماه به کسانی که اسمشان رضا است و همه اطرافیان آن‌ها تقدیم شد.

حمید لولایی در خندوانه

در ابتدای برنامه حامد فقیهی (خواننده) با شعری جدید وارد خندوانه شد و همه با هم آن را خواندند، سپس قرعه کشی 6 خودروی تیبا انجام شد.


اما رامبد جوان برای معرفی مهمان این قسمت از خندوانه گفت: خاطره یازی خیلی خوب است، و بعضی‌ ها هستند که وقتی با آنها خاطرات را ورق می‌زنی انگار تمامی ندارد. مهمان امشب هم کسی است که همه ما از او خاطره داریم، چه به عنوان یک پدر مهربان و بامزه در زیر آسمان شهر چه یکی از مسافران با حال و دوست داشتنی.

 

سپس حمید لولایی وارد صحنه شد ، قرار شد حمید لولایی همه تماشاگران با چشم های بسته به یک فضایی ببرد و لولایی آنها را به سمت شلوغی، همهمه، آلودگی و اتفاقات دیگر موجود در تهران برد و بعد به طرف سرسبزی، آرامش و ویژگی‌ های شمال کشورمان اشاره کرد.

در ادامه حمید لولایی از کودکی‌ اش، و علاقه شدید به بازیگری از آن زمان‌ ها تعریف کرد و گفت: وقتی بچه بودم از پشت سینمای نزدیک خانه‌ مان که در محله نظام آباد و امام حسین بود فیلم‌های دور ریخته شده را جمع می‌ کردم و به هم می چسباندم و می دیدم،و بعد از اینکه برادرم آپاراتی را از روی کتابش درست کرد، فیلم‌ های قدیمی را می‌  گرفتم و در آشپزخانه متروک خانه مان برای دوستانم نمایش می‌ دادم.

حمید لولایی از دویدن‌ هایی که برای رسیدن به ماشین‌ های اولین سریالش یعنی سربداران داشت خاطراتی تعریف کرد و گفت: روزی برای رسیدن به ماشین‌ ها که برای فیلم به کاشان می‌ رفتند مجبور شدم از خیابان دماوند تا خیابان فرشته را بدوم و در بین راه پلیس‌ ها به من شک کردند و من را گرفتند اما بعد با گریه و بازرسی من رهایم کردند، همینطور با 5 تومان حقوقی که از این کار گرفتم منهای 100 تومانش که برای مادرم جاروبرقی خریدم بقیه را تا حدود 6 ماه خرج تهیه بلیط سینما و تئاتر کردم.وی در ادامه از خجالتی بودن خود نیز خاطراتی تعریف کرد.

بعد از رفتن حمید لولایی ، رامبد جوان از محمد علی کریمخانی که به سبک آکاپلا شعر میخواند دعوت کرد به برنامه بیاید.

وی در ابتدا شعری زیبا را با همان مدل خاص خود خواند و مورد تشویق حاضران قرار گرفت و بعد شعر معروف خود را خواند که در ادامه خواهیم دید: 


آمدم ای شاه‌، پناهم بده‌/ خط امانی ز گناهم بده ای حَرمَت ملجأ در ماندگان‌/ دور مران از در و‌، راهم بده ای گل بی خار گلستان عشق‌/ قرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستم / اِذن به یک لحظه نگاهم بده.

در پایان جوان خاطرنشان کرد که حدود 1250 سال پیش کسی به این دنیا قدم گذاشت که همه وجودش نور بود‌ و ما در خانه ایشان مثل پروانه‌هایی هستیم که گرد شمع جمع شده‌اند تا ذر‌ای از این روشنایی را در وجود خود احساس کنند. ما باید کاری انجام دهیم که ایشان احساس غربت نکنند و شانه به شانه‌شان حرکت کنیم.بعد از صحبت‌های رامبد‌ جوان، کریمیان برای همه بیماران دعا کرد که به حق عظمت امام رضا (ع) شفا بگیرند و این قسمت از خندوانه هم با حضور مداح اهل بیت به پایان رسید.



تهیه و تدوین : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ / فریبا بیات