سيداحمد مظلومي
اين هفته سريال «ساعت شني» ناگهان به پايان رسيد. در پي پخش اين سريال پرمخاطب و نسبتا قوي، فشارهايي از سوي برخي محافل و رسانهها به ضرغامي وارد آمد و باعث شد تا وي اين فشارها را به ميانه باريك «ساعت شني» منتقل كند تا شيشه آن بشكند و شنهاي اين ساعت، پيش از موعد مقرر به پايين بريزند و سرانجام مسئله «ختم به خير»! شود.
در اينباره، بررسي موارد زير توسط رئيس صداوسيما كه سه سال از مسئوليتش به سرعت برق و باد به پايان رسيد، ضروري به نظر ميرسد.
1ـ به راستي، راز موج انتقادات به اين سريال چه بود؛ طرح موضوع زنان خياباني و رحم اجارهاي؟
به راستي، آيا رسالت يك سريال اجتماعي چيزي غير از پرداختن به معضلات اجتماعي و واقعيتهاي تلخ جامعه و تلاش براي ارايه راهكاري براي آنهاست؟ اگر قرار است سريالي كه بر مبناي تحقيقات و فعاليتهاي ميداني و معضليابي كارشناسان سازمان بهزيستي درباره آسيبها و بزههاي اجتماعي ساخته شده نيز به چوب جنجالها و اعتراضهاي سطحي، صرفا با بهانههاي شبهشرعي رانده شود و پس از ساعتها مطالعه و تلاش و كار هنري و صرف بودجههاي كلان بريده بريده آن به خورد مردم داده شود، چگونه ميخواهيم صداوسيما را دانشگاه عمومي كرده و مشكلات اجتماعي را با اين ابزار حل كنيم؟
اين هفته سريال «ساعت شني» ناگهان به پايان رسيد. در پي پخش اين سريال پرمخاطب و نسبتا قوي، فشارهايي از سوي برخي محافل و رسانهها به ضرغامي وارد آمد و باعث شد تا وي اين فشارها را به ميانه باريك «ساعت شني» منتقل كند تا شيشه آن بشكند و شنهاي اين ساعت، پيش از موعد مقرر به پايين بريزند و سرانجام مسئله «ختم به خير»! شود.
در اينباره، بررسي موارد زير توسط رئيس صداوسيما كه سه سال از مسئوليتش به سرعت برق و باد به پايان رسيد، ضروري به نظر ميرسد.
1ـ به راستي، راز موج انتقادات به اين سريال چه بود؛ طرح موضوع زنان خياباني و رحم اجارهاي؟
به راستي، آيا رسالت يك سريال اجتماعي چيزي غير از پرداختن به معضلات اجتماعي و واقعيتهاي تلخ جامعه و تلاش براي ارايه راهكاري براي آنهاست؟ اگر قرار است سريالي كه بر مبناي تحقيقات و فعاليتهاي ميداني و معضليابي كارشناسان سازمان بهزيستي درباره آسيبها و بزههاي اجتماعي ساخته شده نيز به چوب جنجالها و اعتراضهاي سطحي، صرفا با بهانههاي شبهشرعي رانده شود و پس از ساعتها مطالعه و تلاش و كار هنري و صرف بودجههاي كلان بريده بريده آن به خورد مردم داده شود، چگونه ميخواهيم صداوسيما را دانشگاه عمومي كرده و مشكلات اجتماعي را با اين ابزار حل كنيم؟
شايد هم اصل اين اعتراضات به خاطر نشان دادن بخشي از تضاد طبقاتي جامعه موجود است كه از الگانسسواران تا بيغولهنشينها را به راحتي در كنار خود جاي داده است. قطعا اين زشت است كه سي سال پس از انقلاب به جاي حلبيآبادهاي سابق، بيغولههايي پيرامون پايتخت وجود داشته باشند و زنان و مردان و كودكاني معصوم هم ناگزير در آنها زندگي كنند. اما آيا اين پديده زشت است يا نشان دادن آن؟
به اميد آن كه دلي بلرزد و احساسي تحريك شود و عزمي براي كاري جزم شود؛ با اين حال، گويا هنوز عدهاي با چماق «سياهنمايي» مانع به تصوير كشيدن واقعيتها ميشوند و هنوز در اين خواب خوش هستند كه با پاك كردن صورت مسئله، مشكل حل ميشود.
به راستي، آيا زن خياباني، بيماري رواني، فقر و اعتياد، خانوادههاي سستبنياد، اختلاف طبقاتي و ... معضل اين جامعه نيست؟
البته سريال به درستي در كنار نقشهاي سياه، سفيدها را هم روايت ميكند و نشان ميدهد كه در جامعه اصيل ايران، همواره كساني هستند كه با عقلانيت و ازخودگذشتگي چه گرههاي بزرگي را كه باز نميكنند.
بگذريم كه در اين سريال واقعگرا نيز طبق معمول براي شيرين شدن ذايقه ايرانيان در بخش پاياني ـ ايدهآلگرايانه ـ همه معضلات حل ميشود: ثروتمند بيتفاوت مسئول ميشود، دكتر رواني بهبود مييابد و جراحي ميكند، همسر معتاد ترك اعتياد ميكند، مشكلات جسمي و اقتصادي خانواده فقير و از هم پاشيده رفع ميشود، دختر فراري به خانواده برميگردد و نبض دختر باردار داراي غده برميگردد و هم خود نجات مييابد و هم كودك را به دنيا ميآورد.
اما به راستي، آيا ابزاري بهتر از سيما با بهرهمندي از تحقيقات مناسب، فيلمنامه قوي، بازيگران توانا و در مجموع جذاب و تأثيرگذار و پركشش، ميتواند به طرح معضلات اجتماعي پرداخته و در حساس كردن و آگاه نمودن جامعه نقشآفريني كند؟
به اميد آن كه دلي بلرزد و احساسي تحريك شود و عزمي براي كاري جزم شود؛ با اين حال، گويا هنوز عدهاي با چماق «سياهنمايي» مانع به تصوير كشيدن واقعيتها ميشوند و هنوز در اين خواب خوش هستند كه با پاك كردن صورت مسئله، مشكل حل ميشود.
به راستي، آيا زن خياباني، بيماري رواني، فقر و اعتياد، خانوادههاي سستبنياد، اختلاف طبقاتي و ... معضل اين جامعه نيست؟
البته سريال به درستي در كنار نقشهاي سياه، سفيدها را هم روايت ميكند و نشان ميدهد كه در جامعه اصيل ايران، همواره كساني هستند كه با عقلانيت و ازخودگذشتگي چه گرههاي بزرگي را كه باز نميكنند.
بگذريم كه در اين سريال واقعگرا نيز طبق معمول براي شيرين شدن ذايقه ايرانيان در بخش پاياني ـ ايدهآلگرايانه ـ همه معضلات حل ميشود: ثروتمند بيتفاوت مسئول ميشود، دكتر رواني بهبود مييابد و جراحي ميكند، همسر معتاد ترك اعتياد ميكند، مشكلات جسمي و اقتصادي خانواده فقير و از هم پاشيده رفع ميشود، دختر فراري به خانواده برميگردد و نبض دختر باردار داراي غده برميگردد و هم خود نجات مييابد و هم كودك را به دنيا ميآورد.
اما به راستي، آيا ابزاري بهتر از سيما با بهرهمندي از تحقيقات مناسب، فيلمنامه قوي، بازيگران توانا و در مجموع جذاب و تأثيرگذار و پركشش، ميتواند به طرح معضلات اجتماعي پرداخته و در حساس كردن و آگاه نمودن جامعه نقشآفريني كند؟
2ـ اين تعريفها به هيچ روي حاكي از بياشكال بودن اين سريال و يا نبود نقاط ضعف در آن نيست كه قطعا اين مجموعه نيز خالي از نقاط ضعف نبود، اما اين وظيفه مديريت صداوسيماست كه نقاط ضعف اساسي را چه در محتوا و چه در پرداخت بازشناخته و پيش از ارايه يك مجموعه در پيشگاه مردم به حل آن بپردازد، ظاهرا برخي موارد در اين سريال نيز بوده كه از دست در رفته است و يا سريال مناسبتي محرم كه تنها در فضاي محرم يك داستان عشق و عاشقي را به تصوير ميكشد و... .
3ـ عزتا... ضرغامي هنگام ورود به مديريت صداوسيما با شعار باز كردن صداوسيما و ميدان دادن به پتانسيلها و ظرفيتهاي بسيار قوي مجموعه خانواده صداوسيما وارد ميدان شد و البته در مواردي هم توفيقات خوبي به دست آورد، اما بايد دانست كه اين شعار و راهبرد، قطعا پيامدها و فشارهايي دارد كه وظيفه مدير تحولساز نيز بيش از هر چيز تحمل همين فشارهاست كه اگر غير از اين باشد، ميشود چيزي شبيه همين اتفاقي كه در صداوسيما افتاده است؛ براي نمونه، كافي است فضاي آمادهسازي افكار عمومي را براي انتخابات نهم رياستجمهوري كه همزمان با ورود ضرغامي به صداوسيما بود، تب و تاب رسانه ملي براي انتخابات مجلس هشتم مقايسه كنيم.
واقعا ميزگردهاي چندصدايي و شامل تضارب آرا و افكار آن مقطع، چه نسبتي با برخي ميزگردهاي سابقا موفق و برنامه رو به افول «گفتوگو ويژه خبري» شبكه دوم دارد كه صحنه تبليغات بي چون و چرا براي برخي مديران است و يا چه نسبتي بين بخش جديدالتأسيس 20:30 كه آمده بود بخشي از اخبار و انتقادات بخش غيررسمي جامعه را به صداوسيما بكشاند، با وضعيت كنوني آن كه به مثابه چماقي بزرگ براي بزرگنمايي و كوبيدنهاي برخي طيفهاي سياسي و چه بسا دلآزارتر از ستون اخبار ويژه يك روزنامه عصر سابق است؟
ممكن است جناب ضرغامي بگويد، من كه چون مدير سابق رسانه ملي نيستم كه به واسطه آيتا...زادگي و برادرانش فشار به او نيايد، اما مگر علي لاريجاني كه سيماي حداكثر سهشبكهاي را به وضع كنوني رساند و تحولات شكلي و محتوايي جدي در رسانه ملي ايجاد كرد، تحت فشارهاي سنگين از گروههاي گوناگون نبود؟
با اين حال وظيفه مديريت مجموعهاي همچون رسانه ملي آن است كه با تدبير نخست در ساخت محتوا بكوشد و سپس با قوت از همكارانش دفاع كند و در برابر فشارها و جوسازيهاي غيراصولي كه هميشه كم يا زياد هست و خواهد بود، قامت خم نكند، والا چه تضميني است كه از اين پس، هنرمندان سطح بالاي كشور، ظرفيت و توان خود را در اختيار رسانه ملي بگذارند و از كانال تلويزيون و راديو به جراحي مشكلات جامعه بپردازند؟!
3ـ عزتا... ضرغامي هنگام ورود به مديريت صداوسيما با شعار باز كردن صداوسيما و ميدان دادن به پتانسيلها و ظرفيتهاي بسيار قوي مجموعه خانواده صداوسيما وارد ميدان شد و البته در مواردي هم توفيقات خوبي به دست آورد، اما بايد دانست كه اين شعار و راهبرد، قطعا پيامدها و فشارهايي دارد كه وظيفه مدير تحولساز نيز بيش از هر چيز تحمل همين فشارهاست كه اگر غير از اين باشد، ميشود چيزي شبيه همين اتفاقي كه در صداوسيما افتاده است؛ براي نمونه، كافي است فضاي آمادهسازي افكار عمومي را براي انتخابات نهم رياستجمهوري كه همزمان با ورود ضرغامي به صداوسيما بود، تب و تاب رسانه ملي براي انتخابات مجلس هشتم مقايسه كنيم.
واقعا ميزگردهاي چندصدايي و شامل تضارب آرا و افكار آن مقطع، چه نسبتي با برخي ميزگردهاي سابقا موفق و برنامه رو به افول «گفتوگو ويژه خبري» شبكه دوم دارد كه صحنه تبليغات بي چون و چرا براي برخي مديران است و يا چه نسبتي بين بخش جديدالتأسيس 20:30 كه آمده بود بخشي از اخبار و انتقادات بخش غيررسمي جامعه را به صداوسيما بكشاند، با وضعيت كنوني آن كه به مثابه چماقي بزرگ براي بزرگنمايي و كوبيدنهاي برخي طيفهاي سياسي و چه بسا دلآزارتر از ستون اخبار ويژه يك روزنامه عصر سابق است؟
ممكن است جناب ضرغامي بگويد، من كه چون مدير سابق رسانه ملي نيستم كه به واسطه آيتا...زادگي و برادرانش فشار به او نيايد، اما مگر علي لاريجاني كه سيماي حداكثر سهشبكهاي را به وضع كنوني رساند و تحولات شكلي و محتوايي جدي در رسانه ملي ايجاد كرد، تحت فشارهاي سنگين از گروههاي گوناگون نبود؟
با اين حال وظيفه مديريت مجموعهاي همچون رسانه ملي آن است كه با تدبير نخست در ساخت محتوا بكوشد و سپس با قوت از همكارانش دفاع كند و در برابر فشارها و جوسازيهاي غيراصولي كه هميشه كم يا زياد هست و خواهد بود، قامت خم نكند، والا چه تضميني است كه از اين پس، هنرمندان سطح بالاي كشور، ظرفيت و توان خود را در اختيار رسانه ملي بگذارند و از كانال تلويزيون و راديو به جراحي مشكلات جامعه بپردازند؟!
منبع:تابناک