چرا بعضی خانم ها اینقدر راحت فریب میخورند؟؟؟
اگر همسرم از ماجرای تلخی که برای من رخ داده است مطلع شود نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد از عاقبت این ماجرا وحشت دارم اما نمی توانم درباره چنین حادثه تلخی هم سکوت کنم و به همسرم چیزی نگویم...

زن جوان: همه چیز از مهمانی ساختگی فرزین شروع شد

زن جوان در حالی که با چشمانی اشکبار تقاضا می کرد تا پلیس به او کمک کند و راهکاری برای اثبات حقیقت ماجرا بیابد به تشریح چگونگی وقوع این حادثه پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: چند ماه بود که اوضاع اقتصادی خوبی نداشتیم و زندگی من و همسرم به سختی می گذشت درآمدهای او کفاف مخارج سنگین زندگی را نمی داد به همین دلیل هم در شرایط مالی بدی قرار گرفته بودیم تصمیم گرفتم برای کمک به اقتصاد خانواده کاری برای خودم دست و پا کنم این گونه بود که با یکی از دوستانم درباره یافتن شغلی مناسب مشورت کردم.

آن روز «ریحانه» یک بازاریابی شبکه رایانه ای را به من معرفی کرد و گفت: با شرکت در این بازاریابی می توانی به راحتی در خانه خودت کار کنی و درآمد زیادی هم داشته باشی.

طولی نکشید که مدیر فروش محصولات یک شرکت معتبر شدم و از درآمد حاصل از آن رضایت داشتم و همسرم نیز از این موضوع خوشحال بود من هم تلاش می کردم تا مشتریان بیشتری پیدا کنم.

روزها به همین ترتیب می گذشت تا این که پای «فرزین» به خرید محصولات شرکت باز شد او مقدار زیادی از محصولات شرکت را می خرید و به یکی از مشتریان روزانه ام تبدیل شده بود خرید محصولات متنوع شرکت توسط فرزین موجب شد اعتماد زیادی به او پیدا کنم به طوری که در اثنای همین خریدها روابط ما صمیمی تر شد و ارتباط دوستی و عاطفی بین ما شکل گرفت تا این که چند روز قبل مرا به خانه اش دعوت کرد.

او گفت قرار است تعداد زیادی از دوستانش به منزل او بیایند و من هم می توانم محصولات شرکت را در آن جا معرفی و تبلیغ کنم احساس کردم فرصت خوبی به دست آمده و من می توانم مشتریان بیشتری جذب کنم به خاطر اعتمادی که به فرزین داشتم هیچ گاه به این موضوع مشکوک نشدم چرا که همسرم نیز او را می شناخت و همواره تأکید می کرد که این گونه مشتریان را حفظ کنم.

آن روز عصر شیک ترین لباس هایم را پوشیدم و پرانرژی به سوی منزل فرزین حرکت کردم. وقتی وارد خانه اش شدم هنوز کسی نیامده بود کمی نگران شدم چرا که نگاه های فرزین تغییر کرده بود به او گفتم داخل خودرویم منتظر می مانم تا مهمان ها برسند اما او اصرار کرد تا یک نوشیدنی بخورم دوستانش نیز از راه می رسند.

دقایقی بعد از آن که آب پرتقال را خوردم دیگر چیزی نفهمیدم فقط به خاطر دارم که هوا تاریک بود و من در حالی که فرزین برایم دست تکان می داد پشت فرمان خودرو نشستم و به طرف منزلم حرکت کردم روز بعد فرزین فیلمی از اعمال شیطانی خود برایم ارسال کرد و با تهدید من خواستار ادامه این رابطه شد.

باورم نمی شد آن شب چه بلایی به سرم آمده است و من در دام فردی شیطان صفت گرفتار شده ام حاضرم همه پول هایی را که برای خرید محصولات به من داده بازگردانم تا دست از سرم بردارد و... شایان ذکر است پرونده ای در این رابطه تشکیل و ماجرا مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت.

 

منبع: روزنامه خراسان