پدرم در حق تنها دخترش خیانت كرد و با گرفتن مبلغ 800 هزار تومان مرا با تهدید و توسل به زور پای سفره عقد نشاند، همسر سوم مرد ی جوان هستم و شوهرم مرا به سر كار میفرستد تا حقوقم را بگیرد و خرج عیاشی هایش كند،«نعیم» تبعه افغانی است و خدا لعنت كند دوست پدرم كه پای او را به خانه ما باز كرد.
عروس 17 ساله در دایره اجتماعی كلانتری مشهد با اظهار این سخنان افزود: «از همان لحظهای كه برای اولین بار با این مرد روبهرو شدم از نگاه شیطانیاش ترسیدم و احساس نفرت پیدا كردم، اما نعیم خوب نقش خودش را بازی كرد و زمانی كه میخواست از خانه بیرون برود یك بسته پول جلوی پدرم گذاشت و گفت: امیدوارم بتوانم كمكی به شما بكنم، آن شب پدرم با خوشحالی من و مادرم را صدا زد و گفت: دخترمان بزرگ شده است و باید هر چه زودتر ازدواج كند، بهترین كسی كه میتواند داماد این خانواده بشود و دست ما را هم بگیرد نعیم است، با شنیدن این حرف به گریه افتادم و با التماس گفتم: بابا جون، قول میدهم یك عمر كلفتی تان را بكنم وحتی به سر كار میروم تا كمك خرج خانه باشم فقط خواهش میكنم حرف ازدواج با این مرد را مطرح نكنید، پدرم در حالی كه بساط مواد مخدرش را چاق میكرد، اخمی كرد و جواب داد: ما كلفت نمیخواهیم وحرف اضافی موقوف!»
عروس جوان ادامه داد: «افسوس و صد افسوس كه آتش اعتیاد به كریستال، غیرت و مردانگی را در وجود پدرم خاكستر كرده بود و اشكهای من و مادرم برای منصرف كردن او هیچ تاثیری نداشت، یك سال از دوران نامزدی مان گذشت و شوهرم مرا در كارگاه یكی از دوستانش استخدام كرده است اما خودش حقوقم را میگیرد، او هفتهای یك بار به دیدنم میآید و هر موقع میخواهم در باره حقوقم حرفی بزنم به چشمانم خیره میشود و در حالی كه عصبانیت از نگاهش میبارد میگوید با پدرت حساب و كتاب دارم و یك زن خوب نباید توی كار شوهرش دخالت كند در غیر این صورت كاری میكنم كه دیگر نتوانی حرف بزنی، نمیدانم چه شد كه تصمیم گرفتم از خانه فرار كنم، من با فروش یك حلقه انگشتری كه تنها دار و ندارم بود به پایانه مسافربری رفتم و سوار اتوبوس شدم و به مشهد آمدم، من هرگز پدرم را نمی بخشم.»
در خور یادآوری است، با تلاش كارشناس اجتماعی پلیس، زن 17 ساله به مراجع قضایی معرفی شد و اقدامات لازم حمایتی از او به عمل آمد.
عروس 17 ساله در دایره اجتماعی كلانتری مشهد با اظهار این سخنان افزود: «از همان لحظهای كه برای اولین بار با این مرد روبهرو شدم از نگاه شیطانیاش ترسیدم و احساس نفرت پیدا كردم، اما نعیم خوب نقش خودش را بازی كرد و زمانی كه میخواست از خانه بیرون برود یك بسته پول جلوی پدرم گذاشت و گفت: امیدوارم بتوانم كمكی به شما بكنم، آن شب پدرم با خوشحالی من و مادرم را صدا زد و گفت: دخترمان بزرگ شده است و باید هر چه زودتر ازدواج كند، بهترین كسی كه میتواند داماد این خانواده بشود و دست ما را هم بگیرد نعیم است، با شنیدن این حرف به گریه افتادم و با التماس گفتم: بابا جون، قول میدهم یك عمر كلفتی تان را بكنم وحتی به سر كار میروم تا كمك خرج خانه باشم فقط خواهش میكنم حرف ازدواج با این مرد را مطرح نكنید، پدرم در حالی كه بساط مواد مخدرش را چاق میكرد، اخمی كرد و جواب داد: ما كلفت نمیخواهیم وحرف اضافی موقوف!»
عروس جوان ادامه داد: «افسوس و صد افسوس كه آتش اعتیاد به كریستال، غیرت و مردانگی را در وجود پدرم خاكستر كرده بود و اشكهای من و مادرم برای منصرف كردن او هیچ تاثیری نداشت، یك سال از دوران نامزدی مان گذشت و شوهرم مرا در كارگاه یكی از دوستانش استخدام كرده است اما خودش حقوقم را میگیرد، او هفتهای یك بار به دیدنم میآید و هر موقع میخواهم در باره حقوقم حرفی بزنم به چشمانم خیره میشود و در حالی كه عصبانیت از نگاهش میبارد میگوید با پدرت حساب و كتاب دارم و یك زن خوب نباید توی كار شوهرش دخالت كند در غیر این صورت كاری میكنم كه دیگر نتوانی حرف بزنی، نمیدانم چه شد كه تصمیم گرفتم از خانه فرار كنم، من با فروش یك حلقه انگشتری كه تنها دار و ندارم بود به پایانه مسافربری رفتم و سوار اتوبوس شدم و به مشهد آمدم، من هرگز پدرم را نمی بخشم.»
در خور یادآوری است، با تلاش كارشناس اجتماعی پلیس، زن 17 ساله به مراجع قضایی معرفی شد و اقدامات لازم حمایتی از او به عمل آمد.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع:fararu.com
www.seemorgh.com/news
منبع:fararu.com