در ابتدای جلسه بازپرس با تشریح علت بازداشت زن جوان و اشاره به نظریه کارشناسان کمیسیون پزشکی قانونی گفت: ندا کوچولو بر اثر اصابت شیئی سخت به سرش و عوارض ناشی از آن جان باخته است. ضمن اینکه آثار ضرب و جرح و سوختگی شدید نیز در بدنش مشاهده شده است.
در ادامه جلسه زنعموی ندا در دفاع از خود گفت: به خدا قسم بیتقصیرم. من 2 تا بچه کوچک دارم. چطور میتوانم چیزی را به سر یک بچه 4 ساله بکوبم یا او را کتک بزنم. البته آن روز عصبانی بودم اما حتی یک ضربه کوچک هم به ندا نزدم.
وی درباره روز حادثه نیز گفت: آن روز شوهرم مثل همیشه با فرزندانم و ندا در آشپزخانه سر سفره صبحانه نشسته بودند. شوهرم چند لقمه نیز در دهان ندا گذاشت و بعد به محل کارش رفت. من نیز مشغول کارهای روزانهام در خانه شدم.
دقایقی بعد وقتی به آشپزخانه برگشتم تا سفره را جمع کنم، ناگهان متوجه شدم ندا ادرار کرده است. با آنکه بسیار عصبانی شده بودم، او را به حمام بردم و بعد از شستوشویش، به اتاقی رفتم تا برایش لباس بیاورم که 2، 3 دقیقهای طول کشید اما وقتی به حمام برگشتم، ناگهان ندا را دیدم که به پشت روی زمین افتاده و بیهوش است.
ابتدا فکر کردم با من شوخی میکند اما وقتی او را در آغوش گرفتم و متوجه شدم هیچ حرکتی ندارد، بلافاصله سراغ همسایهام رفته و از او کمک خواستم و بعد هم همراه او ندا را به بیمارستان رساندیم اما متأسفانه او چند روز بعد روی تخت بیمارستان جان سپرد.
در ادامه جلسه بازجویی، بازپرس درباره روند رسیدگی به پرونده گفت: در این جلسه درباره نظریه پزشکی قانونی مبنی بر مرگ کودک بر اثر ضربه مغزی از متهم پرونده تحقیق شد، حال آنکه او فقط اتهام سوزاندن ندا کوچولو را پذیرفته و پیوسته اظهارات قبلیاش را تکرار میکند. به گفته بازپرس، تاکنون عمد یا غیرعمد بودن و چگونگی وقوع این حادثه مشخص نشده است؛ به همین خاطر برای کشف حقیقت، نیازمند تحقیقات بیشتر و بازسازی صحنه جرم هستیم.
گفتوگو با متهم
چند سال است ازدواج کردهای؟
10 سال.
چند تا بچه داری؟
دو تا؛ یک دختر و یک پسر.
ندا از چه زمانی در خانه شما زندگی میکرد؟
او 6 ماه قبل از حادثه به خانه ما آمد.
آیا به خاطر نگهداری از ندا کوچولو ناراحت بودی؟
نه. من او را مثل فرزندان خودم دوست داشتم و هیچ تفاوتی هم بین او و فرزندانم نمیگذاشتم. هیچگاه هم از این بابت ناراحت نبودم و برایم فرقی نداشت که ندا در خانه ما بزرگ شود یا جایی دیگر. خدا میداند که من یک لحظه هم از ندا غافل نبودم.
اما در بازجوییها گفتهای که او را سوزاندهای؟
من فقط یک بار ندا را سوزاندم. آن هم به خاطر این که ندا در خانه ادرار کرده بود. از اینکه موضوع را به من نگفته بود عصبانی شدم. به همین دلیل برای ترساندنش او را سوزاندم.
آیا فرزندانت را هم کتک میزدی؟
بله من عصبی هستم و وقتی بچهها هم اذیتم میکردند کتکشان میزدم. بخصوص زمانی که پسر کوچکم که همسن و سال ندا است او را کتک میزد بیشتر عصبانی میشدم و پسرم را نیز تنبیه میکردم. چرا که ندا ضعیف بود و نمیتوانست از خودش دفاع کند.
اگر کسی فرزندانت را کتک میزد چه میکردی؟
خوب من هم ناراحت میشدم. به خصوص الآن که در زندان هستم و نمیدانم فرزندانم کجا هستند و چه اوضاع و احوالی دارند.
گفتی عصبی هستی و بیاختیار فرزندانت را کتک میزدی چرا به روانشناس مراجعه نکردی؟
از آنجا که این اواخر خیلی زیاد عصبانی میشدم به فکر درمان بودم. روز حادثه هم وقت دکتر داشتم که این اتفاق افتاد.
وقتی خبر مرگ ندا را شنیدی چه حسی داشتی؟
خبر مرگ ندا مثل خبر مرگ فرزندانم بود و به همان اندازه متأثر شدم.
همزمان با شروع تحقیقات قضایی پلیسی، زنعموی ندا کوچولو بازداشت شد که سرانجام در بازجوییها لب به اعتراف گشود و به ضرب و شتم و سوزاندن دخترک اعتراف کرد اما او منکر قتل شد. فاطمه در حال حاضر با صدور قرار قانونی بازداشت است.