نوعروس روستایی که در پی فرار از اسارتگاه شوهر و سقط جنین، به خانه مادر پیرش پناه برده بود، وقتی فهمید شوهرش....
 
 
 
 نوعروس روستایی که در پی فرار از اسارتگاه شوهر و سقط جنین، به خانه مادر پیرش پناه برده بود، وقتی فهمید شوهرش همسر اول خود را به قتل رسانده به دادگاه رفت و شکایت کرد. 

زن جوانی با مراجعه به دادگاه تجدید نظر و با اعتراض به حکم صادره به هیات قضایی گفت: «از آنجا که خانواده‌ام بشدت فقیر و محروم بودند کمتر کسی به خواستگاری‌ام می‌آمد، به همین خاطر تا 28 سالگی هنوز خواستگار مناسبی نداشتم، پدرم سال ها پیش فوت کرده بود و هزینه زندگی من و مادر پیرم با پرداختی کمیته امداد تأمین می‌شد، تا این که مرد جوانی به نام "جلال" از تهران به روستایمان آمد، او پس از مدتی با پیشنهاد ازدواجش غافلگیرم کرد و برای آن که زحمت مادر 70 ساله‌ام را کم کنم، با خوشحالی و در کمال سادگی و خوش‌باوری به عقد مردی درآمدم که هیچ چیز از او و زندگی‌اش نمی‌دانستم.»

 زن جوان ادامه داد: «مراسم ازدواج‌مان بدون حضور خانواده داماد برگزار شد، و برای شروع زندگی‌‌‌ام به خانه داماد که در اطراف تهران بود نقل‌مکان کردم، در کمال تعجب متوجه شدم شوهرم ازدواج دیگری داشته و 3 دختربچه کوچک هم دارد که به دلیل مرگ همسرش، نگهداری آنها نیز با اوست، در حالی که بشدت گیج و متحیر بودم نمی‌دانستم باید چه تصمیمی بگیرم، متوجه شدم دخترها قصد سازش با مرا ندارند و با افکار کودکانه‌شان دائم برایم نقشه می‌کشند تا آزارم دهند، برای ادامه زندگی با "جلال" تردید داشتم که با تغییر حالت‌هایم دریافتم باردارم و بزودی مادر می شوم.» 

 او در مقابل قاضی اظهار داشت: «در حالی که بداخلاقی و بهانه‌جویی‌های او مرا به ستوه آورده بود، پس از سونوگرافی دریافتم دختری در راه دارم اما همین موضوع باعث شدت گرفتن اختلاف‌های من و شوهرم شد، تا این که یک بار پس از ضرب و شتم شدید از سوی شوهرم بیهوش شده و زمانی که چشم باز کردم خودم را روی تخت بیمارستان دیدم، 2 ماه از بدترین و رنج‌آورترین روزهای زندگی‌ام گذشت و هر لحظه مرگ را پیش رویم می‌دیدم، تا این که شوهرم با همدستی یک ماما مرا با قرص خواب بیهوش کرد و در یک خانه مخروبه جنین 5 ماهه‌ام را سقط کردند، وقتی به هوش آمدم، احساس ترس و وحشت از تنهایی سراسر وجودم را گرفته بود، بنابراین تصمیم گرفتم به خانه محقر مادر پیرم برگردم و خودم را از اسارت شوهرم نجات دهم.»

 وی ادامه داد: «حالا هم با تحقیق در مورد گذشته سیاه زندگی "جلال" دریافته‌ام او چند سال پیش همسر سابقش را با کارد کشته و زندانی شده است، اما اولیای دم به خاطر آینده نوه‌هایشان با اعلام رضایت، به مرد جنایتکار فرصت زندگی دوباره داده‌اند و او از زندان آزاد شده است، ولی متأسفانه باز هم اقدامات خلاف گذشته‌اش را از سر گرفته است.»

بنابراین از "ماما" و همسرم به اتهام سقط جنین در دادگاه شکایت کردم اما قاضی دلایلم را برای اثبات جرم کافی ندانست و حکم به برائت آنها صادر کرد، حالا هم با اعتراض به حکم خواستار رسیدگی به شکایت هستم.

هیأت قضایی دادگاه تجدیدنظر پس از شنیدن اظهارات شاکی و ملاحظه مدارک و سوابق درمانی وی در بیمارستان که حکایت از آن داشت دارای جنین 18 هفته‌ای سالم بوده است، دستور دادند تا ماما و شوهر زن جوان برای بازجویی و تحقیق به دادسرا فراخوانده شوند.
 
 
 
 
 
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع:fararu.com