چندی پیش، زن جوانی با مراجعه به دادسرا، گفت: «من و همسرم به خاطر بیپولی، اعتیاد و بیپناهی جایی برای زندگی نداشتیم و به ناچارهر شب در یكی از بوستانهای تهران میخوابیدیم. دیشب هم من و دختر 5 ماههام خواب بودیم و عباس هم با دوستانش سرگرم مصرف مواد مخدر بود. صبح زود كه از خواب بیدار شدم تا به بچه شیر بدهم، متوجه شدم صورتش كبود است و نفس هم نمیكشد. هرچه شوهرم را صدا كردم، اثری از او ندیدم.»
زن جوان ادعا کرد که همسرش نوزاد 5 ماههاش را به قتل رسانده است.
با این اظهارات متهم تحت تعقیب قرار گرفت و پس از چندی بازداشت شد و پس از بازجویی های فراروان لب به اعتراف گشود: «از بیكاری، بیپولی و اعتیاد خسته شده بودم. پدرم به خاطر ازدواجم مرا از خانه بیرون انداخته بود. در حالی كه مشكلاتمان هر روز بیشتر میشد، همسرم باردار شد و یك دختر به دنیا آورد. تولد او هم مشكلاتمان را صد برابر كرد. با این حال دلم برایش میسوخت. شب حادثه با دوستانم مواد مخدر مصرف كرده بودیم كه نیمه شب كنترلم را از دست داده و دستم را روی دهانش گذاشته، لحظاتی بعد وحشتزده پا به فرار گذاشتم، اما قسم میخورم كه پشیمانم و نمیخواستم بچهام را بكشم».
زن جوان ادعا کرد که همسرش نوزاد 5 ماههاش را به قتل رسانده است.
با این اظهارات متهم تحت تعقیب قرار گرفت و پس از چندی بازداشت شد و پس از بازجویی های فراروان لب به اعتراف گشود: «از بیكاری، بیپولی و اعتیاد خسته شده بودم. پدرم به خاطر ازدواجم مرا از خانه بیرون انداخته بود. در حالی كه مشكلاتمان هر روز بیشتر میشد، همسرم باردار شد و یك دختر به دنیا آورد. تولد او هم مشكلاتمان را صد برابر كرد. با این حال دلم برایش میسوخت. شب حادثه با دوستانم مواد مخدر مصرف كرده بودیم كه نیمه شب كنترلم را از دست داده و دستم را روی دهانش گذاشته، لحظاتی بعد وحشتزده پا به فرار گذاشتم، اما قسم میخورم كه پشیمانم و نمیخواستم بچهام را بكشم».
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع:fararu.com