اسکار
در سه ردیف اول تمام چهره‌های‌ هالیوودی نشسته بودند تا مردم بهتر آنها را ببینند. باز یاد خودمان افتادم كه در جشنواره‌هایمان چهار ردیف اول را خالی نگه می‌دارند و به هیچ‌كس...
                              

مرور یك نشست به بهانه نزدیك شدن به انتخاب پنج نامزد نهایی اسكار
«ما دو سفر به آمریكا داشتیم»،‌ «یكی سفر مقدماتی «بچه‌های آسمان» بود و دیگری سفر برای حضور در اسكار. سفر اول 21 دی‌ماه 77 بود كه «میراماكس» برای اكران عمومی «بچه‌های آسمان» تدابیری را اتخاذ كرد تا در آنجا حضور داشته باشیم و در مصاحبه‌های مطبوعاتی شركت كنیم. طبق آمارهایی كه برای حضور فیلم‌های خارجی در اسكار وجود دارد. رقابت سختی بین فیلم‌های شركت كننده در بخش خارجی اسكار حس می‌شود و این باعث شده بود كه میراماكس نسبت به حضور «بچه‌های آسمان» در اسكار امیدوار نباشد.

اینها را مجیدی در نشست خبری سال 78 و بعد از بازگشت از مراسم اسكار در خانه سینما به اهالی مطبوعات گفت و ادامه داد: مطبوعات نیز در فهرست خود از 15 فیلم مطرح خارجی نام می‌بردند و در آنها اسمی از «بچه‌های آسمان» نیامده بود. در این سفر ما به 6 ایالت آمریكا سفر كردیم. روز اول در نیویورك كه جمعی از هم وطنان عزیزمان نیز بودند. ما در جمع مردم آمریكا و منتقدین حاضر شدیم. نمی‌دانم چرا آنجا فضا نامانوس بود. محل اكران «بچه‌های آسمان» مجموعه‌ای بود شامل 18 سالن نمایش همراه با مراكز فرهنگی و رفاهی. وقتی وارد پاساژ شدیم پرده‌های وسیعی را دیدم كه به طور مستمر تیزر فیلم‌های آمریكایی را پخش می‌كردند.

در آن روزها این تبلیغات به فیلم‌های «سرباز رایان»، «شكسپیر عاشق»، «الیزابت» و ... اختصاص داشت. وقتی وارد این فضا شدم، ترسیدم و فكر كردم كه ما و «بچه‌های آسمان» در این مجموعه چه جایگاهی خواهیم داشت. سالن نمایش فیلم‌ «بچه‌های آسمان» سالن بزرگی بود و مدعوین زیادی هم به آن جا آمده بودند. سالن تقریبا پر از جمعیت بود. قبل از شروع فیلم معرفی كوتاهی از ما انجام شد. میراماكس قبل از پخش فیلم به ما اعلام كرده بود كه تغییراتی در صدای فیلم داده شده است. اول احساس كردم كه صدای فیلم ضعیف است و فكر می‌كردم كه با این وضعیت در ته سالن صدای فیلم شنیده نمی‌شود اما وقتی سالن را بررسی كردیم، دیدیم كه صدا در همه جا به یك اندازه شنیده می‌شود. بعد از آن در یك فرصت یك ساعته گشتی در سینما زدیم. این بازدید را از طبقه بالای سینما كه سه بعدی بود آغاز كردیم. در آنجا یك فیلم سه بعدی به مدت 20 دقیقه در مورد دایناسورها پخش می‌شد البته من دو دقیقه از این فیلم 20 دقیقه‌ای را دیدم و در بقیه مدت چشمانم را بسته بودم. هم از ترس و هم از تشویش آنچه كه قرار است برای «بچه‌های آسمان» پیش بیاید. وقتی برگشتیم نمایش «بچه‌های آسمان» در حال اتمام بود. همچنان فكر می‌كردم كه این فیلم در برابر این همه زرق و برق جایگاهش كجاست. هنگامی كه داخل سالن شدم و علی را در صحنه‌های پایانی فیلم دیدم كه می‌دوید، احساس كردم كه چقدر علی در آن فضا نامانوس است. اما دیدم كه هیچ‌كس از روی صندلی تكان نخورده است. تماشاچیان پس از پایان فیلم استقبال زیادی كردند اما صحبت‌های رسمی و مصاحبه‌ها از فردای اكران آغاز می‌شد. در جلسات منتقدین در مورد صحنه‌های پایانی فیلم صحبت می‌كردند و می‌گفتند كه خیلی تاثیر گذار بوده است. بعد از نمایش فیلم میراماكس تا حد زیادی امیدوار شد كه بچه‌های آسمان كاندیدای اسكار شود. نقدهای خوبی هم برای فیلم نوشته شد. «راجر ایبرت» از منتقدان تاثیرگذار نقد خوبی برای این فیلم نوشت و در واقع «بچه‌های آسمان» تنها فیلمی بود كه او 4 ستاره به آن داد و شرایط را بیش از پیش برای ورود فیلم به اسكار آماده كرد.»

كارگردان «بچه‌های آسمان» با اشاره به سفر دوم توضیح داده بود: «سفر دوم ما برای حضور در اسكار بود. دیداری با اعضای پنج فیلم نامزد شده داشتیم كه ارتباط گرم و خوبی با كارگردان‌های آنها برقرار كردیم. همچنین نشستی جمعی با حضور پنج كارگردان خارجی برای معرفی به اعضای آكادمی در حضور دو یا سه هزار نفر اعضای آكادمی و رسانه‌های سراسر دنیا نیز داشتیم. وقتی كه معرفی پنج كارگردان شروع شد هر كدام در مورد كارشان و عواملشان توضیحاتی دادند. «بنینی» هم با اخلاق پرشور و خاص خودش خیلی شلوغ كرد و به نظر می‌رسید كه نصف ایتالیا را به سالن آورده است. وقتی كه نوبت‌ به «بچه‌های آسمان» رسید من به شوخی گفتم: «ما زحمت را كم كرده‌ایم و فقط دو نفر از ایران اینجا هستیم.»


روز مراسم اسكار
مجیدی با اشاره به روز مراسم اسكار یادآور شده بود: مثل بقیه مدعوین یك لیموزین به سراغ ما آمد. فكر می‌كنم تقریبا تمام لیموزین‌های لس آنجلس آنجا بودند. تا حدود پنجاه كیلومتر راه‌ها را بسته بودند و فقط اتومبیل‌های اسكار عبور و مرور می‌كردند و عده زیادی از بالای درخت‌ها و جاهای مختلف با دوربین‌هایشان عكس می‌گرفتند و هلی‌كوپترهای متعددی نیز از بالای سرمان عبور می‌كردند.

وقتی به محل ساختمان اسكار نزدیك شدیم ترافیك شدیدی بود، همه به پشت شیشه‌های دودی رنگ لیموزین‌ها می‌زدند و می‌خواستند كه شیشه‌ها را پایین بكشیم تا عكس بگیرند. البته ما در دل خودمان می‌گفتیم كه خیلی نگران نباشید ما آن ستاره‌های‌ هالیوودی نیستیم كه شما دنبالشان می‌گردید چون آنها منتظر چهره‌ها و هنرپیشگان بودند! وقتی به ساختمان رسیدیم حدود دو یا سه هزار نفر مراسم اسكار را برنامه‌ریزی می‌كردند در همان جا آقای جیمز كابرن با آقای اسفندیاری سلام و علیك حسابی كرد و آقای اسفندیاری گفت كه احتمالا مرا اشتباه گرفته است. قبل از ورود به داخل ساختمان فضایی وجود داشت حدود دو متر كه مملو از خبرنگاران بود. این فضا با كفپوش قرمز و به شكل نعل اسب پوشانده شده بود. هر كس كه از آنجا رد می‌شد یك ساعتی در صف بود تا با خبرنگاران و عكاسان برخورد كند. البته گذشتن ما از آنجا بیش‌تر از دو دقیقه طول نكشید و كسی از خبرنگاران ما را تحویل نگرفت و البته ما هم آنها را تحویل نگرفتیم! داخل سالن فضایی مانند تالار وحدت خودمان بود و من فكر می‌كردم كه آیا این همه تعریف از اسكار فقط همین بود؟ در واقع بحث اصلی من از همین جاست. همه هم و غم دست اندركاران این بود كه وجه سینمای ملیشان را به مردم جهان ارائه كنند. در ایران همه نگرانی‌شان این است كه طوری برخورد كنند كه آبرویشان جلوی وزیر و بزرگان نرود. نگران آن نیستند كه این جشنواره یك رویداد مهم برای سینمای ایران است در حالی كه تلاش آنها بر این بود كه پوشش خبری خوبی داشته باشند.

در سه ردیف اول تمام چهره‌های‌ هالیوودی نشسته بودند تا مردم بهتر آنها را ببینند. باز یاد خودمان افتادم كه در جشنواره‌هایمان چهار ردیف اول را خالی نگه می‌دارند و به هیچ كس اجازه نشستن نمی‌دهند و تازه تا آخر كار تنها یك ردیف از آن پر می‌شود، آن هم اختصاص به مسئولین دارد كه ربطی به سینما ندارند و سه ردیف دیگر خالی می‌ماند. در مراسم اسكار همه كسانی كه حضور داشتند و حتی افرادی كه كاندیدا شده بودند برایشان توسط كمپانی‌هایشان بلیت خریداری شده بود. خود نماینده میراماكس كه در سالن آمده بود تاكید كرد كه بلیت نباید گم شود البته برای افراد ویژه تخفیف وجود داشت و در بازارهای سیاه هم بلیت مراسم اسكار با قیمت خیلی بالا فروخته می‌شد.


مجیدی در بخش دیگری از این نشست درباره‌ی نظر سینماگران خارجی در باره «بچه‌های آسمان» گفته بود: «بنینی» به شدت عاشق «بچه‌های آسمان» بود و خیلی تعریف و اظهار خوشحالی می‌كرد. «والتر سالس» كارگردان برزیلی فیلم «ایستگاه مركزی» نیز روحیه‌ای بسیار ایرانی داشت و عاشق و شیدای «بچه‌های آسمان» شده بود و می‌گفت: «كاش من به جای شما این فیلم را ساخته بودم.» از ویژگی‌های بارز این آدم آن بود كه حتی با وجود حضور تعداد زیادی از عواملش هنرپیشه فیلمش را كه به نوعی بچه‌های آسمان برزیل بود در كنارش نشانده بود. این بچه‌ یك واكسی بود كه كارگردان برزیلی او را از میان خیابان‌ها پیدا كرده بود. «والتر سالس» در ابتدا اضطراب داشت اما وقتی بنینی اول شد او هم احساس آرامش كرد و به نوعی خستگی از تنش در رفت و گفت: «ما باید فیلم خودمان را بسازیم» راستش من شیفته شخصیت او شده بودم.



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture   
منبع: tehrooz.com


مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری: مجسمه‌های طلایی اسکار چگونه ساخته می‌شوند؟!
جوان‌ترین بازیگرانی که تابحال نامزد اسکار شده‌اند! (+عکس)
ستاره‌های هالیوود اسکارهای خود را کجا می‌گذارند؟
به یاد هنرمند بزرگ والت دیسنی (+عکس)
چیزهایی که باید درباره اسکار فیلم خارجی‌زبان بدانید‌/ همه راه‌ها به آکادمی ختم می‌شود