گفتگو با مهدی منیری، كارگردان مستند «تینار»
در فضایی كاملا مستند با مهدی منیری به گفتگو نشستیم، چون قرار بود به خانه دیگری نقلمكان كند و كلی جعبه و كارتن مواد شوینده و لوازم صوتی و تكهقالیچههای بزرگ و كوچك و قابهای عكس اطراف ما را محاصره كرده بودند. جوان مستندسازی كه پس از دو تجربه «آمنه خاله» و «كرب» حالا برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم مستند بلند را برای فیلم «تینار» از جشنواره فیلم فجر گرفت.
ویژگی فیلمهای او این است كه اولا میتوان او را جزو فیلمسازان علاقهمند به ساخت فیلمهای مردمنگارانه به حساب آورد و دوم این كه او خود زاده منطقه شمال كشور (مازندران) است و تا الان تنها به ساخت فیلم درباره آیین و رسوم و مردم آن مناطق پرداخته است حتی آخرین فیلمش «كولیها».
منیری میگوید با پرویز دوایی صحبت كرده است. او فیلمش را دیده و درباره آن گفته: «تینار یكی از بهترین فیلمهای مستند چند سال گذشته است كه مثل خورشید در سینمای مستند دنیا میدرخشد و آنقدر قدرت دارد كه به اندازه فیلمهای سینمایی كلاسیك جاودانه بماند».
در هر حال به بهانه گفتگو درباره تینار، هم آمنه خاله و هم كرب را هم دیدم.
● در چهارمین نمایش فیلم تینار در فرهنگسرای ارسباران به موسیقی آن بیشتر پرداخته شد، اما موسیقی فیلم من را اذیت نكرد. شاید فقط كمی طولانی به نظر میرسید. قبول دارید؟
▪ شاید بتوان گفت ما ۲ قطعه موسیقی اضافی داریم، آن هم به این علت بود كه شرایط محیطی (Ambiance) نداشتیم و كیفیت ضبط صدا خوب نبود. تنها میتوانیم آن قسمت موسیقی كه روی صدای محیط غالب شده را دربیاوریم. آن هم قسمتهایی است كه قاسم (بازیگر فیلم) شیرها را به مغازه میرساند و برمیگردد. ما آواز را برداشتیم، ولی موسیقی همچنان هست و صحنه دیگر، حمام كردن قاسم است. آن صحنه به دلیل نوع صحنه سمبلیك و كلیپواری كه دارد، تنها با موسیقی جواب میدهد. در نتیجه تنها توانستیم موسیقی را پایین بیاوریم و صدای سر صحنه را بالا ببریم و از زمان آن ۱۵ ثانیه كم كردیم.
● در واقع زاویه دید شما هم پدر قاسم نبود یا اختلاف خانوادگی میان پدر و پسر؟
▪ نه. پدر قاسم میگفت من شنیدم. آمدید فیلمی بسازید كه من را خراب كنید.
● شما از قبل با خانواده قاسم یا خود قاسم آشنا بودید؟
▪ نه اصلا و باید بگویم اگر میخواستیم آنچه واقعیت بود را نشان دهیم، فیلم سیاه و تلخ میشد. حتی اگر دو سه مونولوگ قاسم را استفاده میكردیم فیلم جنبه دیگری پیدا میكرد. ما اواسط و حدودا پس از یكی دو فصل تصویربرداری، زمزمههایی میشنیدیم كه قاسم قصد فرار دارد. ما خیلی سختی كشیدیم ولی در نهایت هر كاری كردیم او فرار كرد و با داییاش زندگی كرد. ما با گروه رفتیم و با آنها صحبت كردیم، ولی راضی نمیشدند قاسم را بدهند، چون میگفتند پدرش اگر او را ببیند، میكشد. در هر حال رضایت آنها را جلب كردیم و با گذاشتن شناسنامه، رضایت دادند قاسم را به ما بدهند.
● در برخورد اول، نظرتان راجع به قاسم چه بود و تا چه حد به او نزدیك شدید؟
▪ اولین بار كه قاسم را دیدم ناامید شدم، چون او اصلا حرف نمیزد و هر سوالی كه از او میكردم. جواب نمیداد و فقط سرش را تكان میداد؛ اما مجدد با صحبتهایی كه دوستان و آشنایان راجع به او و زندگیش گفتند. تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم. فصل بهار برای ما سخت بود چون قاسم با دوربین آشنا نبود. به دوربین نگاه میكرد و كارهای روزانهاش را انجام نمیداد. فصل تابستان هم همینطور، ولی از فصل پاییز قاسم براحتی مقابل دوربین كار میكرد.
● آیا از ابتدا قرار بود به تنهایی قاسم و سختیهای حرفه گالشی بپردازید یا این كه پرداختن اینها در طول ساخت فیلمها پیش آمد؟
▪ نه كاملا درباره تنهایی قاسم و نه درباره حرفه گالشی او. من اصولا آدم چند جانبهگری هستم. خیلی وارد جزییات میشوم و تا الان هم برای بیننده جذابیت داشته، ولی برای گروه كاری خیلی سخت است.
● پرسشی كه امكان دارد درباره فیلمهای مستند عنوان شود این است كه چقدر آدمهای فیلم باید بازی كنند؟ شما تا چه میزان از قاسم بازی گرفتید؟ البته تا حدودی هم فیلم شما جنبه داستانی دارد.
▪ بله شاید هم جنبه بازسازی. چون درامی هم در داستان هست كه آن را به سمت داستانی بودن سوق میدهد.
● تا چه میزان برای ساخت فیلم با حضور قاسم به مستند بودن وابسته بودید و تا چه میزان به داستانی بودن؟
▪ ما سعی نكردیم از یك شیوه و از یك راه خاص مستندسازی استفاده كنیم؛ مثلا اگر بگویم از ابتدا قرار بود یك مستند بازسازی شده را بسازیم و اگر اتفاق خاص دیگری طی فیلم رخ میداد را وارد فیلم نكنیم، چنین نبود و از طرفی مستند ما فقط گزارشی نبود كه هر اتفاق در صحنه را نشان دهیم. در واقع هر كس فیلم را دیده است حس واقعی بودن نسبت به رفتار قاسم داشته و اگر در فیلم دخل و تصرفی هم صورت گرفته باشد برای تقویت درام فیلم است.برای ما صداقت و واقعیت، اصل بود. اتفاقی كه ما سعی كردیم در فیلم آمنه خاله هم آن را رعایت كنیم.
● یعنی نخواستید از قاسم بازی بگیرید؟
▪ نه اگر بازسازی هم هست براساس اتفاق واقعی است كه برای آن بچه رخ میدهد و شب و روز با آن اتفاقات سر و كار دارد.
● با توجه به اتفاقاتی كه برای قاسم رخ میدهد و شیرینكاریهایی كه او با گاوها دارد و گاهی تكیه كلامها یا صحبتهایش، فیلم شما را شیرین یا طنزگونه كرده است. از ابتدا میخواستید این فضای طنز باشد؟
▪ حتما منظورتان همان صحنه شیر دوشیدن قاسم از گاوهاست. من از قبل میدانستم كه قاسم هنگام شیر دوشیدن ریاكشن خشنی با گاوها دارد و موقع تصویربرداری، این تصاویری كه میبینید به شكل زنجیروار خودش پیش آمد و من از ابتدا به فكر پرداخت طنز برای این كار نبودم. آنچه در فیلم هست طنز تلخی است كه با بیننده هم رابطه خوبی برقرار میكند. در طول ساخت فیلم سعی نكردیم در حركات و رفتار قاسم دخالت كنیم و اگر حتی در این صحنه مانند صحنههای دیگر، ری اكشن قاسم خندهآور است یا هیچ دخالتی نداشتیم.
● ذات فیلم مستند واقعیتنمایی آن است، هر چند الان فیلم مستند نیز گونههای خاص خود را دارد و قائل به یك قانون و چارچوب خاص نیست؟
▪ اما من به یك اصل اعتقاد دارم. به نظر من اگر تخیلیترین فیلمهای سینمایی ما حس واقعی را به بیننده القا كنند، آن فیلم به بهترین شكل كار خودش را انجام داده است، چه فیلم مستند باشد و چه كاملا تخیلی.
● درباره آمنه خاله و كرب هم صحبت كنیم. تنهایی و سختیهای آمنه خاله شبیه قاسم است و شاید هم ادامه همدیگر. چگونه به سمت سوژه ساخت آمنه خاله (یعنی تنهایی یك زن یا مادر شهید در سوادكوه مازندران) رفتید؟
▪ خودم ذاتا كسی هستم كه به سمت آدمهای تنها تمایل دارم. انسانهایی كه درخلوت خودشان هستند. من آمنه خاله را ندیده بودم و فقط شنیده بودم پیرزنی تنها در روستای چرات سوادكوه زندگی میكند. كمی تحقیقات میدانی در ارتباط با آن انجام دادم، ولی مثل قاسم با برخورد اول فكر كردم اصلا نمیتوانم با او فیلمم را بسازم.
● چگونه به او نزدیك شدید یا اجازه داد از او فیلم بگیرید؟
▪ واقعا سخت بود، چون او هر كاری كه مقابل دوربین انجام میداد مصنوعی به نظر میرسید. من برای این فیلم مجبور شدم با برادرم و مادرم به مازندران سفر كنیم. ابتدا میخواستم از منشی صحنه استفاده كنم كه به واسطه زن بودن، رابطه صمیمیای با آمنه خاله برقرار كرد، اما بعد نشد و تصمیم گرفتم از مادرم استفاده كنم. خیلی تصاویر گرفتیم و با او صحبت كردم. خوشبختانه همزمان بودن ما برای ساخت این فیلم خیلی كمك كرد.
● آمنه خاله را در كدام كشورها یا جشنوارهها شركت دادید؟
▪ متاسفانه در جشنوارههای خارجی نتوانستم فیلم را شركت دهم. ولی برای جشنواره سوئد فیلم را فرستاده بودند كه من نبودم. شنیدم خیلی استقبال شده است. غیر از آن، در جشنوارههای وارش و خوشه و همینطور در جشنواره مستند كیشن جایزه تقدیر هیات داوران و استعدادهای جوان نصیب این فیلم شد.
● كرب اسمی كه بیننده را مشتاق میكند فیلم را ببیند. چطور شد به این نوع مراسم و آیین سنتی خطهای از مردم شمال پرداختید؟
▪ از ده یازده سال قبل میخواستم این فیلم را بسازم، چون از كودكی در محله ما مراسم عزاداری امام حسین ع به این شكل توسط دو تكه چوب صیقل داده شده در وسط شهر برگزار میشد. من بابل به دنیا آمدهام و تا دیپلم آنجام بودم. دیپلم گرافیك گرفتم و در دانشكده صدا و سیما كارگردانی تلویزیون خواندم و آشنا بودن من به آن مناطق و این مراسم، طبیعی است.
● كرب را میتوان به گونه فیلمهای مستند آیینی مذهبی به حساب آورد، چگونه ساخت آن را پس از سالها شروع كردید؟
▪ فردی از روستای دیگری به مركزی كه من در آن فعالیت داشتم، آمد و گفت میخواهد فیلمی (VHS) را نشان بدهد كه درباره مراسم كرب است، ولی وقتی من آن فیلم را دیدم با آنچه در روستای ما انجام میشد، متفاوت بود. من فیلم را دیدم و تشویق شدم درباره این مراسم فیلم بسازم. گروهی را جمعآوری كردیم و با دو دوربین اصلی و یكی هم پشت صحنه و بهترین امكاناتی كه میشد، شروع به ساخت فیلم كردیم.
● تقریبا بیشتر صحنههای فیلم كرب در شب مراسم عزاداری سپری میشود. باید نور خاصی هم برای آن در نظر میگرفتید؟
▪ بله ما با آركهای ۲۵۰۰ بزرگ كار میكردیم و داربستهای بلندی برای یكی از تصویربردارانمان كه از بالا تصویر را میگرفت، مهیا كردیم و این فیلم با یك نگاه فولكلوریك ساخته شد.
● شاید از گونه فیلمهای مردم نگارانه یا قومنگارانه نیز باشد چیزی كه كمتر در فیلمهای مستند ما به جز یكی دو كارگردان به آن پرداختند.
▪ بله، قسمت اعظم این فیلم نگاه فولكلوریك در قالب یك فیلم آیینی مذهبی درباره مراسمی كاملا مهجور است كه خیلیها هیچ چیز درباره آن نشنیدهاند.
● شما میتوانید درباره كرب زنی بیشتر توضیح دهید؟
▪ گروهی سنتی از مردم هستند كه چند روز قبل از شروع دهه محرم، عشق خود را به امام حسینع به این شكل نشان میدهند، گروهی فقط نوحهخوانی میكنند و گروهی دیگر با یك قواعد خاص اقدام به كربزنی میكنند. این مراسم رسمی دارد كه همه باید آن را رعایت كنند، چون كربزنها در ضربهای مختلف توسط یك رهبر راهنمایی و هدایت میشوند وكسی كه رسم را بلد نباشد، ریتم گروه را به هم میزند.
● از اینها گذشته، جایزه جشنواره فجر برای خیلیها معیار است، شما چنین چیزی میخواستید و چه حسی داشتید؟
▪ از ابتدا به من گفتند امیدوار نباش و جایزه به كس دیگری تعلق میگیرد، اما من فرصت دیدن آن فیلمها را نداشتم و همسرم آن فیلمها را دیده بود و معتقد بود فیلم ما هم حرف بسیاری برای گفتن دارد. من هم از ابتدا با خدا شرط كردم كه دیپلم افتخار نمیخواهم، فقط سیمرغ میخواهم كه خوشبختانه این اتفاق افتاد و خدا را شاكرم.
● و موفقیت بعدی برای شما انتخاب فیلمتان به عنوان بهترین فیلم انجمن منتقدان و نویسندگان بود؟
▪ بله. شاید این جایزه یكی از خاصترین جایزههای زندگی من بود، چون فكر میكردم همیشه منتقدان فیلمهایی را انتخاب میكنند كه در جشنواره جایزه نبرده و از آنجا كه گمان میكردم همیشه خلاف جهت آب حركت میكنند، زیاد امیدوار نبودم. خوشبختانه آن جایزه هم من را سورپرایز كرد.
● پرسش آخر این كه قرار است تنها در ارتباط با مازندران و بابل و مردم و مشكلات آن خطه فیلم بسازید؟
▪ نه، اصلا به شكل متعصبانه برخورد نمیكنم. واقعیت این است كه تا وقتی ببینم. موضوعی در مازندران پیدا میشود كه قابل پرداخت است و نسبت به كارهای قبلی میتواند كیفیت بالاتری داشته باشد، آن را میسازم. الان در گونه مستندهای شهری و اجتماعی سوژههای زیادی دارم كه به سمت آنها نرفتهام چون خیلی دلی كار میكنم.
ویژگی فیلمهای او این است كه اولا میتوان او را جزو فیلمسازان علاقهمند به ساخت فیلمهای مردمنگارانه به حساب آورد و دوم این كه او خود زاده منطقه شمال كشور (مازندران) است و تا الان تنها به ساخت فیلم درباره آیین و رسوم و مردم آن مناطق پرداخته است حتی آخرین فیلمش «كولیها».
منیری میگوید با پرویز دوایی صحبت كرده است. او فیلمش را دیده و درباره آن گفته: «تینار یكی از بهترین فیلمهای مستند چند سال گذشته است كه مثل خورشید در سینمای مستند دنیا میدرخشد و آنقدر قدرت دارد كه به اندازه فیلمهای سینمایی كلاسیك جاودانه بماند».
در هر حال به بهانه گفتگو درباره تینار، هم آمنه خاله و هم كرب را هم دیدم.
● در چهارمین نمایش فیلم تینار در فرهنگسرای ارسباران به موسیقی آن بیشتر پرداخته شد، اما موسیقی فیلم من را اذیت نكرد. شاید فقط كمی طولانی به نظر میرسید. قبول دارید؟
▪ شاید بتوان گفت ما ۲ قطعه موسیقی اضافی داریم، آن هم به این علت بود كه شرایط محیطی (Ambiance) نداشتیم و كیفیت ضبط صدا خوب نبود. تنها میتوانیم آن قسمت موسیقی كه روی صدای محیط غالب شده را دربیاوریم. آن هم قسمتهایی است كه قاسم (بازیگر فیلم) شیرها را به مغازه میرساند و برمیگردد. ما آواز را برداشتیم، ولی موسیقی همچنان هست و صحنه دیگر، حمام كردن قاسم است. آن صحنه به دلیل نوع صحنه سمبلیك و كلیپواری كه دارد، تنها با موسیقی جواب میدهد. در نتیجه تنها توانستیم موسیقی را پایین بیاوریم و صدای سر صحنه را بالا ببریم و از زمان آن ۱۵ ثانیه كم كردیم.
● در واقع زاویه دید شما هم پدر قاسم نبود یا اختلاف خانوادگی میان پدر و پسر؟
▪ نه. پدر قاسم میگفت من شنیدم. آمدید فیلمی بسازید كه من را خراب كنید.
● شما از قبل با خانواده قاسم یا خود قاسم آشنا بودید؟
▪ نه اصلا و باید بگویم اگر میخواستیم آنچه واقعیت بود را نشان دهیم، فیلم سیاه و تلخ میشد. حتی اگر دو سه مونولوگ قاسم را استفاده میكردیم فیلم جنبه دیگری پیدا میكرد. ما اواسط و حدودا پس از یكی دو فصل تصویربرداری، زمزمههایی میشنیدیم كه قاسم قصد فرار دارد. ما خیلی سختی كشیدیم ولی در نهایت هر كاری كردیم او فرار كرد و با داییاش زندگی كرد. ما با گروه رفتیم و با آنها صحبت كردیم، ولی راضی نمیشدند قاسم را بدهند، چون میگفتند پدرش اگر او را ببیند، میكشد. در هر حال رضایت آنها را جلب كردیم و با گذاشتن شناسنامه، رضایت دادند قاسم را به ما بدهند.
● در برخورد اول، نظرتان راجع به قاسم چه بود و تا چه حد به او نزدیك شدید؟
▪ اولین بار كه قاسم را دیدم ناامید شدم، چون او اصلا حرف نمیزد و هر سوالی كه از او میكردم. جواب نمیداد و فقط سرش را تكان میداد؛ اما مجدد با صحبتهایی كه دوستان و آشنایان راجع به او و زندگیش گفتند. تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم. فصل بهار برای ما سخت بود چون قاسم با دوربین آشنا نبود. به دوربین نگاه میكرد و كارهای روزانهاش را انجام نمیداد. فصل تابستان هم همینطور، ولی از فصل پاییز قاسم براحتی مقابل دوربین كار میكرد.
● آیا از ابتدا قرار بود به تنهایی قاسم و سختیهای حرفه گالشی بپردازید یا این كه پرداختن اینها در طول ساخت فیلمها پیش آمد؟
▪ نه كاملا درباره تنهایی قاسم و نه درباره حرفه گالشی او. من اصولا آدم چند جانبهگری هستم. خیلی وارد جزییات میشوم و تا الان هم برای بیننده جذابیت داشته، ولی برای گروه كاری خیلی سخت است.
● پرسشی كه امكان دارد درباره فیلمهای مستند عنوان شود این است كه چقدر آدمهای فیلم باید بازی كنند؟ شما تا چه میزان از قاسم بازی گرفتید؟ البته تا حدودی هم فیلم شما جنبه داستانی دارد.
▪ بله شاید هم جنبه بازسازی. چون درامی هم در داستان هست كه آن را به سمت داستانی بودن سوق میدهد.
● تا چه میزان برای ساخت فیلم با حضور قاسم به مستند بودن وابسته بودید و تا چه میزان به داستانی بودن؟
▪ ما سعی نكردیم از یك شیوه و از یك راه خاص مستندسازی استفاده كنیم؛ مثلا اگر بگویم از ابتدا قرار بود یك مستند بازسازی شده را بسازیم و اگر اتفاق خاص دیگری طی فیلم رخ میداد را وارد فیلم نكنیم، چنین نبود و از طرفی مستند ما فقط گزارشی نبود كه هر اتفاق در صحنه را نشان دهیم. در واقع هر كس فیلم را دیده است حس واقعی بودن نسبت به رفتار قاسم داشته و اگر در فیلم دخل و تصرفی هم صورت گرفته باشد برای تقویت درام فیلم است.برای ما صداقت و واقعیت، اصل بود. اتفاقی كه ما سعی كردیم در فیلم آمنه خاله هم آن را رعایت كنیم.
● یعنی نخواستید از قاسم بازی بگیرید؟
▪ نه اگر بازسازی هم هست براساس اتفاق واقعی است كه برای آن بچه رخ میدهد و شب و روز با آن اتفاقات سر و كار دارد.
● با توجه به اتفاقاتی كه برای قاسم رخ میدهد و شیرینكاریهایی كه او با گاوها دارد و گاهی تكیه كلامها یا صحبتهایش، فیلم شما را شیرین یا طنزگونه كرده است. از ابتدا میخواستید این فضای طنز باشد؟
▪ حتما منظورتان همان صحنه شیر دوشیدن قاسم از گاوهاست. من از قبل میدانستم كه قاسم هنگام شیر دوشیدن ریاكشن خشنی با گاوها دارد و موقع تصویربرداری، این تصاویری كه میبینید به شكل زنجیروار خودش پیش آمد و من از ابتدا به فكر پرداخت طنز برای این كار نبودم. آنچه در فیلم هست طنز تلخی است كه با بیننده هم رابطه خوبی برقرار میكند. در طول ساخت فیلم سعی نكردیم در حركات و رفتار قاسم دخالت كنیم و اگر حتی در این صحنه مانند صحنههای دیگر، ری اكشن قاسم خندهآور است یا هیچ دخالتی نداشتیم.
● ذات فیلم مستند واقعیتنمایی آن است، هر چند الان فیلم مستند نیز گونههای خاص خود را دارد و قائل به یك قانون و چارچوب خاص نیست؟
▪ اما من به یك اصل اعتقاد دارم. به نظر من اگر تخیلیترین فیلمهای سینمایی ما حس واقعی را به بیننده القا كنند، آن فیلم به بهترین شكل كار خودش را انجام داده است، چه فیلم مستند باشد و چه كاملا تخیلی.
● درباره آمنه خاله و كرب هم صحبت كنیم. تنهایی و سختیهای آمنه خاله شبیه قاسم است و شاید هم ادامه همدیگر. چگونه به سمت سوژه ساخت آمنه خاله (یعنی تنهایی یك زن یا مادر شهید در سوادكوه مازندران) رفتید؟
▪ خودم ذاتا كسی هستم كه به سمت آدمهای تنها تمایل دارم. انسانهایی كه درخلوت خودشان هستند. من آمنه خاله را ندیده بودم و فقط شنیده بودم پیرزنی تنها در روستای چرات سوادكوه زندگی میكند. كمی تحقیقات میدانی در ارتباط با آن انجام دادم، ولی مثل قاسم با برخورد اول فكر كردم اصلا نمیتوانم با او فیلمم را بسازم.
● چگونه به او نزدیك شدید یا اجازه داد از او فیلم بگیرید؟
▪ واقعا سخت بود، چون او هر كاری كه مقابل دوربین انجام میداد مصنوعی به نظر میرسید. من برای این فیلم مجبور شدم با برادرم و مادرم به مازندران سفر كنیم. ابتدا میخواستم از منشی صحنه استفاده كنم كه به واسطه زن بودن، رابطه صمیمیای با آمنه خاله برقرار كرد، اما بعد نشد و تصمیم گرفتم از مادرم استفاده كنم. خیلی تصاویر گرفتیم و با او صحبت كردم. خوشبختانه همزمان بودن ما برای ساخت این فیلم خیلی كمك كرد.
● آمنه خاله را در كدام كشورها یا جشنوارهها شركت دادید؟
▪ متاسفانه در جشنوارههای خارجی نتوانستم فیلم را شركت دهم. ولی برای جشنواره سوئد فیلم را فرستاده بودند كه من نبودم. شنیدم خیلی استقبال شده است. غیر از آن، در جشنوارههای وارش و خوشه و همینطور در جشنواره مستند كیشن جایزه تقدیر هیات داوران و استعدادهای جوان نصیب این فیلم شد.
● كرب اسمی كه بیننده را مشتاق میكند فیلم را ببیند. چطور شد به این نوع مراسم و آیین سنتی خطهای از مردم شمال پرداختید؟
▪ از ده یازده سال قبل میخواستم این فیلم را بسازم، چون از كودكی در محله ما مراسم عزاداری امام حسین ع به این شكل توسط دو تكه چوب صیقل داده شده در وسط شهر برگزار میشد. من بابل به دنیا آمدهام و تا دیپلم آنجام بودم. دیپلم گرافیك گرفتم و در دانشكده صدا و سیما كارگردانی تلویزیون خواندم و آشنا بودن من به آن مناطق و این مراسم، طبیعی است.
● كرب را میتوان به گونه فیلمهای مستند آیینی مذهبی به حساب آورد، چگونه ساخت آن را پس از سالها شروع كردید؟
▪ فردی از روستای دیگری به مركزی كه من در آن فعالیت داشتم، آمد و گفت میخواهد فیلمی (VHS) را نشان بدهد كه درباره مراسم كرب است، ولی وقتی من آن فیلم را دیدم با آنچه در روستای ما انجام میشد، متفاوت بود. من فیلم را دیدم و تشویق شدم درباره این مراسم فیلم بسازم. گروهی را جمعآوری كردیم و با دو دوربین اصلی و یكی هم پشت صحنه و بهترین امكاناتی كه میشد، شروع به ساخت فیلم كردیم.
● تقریبا بیشتر صحنههای فیلم كرب در شب مراسم عزاداری سپری میشود. باید نور خاصی هم برای آن در نظر میگرفتید؟
▪ بله ما با آركهای ۲۵۰۰ بزرگ كار میكردیم و داربستهای بلندی برای یكی از تصویربردارانمان كه از بالا تصویر را میگرفت، مهیا كردیم و این فیلم با یك نگاه فولكلوریك ساخته شد.
● شاید از گونه فیلمهای مردم نگارانه یا قومنگارانه نیز باشد چیزی كه كمتر در فیلمهای مستند ما به جز یكی دو كارگردان به آن پرداختند.
▪ بله، قسمت اعظم این فیلم نگاه فولكلوریك در قالب یك فیلم آیینی مذهبی درباره مراسمی كاملا مهجور است كه خیلیها هیچ چیز درباره آن نشنیدهاند.
● شما میتوانید درباره كرب زنی بیشتر توضیح دهید؟
▪ گروهی سنتی از مردم هستند كه چند روز قبل از شروع دهه محرم، عشق خود را به امام حسینع به این شكل نشان میدهند، گروهی فقط نوحهخوانی میكنند و گروهی دیگر با یك قواعد خاص اقدام به كربزنی میكنند. این مراسم رسمی دارد كه همه باید آن را رعایت كنند، چون كربزنها در ضربهای مختلف توسط یك رهبر راهنمایی و هدایت میشوند وكسی كه رسم را بلد نباشد، ریتم گروه را به هم میزند.
● از اینها گذشته، جایزه جشنواره فجر برای خیلیها معیار است، شما چنین چیزی میخواستید و چه حسی داشتید؟
▪ از ابتدا به من گفتند امیدوار نباش و جایزه به كس دیگری تعلق میگیرد، اما من فرصت دیدن آن فیلمها را نداشتم و همسرم آن فیلمها را دیده بود و معتقد بود فیلم ما هم حرف بسیاری برای گفتن دارد. من هم از ابتدا با خدا شرط كردم كه دیپلم افتخار نمیخواهم، فقط سیمرغ میخواهم كه خوشبختانه این اتفاق افتاد و خدا را شاكرم.
● و موفقیت بعدی برای شما انتخاب فیلمتان به عنوان بهترین فیلم انجمن منتقدان و نویسندگان بود؟
▪ بله. شاید این جایزه یكی از خاصترین جایزههای زندگی من بود، چون فكر میكردم همیشه منتقدان فیلمهایی را انتخاب میكنند كه در جشنواره جایزه نبرده و از آنجا كه گمان میكردم همیشه خلاف جهت آب حركت میكنند، زیاد امیدوار نبودم. خوشبختانه آن جایزه هم من را سورپرایز كرد.
● پرسش آخر این كه قرار است تنها در ارتباط با مازندران و بابل و مردم و مشكلات آن خطه فیلم بسازید؟
▪ نه، اصلا به شكل متعصبانه برخورد نمیكنم. واقعیت این است كه تا وقتی ببینم. موضوعی در مازندران پیدا میشود كه قابل پرداخت است و نسبت به كارهای قبلی میتواند كیفیت بالاتری داشته باشد، آن را میسازم. الان در گونه مستندهای شهری و اجتماعی سوژههای زیادی دارم كه به سمت آنها نرفتهام چون خیلی دلی كار میكنم.
گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.aftab.ir