واقعیت این است كه حتی یك فیلمنامه كامل هم نمیتواند همه جزئیات فیلم را در بر بگیرد. خیلی از صحنهها هستند كه درست موقع فیلمبرداری شكل میگیرند. این بداههپردازی میتواند توسط بازیگر یا كارگردان یا هركدام از دیگر عوامل صحنه انجام شود. گاهی همین بداههپردازی در دیالوگها یا حتی حركات تبدیل به بهترین سكانسهای فیلم میشود. نگاهی میاندازیم به برخی دیالوگها و صحنههای مهم و جذاب فیلمها كه در فیلمنامه نیامده بودند و به صورت بداهه سر صحنه فیلم شكل گرفتهاند.
سرآغاز (كریستوفر نولان- 2010)
دیالوگ بداهه: «تو نباید از دیدن رویاهای بزرگتر بترسی بچه جون.» این حرفی است كه ایمز با بازی تام هاردی در حالی به آرتور كه نقشاش را جوزف گوردون لویت بازی میكند، میزند كه او را روی شانههایش انداخته و از جلوی رگبار گلوله دشمن دور میكند.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: در نسخه اصلی فیلمنامه این كلمه آخر «بچه جون» وجود نداشت. هاردی اعتراف میكند كه ناخودآگاه موقع گفتن دیالوگ این كلمه از دهانش بیرون پریده است و خب كاملا با صحنه جور در میآمده درنتیجه این سكانس را با همین كلمه اضافه حفظ كردند. چون بار طنزی هم به دیالوگ اضافه میكرد.
خماری (تاد فیلیپس- 2009)
سكانس بداهه: زاك گالیفیانیكیس كاری میكند كه نوزادی كه همراهش است، بدون كلام كارهای بامزهای انجام بدهد.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: خب قطعا این سكانس چیزی نبود كه بشود آن را از پیش نوشت. خود گالیفیانیكیس میگوید: «تنها چیزی كه اصلا به ذهن من خطور نمیكرد داشتن یك بچه بود. درنتیجه با یك عروسك تمرینات را شروع كردم و نه یك نوزاد واقعی. و این سكانس هم اینطوری اتفاق افتاد كه من گفتم: تاد ببین من چه كار میكنم؟و شروع به بازی با آن عروسك كردم.» تاد هم بلافاصله گفت:«عالی است. همین را در فیلم میگذاریم.»
«خماری» یكی از بهترین كمدیهای آن سال شد و بازی گالیفیانیكیس در نقش اول بسیار مورد تمجید قرار گرفت.
جان مالكوویچ بودن(اسپایك جونز- 1999)
دیالوگ بداهه: «هی، مالكوویچ سریعتر فكر كن!» این را مرد جوانی در حالی میگوید كه سرش را از شیشه ماشین در حال حركت بیرون آورده و به سمت بازیگر یاغی آشغال پرت میكند.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: این دیالوگ كه حالا تبدیل به یكی از مهمترین دیالوگهای خطی فیلم شده است، نتیجه یك شور و اشتیاق اضافه از طرف سیاهی لشگری بود كه در ابتدا فقط قرار بود حین عبور از كنار بازیگر معروف چیزی به طرف او پرتاب كند ولی اون آنقدر هیجانزده شد كه این دیالوگ را هم در حین پرتاب به حرفهایش اضافه كرد.
مارس حمله میكند( تیم برتون- 1996)
سكانس بداهه: فرانك ولكر، بازیگر صداپیشه فیلم روی كاراكترهای مریخی صدا میگذارد. آنها به زبانی با هم صحبت میكنند كه خیلی خاص است. این مهاجمان به كره زمین در حقیقت به جای حرف زدن زوزه میكشند.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: در حقیقت هیچ دیالوگی برای این سكانس نوشته نشده بود. قرار نبود كه مریخیها حرف بزنند كه این به آن معنی است كه تمام حرفهایی كه ولكر به جای مریخیها میزند، در اصل بداههپردازی خودش بوده است.
ترمیناتور 2: روز قضاوت (جیمز كامرون- 1991)
دیالوگ بداهه: «من به تعطیلات نیاز دارم.» این حرفی است كه T800 یعنی همان ترمیناتوری كه آرنولد شوارتزنگر نقشاش را بازی میكند در حالی كه كاملا خراب و نابود شده، میگوید.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: بر طبق مستندی كه در دیویدی فیلم وجود دارد و جیمز كامرون درباره وقایع پشت صحنه فیلم حرف زده است، آرنولد خودش موقع خواندن فیلمنامه این دیالوگ به ذهنش رسیده است. وقتی به این سكانس رسیده كه ترمیناتور خسته و نابود شده است، به ذهنش میرسد كه این مرد واقعا به تعطیلات نیاز دارد. به هر حال «ترمیناتور» بیشتر از جیمز كامرون حتی مرهون حضور آرنولد شوارتزنگر است.
صبح بخیر ویتنام (بری لوینسون- 1987)
دیالوگ بداهه: «صبح بخیر ویتنام! صبح بخیر سربازان! یادتان باشد كه دوشنبه روز مالاریاست. درست است. قرصهایتان را بخورید.» اینها حرفهایی است كه رابی ویلیامز در نقش یك مجری برنامههای رادیویی در این صحنه به صورت بداهه میگوید.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: تقریبا هیچكدام از كلمات این دیالوگ در نسخه اصلی این فیلم تند و تیز علیه جنگ ویتنام وجود نداشت. هر چه كه از رادیو پخش میشد درواقع حرفهای خود رابین ویلیامز است. باید اعتراف كرد كه تراوشات ذهنی این كمدین معروف و طعنههای تند و تیزش یكی از عواملی است كه باعث شده فیلم لوینسون اینقدر در مجامع سینمایی و بین سینمادوستان تحویل گرفته شود.
داستان فیلادلفیا(جورج كیوكر- 1940)
سكانس بداهه: حتی خود جیمز استوارت، بازیگر مقابل كری گرانت هم متعجب میشود وقتی او در صحنهای كه روبهروی هم نشستهاند و مشغول خوردن هستند، بداههپردازی میكند. در حقیقت بداههپردازی گرانت خیلی هم از قصد نبوده است. او یكدفعه سكسكه میكند و بعدش مجبور میشود كه عذرخواهی كند! بعد خود گرانت هم از این اتفاق زیر خنده میزند.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: متاسفانه در نسخه اصلی فیلمنامه هیچ سكسكهای وجود نداشت پس اعتبار كل این صحنه مرهون كری گرانت است. البته از فیلمی كه دو ستارهاش كری گرانت و جیمز استوارت باشند، باید توقع بداهههای بیشتری را هم داشت. آنها فقط ستاره سینما نبودند، آنها خود سینما بودند.
جنگجویان(والتر هیل- 1979)
دیالوگ بداهه: «جنگجویان! بیرون بیایید تا بازی كنیم.» این صدای فریاد لوتر با بازی دیوید پاتریك كلی است.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: كلی این دیالوگ را از خودش گفت. در حقیقت او هنگام بازی این سكانس یاد جملهای افتاد كه همیشه همسایهشان خطاب به او فریاد میزد و همان را هم در فیلم آورد. جنگجویان داستان گروههای متفاوتی است كه در شهر نیویورك آشوبزده به هم حمله میكنند و شهر را به ویرانی میكشانند. فیلم هیل چندان اثر مطرحی در تاریخ سینما نیست اما این سكانس آن برای سینمادوستان تبدیل به كالت شده است.
50-50 (جاناتان لوین- 2011)
سكانس بداهه: جوزف گوردون لویت، كه از سرطان رنج میبرد ریشتراش برقی را برمیدارد تا قبل از شیمی درمانی همه موهای سر و صورتش را بتراشد.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: ست روگن، بازیگر مقابل گوردون لویت كه نقش رفیق او را در فیلم بازی میكند، گفته كه در اصل فیلمنامه هیچ سكانسی نبود كه در آن قرار باشد گوردون لویت موهایش را بزند. این ایده درست سر فیلمبرداری به ذهن لویت رسید. آنها این سكانس را در همان برداشت اول گرفتند به همین خاطر هم قیافه ست روگن در این سكانس كاملا شوكه و وحشتزده است.
«50-50» به دلیل همین بداههپردازیها تبدیل به یك فیلم به شدت انسانی و قابل باور شده است كه همذاتپنداری تماشاگر را برمیانگیزد.
مرد سوم(كارول رید- 1949)
دیالوگ بداهه: احتمالا كمتر كسی فكر میكند كه در این فیلم دقیق و ظریف رید كه به عنوان یكی از اصول تاریخ سینما تدریس میشود، سكانسی خارج از فیلمنامه وجود داشته باشد اما این اتفاق افتاده است. هری لایم (با بازی فوقالعاده اورسن ولز) تلاش میكند تا رفیقاش هالی مارتین(جوزف كاتن) را متقاعد كند تا او را وارد معاملاتش كند. ولز در این صحنه آن دیالوگ معروف «ساعت كوكی» را به صورت بداهه میگوید.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: این دیالوگ نه در فیلمنامه آمده است و نه در رمانی كه گراهام گرین نوشته و فیلمنامه از روی آن اقتباس شده است. تمام اعتبار این دیالوگ فقط به استعداد فوقالعاده قابل توجه اورسن ولز برمیگردد.
توتسی(سیدنی پولاك- 1982)
دیالوگ بداهه: در سكانس مهمانی فیلم، بیل موری مجبور است دیالوگهایی را بگوید كه نشان دهد او آدم حاضر جواب پرحرفی است. هیچكدام از دیالوگهای بیل موری در این صحنه در فیلمنامه نیامده است.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: هیچ چیز. مطلقا برای این سكانس هیچ دیالوگی نوشته نشده بود. همین نشان میدهد كه پولاك چقدر روی توانایی بیل موری در بداههپردازی و گفتن دیالوگهای طعنهآمیز حساب كرده بود و موری هم او را ناامید نكرد. «توتسی» جزو فیلمهای مطرح سیدنی پولاك است كه ستارههایش داستین هافمن و جسیكا لانگ هستند.
خانه حیوانات (جان لندیس- 1978)
دیالوگ بداهه: «ببین میتونی حدس بزنی كه من الان كی هستم؟» جان بلوتارسكی(كه نقشاش را جان بلوشی بازی میكند) بعد از گفتن این دیالوگ به سمت دسرش حملهور میشود و بعد میگوید: «من یك جانور خطرناكم. حالا فهمیدی؟»
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: كل این سكانس بداههپردازی بازیگران بوده است و در نسخه اصلی فیلمنامه هیچ جزئیاتی برای آن ذكر نشده است و واكنشهای نفرتبرانگیز مهمانان هم كاملا طبیعی و بداهه بوده است. آنها هیچ ایدهای نداشتند كه بلوشی در این سكانس میخواهد چه كاری انجام بدهد یا چه دیالوگی بگوید. پس این هم میرود جزو سكانسهایی كه باید از بازیگر بااستعدادش، بلوشی برای آن تشكر كرد.
و اینك آخرالزمان (فرانسیس فورد كاپولا- 1979)
دیالوگ بداهه: «پسر تو مامور پستی! كارمند خواروبار فروشی تو رو فرستاده كه صورتحسابها رو بگیری!» اینها حرفهای مارلون براندوست كه با فریاد در فیلم شاهكار كاپولا گفته میشود.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: بیشتر دیالوگهایی كه كاپولا و فیلمنامهنویسانش برای كلنل والتر.ای. كرتز كه نقشاش را مارلون براندو بازی میكرد نوشته بودند، توسط خود براندو تغییر كرد. وقتی براندو با تغییر وزنی كه داده بود سر صحنه رسید كل فیلم انگار تغییر كرد. به جز دیالوگ «وحشت، وحشت مطلق»! این فیلم یك اثر هنری مطلق است كه موفقیتش توامان مدیون هوش كارگردان و بازیگر اصلیاش است.
ساعت پرتقال كوكی(استنلی كوبریك- 1971)
سكانس بداهه: الكس(با بازی مالكوم مكداول) و آدمكشهایش به درون خانهای یورش میبرند كه در آن یك زن و مرد زندگی میكنند. بعد در یك سكانس فراموشنشدنی وسط آن همه اضطراب و وحشت الكس شروع به خواندن و رقصیدن به سبك جن كلی در فیلم «آواز در باران» میكند.
چیزی كه در نسخه اصلی فیلمنامه بود: این صحنه كامل در فیلمنامه آمده بود و طبق معمول كوبریك وسواس زیادی داشت كه همه چیز دقیقا مطابق فیلمنامه پیش برود. سر فیلمهای كوبریك هیچكس جرات بداههپردازی نداشت اما اینجا خود كارگردان به بازیگرش دستور داد كه میتواند كمی آواز بخواند و به سبك كلی در «آواز در باران» فیلم مشهور موزیكال گام بردارد. خوشبختانه كوبریك قید اضافه كردن این سكانس را به فیلمنامه و نوشتن تكتك حركتها را زد و برای یكی از معدود دفعات در فیلمهایش به قریحه بازیگرش اعتماد كرد و خب، جواب هم گرفت.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:caffecinema.com
مطالب پیشنهادی:
ده ترکیب طلایی "کارگردان و بازیگر" در سینمای ایران
هووی « بانو بلانش » در کلاه پهلوی ! + عکس
نخستین "موزه زنده سفال و سرامیک" کشور در منطقه آزاد "ارس "
مهدی پاکدل و بهنوش طباطبایی در برنامه تلویزیونی "مجله تئاتر" +عکس
"خانه هنرمندان ایران" پذیرای نمایشگاه سالانه نقاشی
هووی « بانو بلانش » در کلاه پهلوی ! + عکس
نخستین "موزه زنده سفال و سرامیک" کشور در منطقه آزاد "ارس "
مهدی پاکدل و بهنوش طباطبایی در برنامه تلویزیونی "مجله تئاتر" +عکس
"خانه هنرمندان ایران" پذیرای نمایشگاه سالانه نقاشی