شبكه تلویزیونی آلمان، از من خواست همین آوازها را بخوانم. من گفتم اگر بخوانم شما متوجه نمی‌شوید. آن‌ها گفتند ما زبان شما را نمی‌دانیم اما...

    
 
 
   «رضا ناجی» از معدود بازیگرانی است كه یك جایزه معتبر جهانی را، از آن خود كرده است. او با دریافت «خرس نقره ای» جشنواره بین المللی فیلم برلین بسیاری از ستاره‌های سینمای غرب را پشت سر گذاشت و در سن ٦٦ سالگی، به چهره محبوب و شناخته شده جشنواره فیلم برلین بدل شد. وی اهل تبریز است و این را پیش از آن كه خودش بگوید، از لهجه غلیظش می‌فهمی، شخصیتش خیلی شبیه «كریم» فیلم «آواز گنجشك‌ها»ست. همان طور صادقانه و بی غل و غش صحبت می‌كند. اگر از فیلم‌های مجیدی انتقاد كنی، به شدت عصبانی شده و از «سینمای مجیدی» دفاع می‌كند. شیفتگی اش به آثار مجیدی بیشتر از این نكته ناشی می‌شود كه در بسیاری از فیلم‌های این كارگردان، هم چون «بچه‌های آسمان»، «باران»، «بید مجنون»، و «آواز گنجشك‌ها» بازیگر ثابت او بوده است. البته این‌ها تمام فیلم‌های كارنامه او نیستند. او در مجموع پانزده فیلم بازی كرده كه در این میان، فیلم‌های «تولد یك پروانه» (مجتبی راعی)، «باد در علفزار می‌پیچد» (خسرو معصومی) و «پرنده باز كوچك» (رهبر قنبری) از بقیه مهم ترند. به بهانه اكران فیلم «آواز گنجشك‌ها» با رضا ناجی گفت وگویی داشتیم. رضا ناجی همچنین سه شنبه گذشته جایزه بهترین بازیگر مرد دومین دوره جوایز «اسكرین آسیا پاسیفیك» را، برای بازی در فیلم «آواز گنجشك‌ها» از آن خود كرد. فیلم «آواز گنجشك‌ها» به عنوان نماینده سینمای ایران در رقابت‌های اسكار، به این آكادمی‌معرفی شده است.

از چه زمانی فهمیدید كه دوست دارید بازیگر شوید؟
▪ از دوران كودكی به بازیگری علاقه مند بودم. وقتی كوچك بودم در كوچه و خیابان، ادای بازیگران را درمی‌آوردم. از نوجوانی سینما را پی گیری كردم تا سن و سالم به هجده رسید. دو سال به خدمت مقدس سربازی رفتم و در آن جا، برای ارتش كارهای نمایشی می‌كردم. از آن پس بود كه هنر را جدی گرفتم.
یادتان می‌آید نخستین بار چه زمان تصویرتان را بر پرده سینما دیدید؟
▪ پیش از انقلاب در چند فیلم جزو سیاهی لشگرها بودم. در فیلم «بچه‌های آسمان»، بود كه یكی از نقش‌های اصلی را داشتم. وقتی این فیلم اكران شد، خیلی خوشحال شدم. زیرا پس از سال‌ها به خواسته‌ام رسیدم. هم شهری‌هایم به من تبریك می‌گفتند. حتی آن‌ها هم كه من را نمی‌شناختند به تدریج با چهره من آشنا شدند.
همان زمان بود كه شیفته كارهای مجید مجیدی شدید؟
▪ پیش از آن هم شیفته كارهای مجیدی بودم. از زمانی كه او بازی می‌كرد، كارهایش را دنبال می‌كردم. وقتی وی از من برای بازی در فیلم «بچه‌های آسمان» دعوت كرد، خیلی خوشحال شدم.
این طور كه پیداست فیلم‌های مجیدی را خیلی دوست دارید.
▪ بله، او سینما را خوب می‌شناسد و كارهایش باورپذیر است. در كارهای مجیدی اغراق نیست. فیلم‌هایش به زندگی نزدیك است. وقتی تماشاگر می‌نشیند و نگاه می‌كند آن‌ها را باور می‌كند.
از پشت صحنه فیلم «آواز گنجشك‌ها» تعریف كنید. این كه مجیدی چطور از بازیگرانش بازی می‌گیرد.
▪ اول دستیار كارگردان مجیدی، با بازیگر تمرین می‌كند بعد خودش. تا مطلب برای بازیگر جا نیفتد، نمی‌گذارد جلوی دوربین برود. معمولا برای هر نما، چهار تا پنج برداشت می‌گیرد. در «آواز گنجشك‌ها» پلانی بود كه مجیدی با دو بار برداشت راضی شد، اما من خودم راضی نبودم و گفتم یك برداشت دیگر هم بگیرید. مجیدی می‌گفت بازی ات خوب بود اما من سعی می‌كردم از آن بهتر دربیاید.
از این همه برداشت و تمرین خسته نمی‌شدید؟
▪ نه. من عاشق هنر و سینما هستم. وقتی كاری را از من می‌خواهند، درست انجام می‌دهم. كارگردان كه می‌گوید: «ناجی خوب بود»، تمام خستگی از بدنم بیرون می‌رود. آن قدر سبك می‌شوم كه خستگی را حس نمی‌كنم. با این كه زمان فیلم برداری نقش من در «آواز گنجشك‌ها» خیلی زیاد بود اما اصلا خسته نشدم.
اگر مردم بگویند بازی‌تان خوب بود، باز هم خستگی تان درمی‌رود؟
▪ من برای مردم كار می‌كنم. دستمزدم را از مردم می‌گیرم. وقتی آن‌ها نقش مرا باور می‌كنند و از آن خوششان می‌آید، این برای من از خرس نقره ای و اسكار هم ارزشمندتر است.
برای این كه مردم نقش شما را باور كنند چه كارهایی انجام می‌دهید؟
▪ سعی می‌كنم نقش را زیاد تمرین كنم و در آن حل شوم. چون اگر در نقش حل نشوم مردم به كار من ایمان نمی‌آورند و باورشان نمی‌شود. آن قدر تمرین می‌كنم كه در قالب همان شخصیت بروم. من «ناجی» ام اما آن جا باید «كریم» بشوم. آن قدر گفته‌های كارگردان را درست گوش می‌كنم، تا نقش را از خودم كنم. اول خودم متن را خوانده و روخوانی می‌كنم سپس با بازیگر نقش مقابلم تمرین می‌كنم. آماده كه شدم جلوی دوربین می‌روم.
مجیدی در فیلم با شما، به عنوان یك بازیگر چقدر هم فكری می‌كرد؟
▪ من خیلی به كارگردان نظر نمی‌دهم. اگر جایی به نظرم پلان خالی بیاید، سعی می‌كنم آن نما را با نظر كارگردان پر كنم. در فیلم «آواز گنجشك‌ها»، دو صحنه هست كه من آواز می‌خوانم. خواندن آوازها را من به مجیدی پیشنهاد دادم. در سكانسی كه ماهی‌ها می‌افتند، بچه‌ها ناراحت می‌شوند. گفتم یك آواز آذری بخوانیم تا لبخند به لبانشان بیاید. چون آن‌ها گریه می‌كردند. یك سكانس دیگر هم آن شبی است كه همسر كریم (نرگس) در حیاط گریه می‌كند. من التماس گونه با «نرگس» صحبت می‌كنم و آخرش هم آواز می‌خوانم.
روزنامه‌ها نوشتند آلمانی‌ها خیلی این آواز را دوست داشتند.
▪ شبكه تلویزیونی آلمان، از من خواست همین آوازها را بخوانم. من گفتم اگر بخوانم شما متوجه نمی‌شوید. آن‌ها گفتند ما زبان شما را نمی‌دانیم اما ریتم آهنگ‌ها را دوست داریم. اول خواستم نخوانم. مجیدی گفت حالا كه این قدر دوست دارند بخوان. خواندم و خیلی خوششان آمد.
بعضی‌ها می‌گویند پیام «آواز گنجشك‌ها» این است كه روستاییان آدم‌های خوبی هستند و شهری‌ها بد.
▪ نه. اشتباه نكنید. چه كسی گفته كه شهری‌ها بدند؟ در شهر خوب هم داریم. بد هم داریم. در روستا هم همین طور. در «آواز گنجشك‌ها» من یك نفر را به مقصد می‌رسانم. او به من پانصد تومان پول اضافه می‌دهد. این شد آدم بد؟ نه من و نه مجیدی هیچ وقت نگفتیم شهری‌ها بدند. من در شهر آدم‌های جورواجور را سوار موتور می‌كنم. یك آدمی‌ به دروغ می‌گوید من الان مشهد هستم. كار من را روبه راه كنید. این آدم كلاشی است كه می‌خواهد سر یك نفر دیگر را شیره بمالد. كریم با این جور آدم‌ها روبه رو می‌شود. در ابتدای فیلم شخصیت كریم، خیلی سفید است. ولی بعدا رگه‌های خاكستری هم در شخصیتش پیدا می‌شود. چون بوی پول به مشامش می‌خورد.كریم آدمی‌بود كه یك تخم مرغ را با همسایه‌هایش می‌خورد. اما بعد می‌رود «درآبی » را كه خانمش به همسایه‌ها داده پس می‌گیرد. رگه‌های خاكستری این جا خودش را نشان می‌دهد.
وقتی كه كریم آدم خوب یا بدی می‌شد، روی شخصیت شما هم تاثیر می‌گذاشت؟
▪ ببینید! هیچ شخصیتی روی من تاثیر نمی‌گذارد. زمانی كه من فیلم نامه را می‌خوانم در قالب شخصیت می‌روم و پس از مدتی باز به قالب شخصیت «رضا ناجی» برمی‌گردم. اگر قرار باشد یك بازی انجام بدهم و در آن شخصیت بمانم كه نمی‌توانم كار دیگری انجام دهم. (می‌خندد) فردا ممكن است در نقش یك پزشك یا خلبان بازی كنم. بازیگر باید این نقش‌ها را بازی كند و زندگی خودش را هم داشته باشد.
خیلی از بازیگران حرفه ای، این تجربه را داشته اند كه نتوانسته اند تا مدت‌ها از نقش بیرون بیایند.
▪ به نظر من اگر نتواند بیرون بیاید، اصلا بازیگر نیست.
در «آواز گنجشك‌ها» بیشتر شترمرغ می‌بینیم تا گنجشك. چرا اسمش را نگذاشته اند، «آواز شترمرغ‌ها»؟
▪ اصلا گنجشك كه آواز نمی‌خواند. (می‌خندد) جیك جیك می‌كند. تازه شترمرغ هم آواز نمی‌خواند. نمی‌دانم! باید از مجیدی بپرسید چرا اسمش را «آواز گنجشك‌ها» گذاشته است.
كریم كه این قدر مهربان است، چرا یك دفعه بچه‌های معصومش را كتك می‌زند؟ آن‌ها چه گناهی كرده‌اند كه او گرفتار مشكلات است؟
▪ چون كریم راضی نبود بچه‌هایش كار كنند. وقتی خانه نشین می‌شود، به این فكر فرو می‌رود كه چی بودم و چی شدم. او محتاج خانواده اش شده است. با خودش می‌گوید مگر من مرده ام كه این‌ها بروند، در خیابان گل بفروشند. به همین سبب عصبانیتش را سر بچه‌ها خالی می‌كند.
خب برویم سراغ خرس نقره ای.
▪ من آن قدر در روزنامه‌ها، درباره خرس نقره ای حرف زده ام كه دیگر خودم از حرف‌هایم بیزار شده ام. مردم از حرف‌های تكراری خسته می‌شوند. این جایزه مال ملت ایران و كشور عزیزم ایران است. جایزه را متعلق به مردم می‌دانم. من نظرم را داده ام. مردم باید نظر بدهند. چون جایزه مال مردم ایران است.
برای همه خیلی عجیب بود كه شما، خرس نقره ای جشنواره معتبر برلین را گرفتید ولی از جشنواره فیلم فجر دست خالی برگشتید.
▪ در جشنواره فجر من نامزد دریافت جایزه بودم. حتما صلاح دانستند سیمرغ را به بازیگر دیگری بدهند. من به نظر داوران احترام می‌گذارم چه داوران فجر چه داوران برلین. رای است دیگر، نمی‌شود روی حرف داور حرف زد.
در مجموع چند بار فیلم «آواز گنجشك‌ها» را دیده اید؟
▪ خیلی دیدم و هر بار كه دیدم خوشم آمد.
مثلا بیش از ده بار؟
▪ بله بیش تر از ده بار. دوبار در جشنواره فجر و دوبار در برلین دیدم. بعد از آن هم پنج شش بار، در دانشگاه‌هایی كه از من تجلیل می‌كردند. هرجا كه رفتم نشستم از اول تا آخر فیلم را دیدم.
در این ده بار كه فیلم را دیدید، لحظه ای بود كه احساس كنید باید بهتر بازی می‌كردید؟
▪ نه، سعی می‌كنم همه كارهایم را با دقت انجام بدهم. اگر مجدد كار كنم فكر نكنم از این بهتر دربیاید. سعی كردم همه چیزهایی را كه كارگردان نوشته بود، درست انجام دهم.
دوست دارید برای كدام كارگردان‌ها بازی كنید؟
▪ به همه احترام می‌گذارم. با همه دوست دارم كار كنم. هر كسی كه من را دعوت به كار كند، اول به فیلم نامه اش نگاه می‌كنم فیلم نامه كه خوب باشد، با هر كارگردانی كار می‌كنم.
حتی اگر دستمزد كمی ‌بدهند؟
▪ دستمزد ملاك نیست. ما به خاطر پول و جایزه كار نمی‌كنیم. به خاطر ماندگاری كار می‌كنیم.
این درست است كه شما هیچ گونه تحصیلات سینمایی ندارید؟
▪ بله، من دانشگاه نرفته ام. به صورت تجربی به سینما آمدم. پانزده سال زحمت كشیدم و كار انجام دادم. كتاب نخواندم كه با كتاب بخواهم بازیگر شوم. من كارگر بودم اما به تحصیل كرده‌ها خیلی احترام می‌گذارم.
به نظر شما جوانانی كه به بازیگری علاقه دارند، بهتر است از چه راهی وارد این حرفه شوند؟
▪ با تحصیلات بیایند خیلی بهتر است. هنر ذاتی است. در فطرت آدم، باید خمیرمایه هنر باشد. خیلی‌ها با تحصیلات آمدند و نتوانستند موفق شوند. چون بازیگری در وجود آن‌ها نبود. تحصیلات كمك می‌كند پیشرفت بیشتر شود. اما اگر خمیرمایه نباشد، هرچقدر هم كه دانشگاه بروند نمی‌توانند. خیلی‌ها با مجیدی، در حوزه هنری درس می‌خواندند اما در عمرشان یك فیلم ده دقیقه ای هم نتوانستند بسازند.
رضا ناجی اگر یك دیوار سفید داشته باشد، رویش چه می‌نویسد؟
▪ می‌نویسم من عاشق سینما هستم.   
    
  
  
 
 مطالب مرتبط:
رضا ناجی از زندگی و بازیگری می‌گوید
وقتی آدم‌ها شترمرغ می‌شوند
 آن مرد با خرس آمد
 رضا ناجی كارخانه‌دار می‌شود
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.aftab.ir