وقتی قصهها سراغ ما میآیند با خودشان شخصیتها را هم میآورند. حالا گاهی ما درون این مجموعه جای میگیریم و زمانی هم نمیگیریم. مثلاً در فیلمنامه "خوابگاه دختران" هیچ جایی برای ما وجود نداشت ولی قصه طراحی شده "رفیق بد" این گونه میطلبید که ما نقش این دو رفیق را بازی کنیم."
وی درباره شکستن پیشینه ذهنی مخاطب از کاراکترهای آشنای طهماسب ـ جبلی در فیلمنامه افزود: "هنگام روخوانی فیلمنامه چند بار نقش حبیب و عزیز را جابجا کردیم و تستهایی زدیم. ولی در نهایت به این نتیجه رسیدیم که شکل فعلی جدیدتر و جذابتر است. اگر فیلمی جدید نباشد و همه مسیرهای آشنا را طی کند کسلکننده می شود. رویکرد ما در "رفیق بد" به جدید بودن نزدیک بود. به همین دلیل ترکیب قرار گرفتن مان را به این شکل قرار دادیم."
طهماسب درباره پررنگ شدن مفهوم رفاقت در فیلم جدیدشان این نکته را یادآور شد که: "در "زیر درخت هلو" هم این رفاقت را داشتیم، ولی رفاقت بین آقای خانه و خدمتکار بود که شکلی عجیب داشت و در عین حال معنوی هم بود. ولی مفهوم رفاقت با تعریف خاص و کامل در "رفیق بد"، برای اولینبار است که در کارهای ما شکل گرفته است. جنس رفاقتی که جهان امروز با آن مشکل دارد و چنین روابطی در حال فروپاشی است. لازم دانستیم تلنگری وارد کنیم که اگر چنین روابط و عواطفی بین انسانها از بین برود، عواقبی خطرناک دارد."
فیلمنامهنویس "رفیق بد" درباره جنس خاص کمدی که در مجموعه کارهایش دنبال میکند، توضیح داد: "ما قصد خنداندن نداریم، بلکه قصه هایی که انتخاب می کنیم خنده دار هستند. بسیاری از دوستانی که قصدشان خنداندن مخاطب است برای این منظور دست به هر کاری می زنند که ساده ترین آن کمدی شخصیت است. اما برای ما تعریف قصه ارجحیت دارد و قصه هایی که انتخاب می کنیم خود به خود وضعیت خنده دار دارند. مثلاً در "زیر درخت هلو" وضعیت صفا (حمید جبلی) مقابل خانمها خندهدار بود. صفا کاملاً جدی است و به هر دلیل قصد ازدواج ندارد. ولی چون مهره مار دارد در چنین وضعیتی قرار میگیرد و خنده دار می شود."
طهماسب درباره موقعیت خنده دار فیلم "رفیق بد" اضافه کرد: "خنده فیلم به جهت وضعیتی است که ممکن است هر کدام از ما گرفتارش شویم: اینکه ناگهان ثروت بی صاحبی را مقابلمان بگذارند. وضعیت خنده داری است چون تصمیم گیری واقعاً سخت است. بنابراین خنده در عمق ماجرا و قصه هایی است که ما تعریف می کنیم نه هدف ما. فکر می کنم اگر روزی تصمیم بگیریم کمدی بسازیم و مخاطب را بخندانیم، خیلی بامزه شود."
وی درباره دلیل استفاده از شیوه روایی فلاش بک برای تعریف قصه فیلم "رفیق بد" گفت: "تمی که برای فیلم انتخاب کردیم رفاقت بود و داستانی در این رفاقت اتفاق می افتد. بنابراین مجبور بودیم ابتدای فیلم در مورد رفاقت سئوال ایجاد کنیم و در انتهای فیلم نتیجه آن را بگوییم. در بخش میانی داستانی اتفاقی می افتد که علت انتخاب روایت فلاش بک، انتقال حس و حال عاطفی آن به مخاطب بود. شاید اگر به شکل خطی داستان را تعریف می کردیم به این مفهوم از رفاقت بخصوص از نظر عاطفی نمی رسیدیم."
طهماسب در حالی که عاقلانه بودن نگاه فیلم به مسائل احساسی فیلم را مطرح کرد، ادامه داد: "شاید اگر از اول همه چیز خطی روایت می شد (در چند نسخه هم این کار را انجام دادیم)، مخاطب خیلی تحت تأثیر قرار می گرفت و به مفاهیم درونی تری فیلم همچون معضلاتی که پول به همراه خود می آورد و ... توجه نمی کرد. در واقع فلاش بک را برای عاقلانه عاطفی شدن مخاطب انتخاب کردیم تا از احساساتگرایی صرف پرهیز کنیم."
فیلمنامه نویس "رفیق بد" برای کارکرد فلاش بک در پرهیز از احساساتگرایی صرف مخاطب، نمونه خاصی را مثال زد: "تعزیه می توانست به صورت داستانی اجرا شود ولی به شیوه روایی اجرا می شود. یعنی درباره آدم هایی که می دانیم در گذشته بوده اند تعریف می شود. اگر تعزیه داستانی می شد، احساسات عمیق و دردناک داخل داستان مخاطب را به حدی درگیر می کرد که همه از غم و غصه از دست می رفتند."
ایرج طهماسب درباره کمرنگ شدن شیطنت های مردانه زوج حبیب ـ عزیز در جستجو برای پیدا کردن سارقان بانک و عقیم ماندن این وجه گفت: "موارد بیشتری از این رفتار در برخوردهای حبیب و عزیز وجود داشت که حذف شد و فقط همین مورد موجود در فیلم باقی ماند. البته شکل این رفتار هم به گونه ای قابل قبول و خوب طراحی شده بود."
وی با تائید نگاه مطلوب خود به مضامین مختلف در کارهایش به نگاه و پایان انسانی فیلم هایش تأکید کرد و گفت: "برای ما بحث انسانی بودن فیلم و پایان مطرح است. اگر در هر کجای دنیا این ماجرا اتفاق بیفتد، این پایان انسانی است. پایان های دیگری که می توانست در "رفیق بد" اتفاق بیفتد شاید بامزه تر می شد، ولی انسانی نبود."
طهماسب که فیلم هایش را برای یکبار دیدن طراحی نمی کند، اضافه کرد: "انتظار مخاطب برای پایان متفاوت از یک قضاوت شتابزده در برخورد اول با فیلم می آید. ولی اگر باز هم فیلم را ببیند نظر متفاوتی پیدا می کند. ما فیلم هایمان را برای یکبار دیدن نمی سازیم و دوست داریم چند بار دیده شوند. مثلاً "کلاه قرمزی و پسرخاله" در نظر اول سخیف به نظر آمد، ولی بعدها که تکرار شد مفاهیم انسانی آن مورد توجه قرار گرفت. رویای ما این است که بتوانیم با زبانی ساده مخاطب را جذب و او را با فیلم درگیر کنیم."
وی درباره کمرنگ شدن نقش زنان در "رفیق بد" و نهایتاً حذف آنها با یک رویکرد واحد گفت: "فکر می کنم اگر به ساختار کلی اثر نگاه کنیم چنین سئوالی پیش نیاید. فیلم ما با یک رفاقت مردانه شروع شده و با همان تمام می شود. اگر خانمها موثر بودند و ما به احساساتشان می پرداختیم، در آخر هم از آنها استفاده می کردیم. ولی مبنای کار ما رفاقت مردانه و تعهد شغلی است که قصه خانمها را در رده دوم قرار می دهد. اگر این وجه پررنگ می شد به سمت یک فیلم خانوادگی می رفتیم که مطلوب ما نبود."
فیلمنامه نویس "رفیق بد" در انتها به طراحی شوخی های فیلم اینچنین اشاره کرد: "همانطور که گفتم ما فقط قصه تعریف می کنیم. وقایع خودشان داستان را پیش می برند و ما چیزی را عامدانه وارد آن نمی کنیم. در واقع این اتفاقات باید پیش می آمدند و جایی که بامزه بوده، بامزه شده و جایی که جدی بوده، جدی شده است. در مرحله نوشتن کاری جهت پررنگ کردن این وجوه انجام ندادیم."