«وال ئی» یكی دیگر از بهترین آثار انیمیشن جهان بود كه سال گذشته بسیاری را شگفت زده كرد. گفت و گوی من با این كارگردان از یك گپ كوتاه به...
    
راسل را با الهام از پسرم ساختم
پتر داكتر بی‌گمان یكی از بهترین كارگردان‌های انیمیشن در جهان است. به رغم اینكه بیش از 19 سال از فعالیت او در پیكسار می‌گذرد اما هنوز هم سرشار از ایده است. هر لحظه می‌توانید با این فیلمساز از طرح‌های جدیدش بگویید و اینكه چه چیزی، ذائقه غالب است. او فعالیت اش را در سال 1990 با این كمپانی آغاز كرد. خیلی زود خودش را به عنوان یكی از بهترین انیماتورها به سران این كمپانی شناساند و در كارنامه اش توانست آثار بزرگی مانند «بالا»، زندگی حشره ای، داستان اسباب بازی، كارخانه هیولاها و ماشین‌ها را ثبت كند. او البته در تمام این آثار كارگردان نبوده بلكه نگارش متن را هم بر عهده داشته كه می‌توان از آن میان به داستان اسباب بازی اشاره كرد. «وال ئی» یكی دیگر از بهترین آثار انیمیشن جهان بود كه سال گذشته بسیاری را شگفت زده كرد. گفت و گوی من با این كارگردان از یك گپ كوتاه به گفت و گویی نسبتا مفصل منتهی شد. از او درباره امكان ساخت چنین آثاری با استفاده از فناوری سه بعدی و همینطور شخصیت‌های آسیایی- آمریكایی پرسیدم و او هم در پاسخ، چیزی را ناگفته باقی نگذارد. 
    
مسوولان پیكسار روند حركتی شما را چگونه ترسیم كردند؟ برای خودتان هم اینگونه بود كه اثری بهتر از اثر قبلی یا دست كم، همسنگ آن بسازید؟ 
من فكر می‌كنم فیلم به فیلم، حداقل از نظر تكنیكی بهتر می‌شوم. این دهمین پروژه ای است كه در این كمپانی ساخته می‌شود و ما هر لحظه پیشرفت بیشتری در كارمان احساس می‌كنیم. من فكر می‌كنم مردم هم به این نتیجه رسیده‌اند كه تفاوت‌هایی میان آثار ساخته شده در این كمپانی با سایر آثار وجود دارد و همین ما را مجاب می‌كند كه این تفاوت‌ها را لحظه به لحظه بیشتر كنیم. من فكر می‌كنم پاسخ شما هم در همین تفكر است. خودتان هم متوجه شده اید كه این اثر با وال ئی، ماشین‌ها و سایر آثار تهیه شده تفاوت‌های زیادی دارد. برای همین تاكید دارم روی این مساله كه این راه توسط خود من و دیگران ترسیم شده و گمان می‌كنم كمپانی هم با این روند موافق است. 
    
وقتی داستان را خواندید شوكه شدید؟
من معمولا از خواندن چیزهای عجیب شوكه می‌شوم اما این داستان واقعا برایم جالب بود. داستانی را می‌خوانید و بعد، بنگ، چیزی در ذهنتان منفجر می‌شود. برای اینكه به جای خوبی رسیده اید اما این كافی نیست چون باید یافته شما هیچ رقیبی نداشته باشد؛ چه در طرح و چه در مضمون. این كلید موفقیت در گام‌های اولیه است. من دفترچه ای بالای تختم دارم و هر لحظه، آنچه را در ذهنم شكل می‌گیرد یادداشت می‌كنم. در این مورد هم بارها و بارها به نكاتی پرداختم و بعد خط می‌زدم. برای اینكه به نظرم بد بودند اما به جایی رسیدم كه، بنگ، دوباره چیزی در ذهنم شكل گرفت و همان، نقطه شروع بود. این را هم بگویم یكبار چیزی به ذهنم رسید و تنبلی كردم آن را یادداشت كنم. بعد هم دیگر یادم نیامد و كلی ناراحت شدم (با خنده). 
    
نقدهای تحسین كننده ای كه سال گذشته درباره وال ئی نوشته شد كار شما را سخت تر كرد؟
مطمئن هستم بهترین منتقدان مردم هستند. آنها به راحتی فیلم خوب را از بد تشخیص می‌دهند. سال گذشته انیمیشن‌های دیگری هم بود اما توانستیم بر رقبای خود غلبه كنیم و همین، كار مرا برای ساخت فیلم بعدی سخت تر كرد. من فكر می‌كنم این مساله حاشیه امنیت خوبی هم ایجاد كرد. برای اینكه دیگر دغدغه نداشتم پاسخ فلان منتقد را بدهم. اكثر قریب به اتفاق منتقدان، وال ئی را اثری خوب توصیف كردند و همین سبب شد دیگر به آن فكر نكنم و با جمعیت فكر بیشتری به «بالا» بپردازم. بهترین جمله برای من چیزی است كه مردم هنگام خروج از سینما بین هم رد و بدل می‌كردند: عجب فیلم بامزه ای بود. 
    
هشت سال از كارخانه هیولاها گذشته. حالادوباره روی صندلی كارگردانی هستید. فكر می‌كنید چه چیزی نسبت به آن سال‌ها تغییر كرده است؟
مطمئنا فضای كار من با آن زمان خیلی تفاوت دارد اما چیزی كه بیش از همه برای خودم مهم است، تفكر و اصلاح همزمان است. چیزی كه پیشتر در موردش كمی ‌دچار مشكل بودم. باید اثر را می‌دیدم و بعد نظر می‌دادم اما الان این مساله را اصلاح كرده ام. ضمنا از نظر شخصی هم نظم بیشتری به كارهایم داده ام. دلم نمی‌خواهد دچار هرج و مرج شوم و این بر كار من هم تاثیر گذاشته است. حالاقصه گویی را بیشتر می‌پسندم و دوست دارم برای تمام لحظه‌ها داستان خوبی تهیه كرده باشم. 
    
در یك كلام فیلم خود را تعریف كنید. 
رستگاری. 
 رنگ‌های زیادی در این فیلم دیده می‌شود. این رنگ‌ها برای بهتر شدن مناظر به كار رفته اند یا دلیل دیگری هم وجود دارد؟
من شخصا انسان لطیف الطبعی هستم. اما دلم می‌خواست با كمك این رنگ‌ها كارل را برای بچه‌ها دوست داشتنی‌تر كنم. وقتی فضای اطراف یك شخصیت در نهایت زیبایی باشد ناخودآگاه به این فكر می‌كنید كه چه آدم خوبی پیش رویتان است. اما همین آدم خوب در فضایی دلگیر دیگر برایتان جذاب نیست. وقتی «الی» در صحنه حضور دارد همه چیز رنگی است و مطبوع اما وقتی او را نمی‌بینیم نوعی شلختگی توام با كسالت در زندگی كارل دیده می‌شود و همین، مرا به یاد بازی با رنگ‌ها انداخت. رنگ‌های به كار رفته در راسل و پرنده ای كه با اوست از همین مسائل پرده برمی‌دارد؛ راسل و سگ هم وامدار رنگ‌ها هستند. این را هم باید بگویم كه رنگ از متزلزل بودن زندگی افراد این داستان جلوگیری كرد. دوست داشتم فیلمی‌ داشته باشم كه چشم نواز باشد. 
    
به نظر می‌رسد شخصیت اصلی این فیلم در تار و پودی از تجربه و زندگی كنونی قرار دارد. این خواسته اصلی شما بود یا به مرور زمان چنین چیزی شكل گرفت؟
این خواسته گروه بود و دوست داشتیم به زندگی عادی مردم كه عشق را به یكی از ابزارهای روزمره تبدیل كرده اند، بپردازیم. در واقع وجود اندیشه ای كه ملهم از نام‌هایی چون اسپنسر تریسی بود ما را به این سمت كشاند كه شخصیتی بانمك و در عین حال باورپذید بسازیم. 
    
درباره راسل هم حرف بزنیم؛ اینكه چطور او را در این سن و سال خلق كردید؟ چرا چهره ای آسیایی- آمریكایی دارد؟
در این مورد باید از خود «باب پالی» بپرسید كه طراح این شخصیت بود و ما را در پروژه ماشین‌ها هم یاری دادند. در واقع من به شباهت‌هایی میان راسل و شخصیت دیگری در ماشین‌ها واقفم. هر دوی اینها شبیه پیشاهنگان هستند. حتی باید به این مساله هم اشاره كنم كه این افراد شباهت‌های زیادی به دو پسرك بامزه در كتاب «عقاب پیشاهنگ» دارند كه اثری مصور است. تلاش كردم از پسران پیشاهنگ بهترین تصویر را بسازم. برای اینكه پسر خودم در گروه پیشاهنگان است و از این كار خیلی هم لذت می‌برد. خیلی از لوازم راسل را از روی لوازم پسرم ساخته ام و به باب هم پیشنهاد كردم چند روزی را با این سربازان كوچولو بگذارند تا حال و هوای آنها را بیشتر درك كند. چهره او را به عمد از چهره‌ای آمریكایی خارج كردیم تا برای همه بچه‌های جهان باورپذیر باشد. 
    
شما به عمد اینگونه تصویرسازی كردید كه راسل یك پیشاهنگ است؟
    عمدی دركار نبود. ما باید به گونه ای كار را پیش می‌بردیم كه مثلایك نوجوان باور كند راسل می‌تواند چنین كاری انجام دهد. برای همین از گفتنی‌های زائد زدیم و هرچه در ذهن داشتیم در قالب راسل عرضه كردیم. 
    
كدام بخش از این پروژه برای خودتان بیشتر جذاب بود؟ 
همه بخش‌ها جذابیت‌های خاص خود را داشتند اما من شخصا از مرحله صداگذاری خیلی لذت بردم.
    
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: etemademeli.com
 
مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری از انیمیشن بسیار زیبای "بالا"
«بالا» باز هم بالاتر می‌رود
20 انیمیشن برتر جهان
معروف‌ترین موش های سینمایی!!
 گزارش تصویری پرفروشترین انیمیشن روی پرده