ما سه خواهر بودیم و همه چیز را روی سرمان می‌گذاشتیم. حتی بعضی وقت‌ها ندانم‌كاریهای خطرناكی می‌كردیم، مثلاً در آشپزخانه چیزی را به آتش می‌كشیدیم و...


یادگارهای نوجوانی مرا به آن روزها میبرد
مهتاب كرامتی، بازیگر جوان و مطرح سینما، سال 1375 وارد كلاس‌های بازیگری امین تارخ شد
و شش ماه بعد، برای بازی در مجموعه تلویزیونی تاریخی «مردان آنجلس» انتخاب شد.
او دوازده سال است كه در رشته سینما فعالیت دارد، ولی با وجود بازی در فیلم‌ها و مجموعه‌های دیگر، هنوز هم خیلی از مردم او را با همین مجموعه می‌شناسند. «مردی از جنس بلور» اولین فیلم ‌سینمایی اوست. در این سال‌ها او در فیلم‌هایی مثل «مرد بارانی»، «مومیایی 3»، «بهشت از آن تو»، «ملاقات با طوطی»، «هشت پا»، «حس پنهان»، «زن‌ها فرشته‌اند» و «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» بازی كرده است. بازی در مجموعه «خاك سرخ» ابراهیم حاتمی‌كیا در كنار پرویز پرستویی، از دیگر كارهای مطرح تلویزیونی این بازیگر است.
او سال قبل چهار فیلم سینمایی روی پرده داشت كه در آنها نقش‌های متفاوتی را تجربه كرد. در آخرین روزهای سال قبل برای فیلم «بیست» (ساخته عبدالرضا كاهانی) جایزه بهترین بازیگر زن نقش مكمل را از جشنواره فیلم فجر گرفت. این فیلم نوروز امسال روی پرده سینماها رفت.  او در این فیلم با چهره كاملاً متفاوت، نقش زنی از محله‌های پایین شهر را بازی می كند كه به دلیل بسته شدن رستورانی كه در آن كار می‌كند،  بیكار می‌شود. كرامتی در كنار فعالیت‌های هنری خود، نماینده سازمان یونیسف در ایران هم هست. او كه این فعالیت را جزء دغدغه‌های اصلی خود می‌داند، وقت زیادی را صرف آن می‌كند و دوست دارد كه سینما و هنرهای دیگر را با فعالیت‌های یونیسف پیوند بدهد.  زمانی كه قرار شد «دوچرخه» گفت‌وگوی  اختصاصی با مهتاب كرامتی داشته باشد، او در یكی از سفرهای كاری یونیسفی خود به چند نقطه ایران بود. به همین دلیل در كنار صحبت در باره همكاری او با یونیسف، درباره این سفر هم حرف زده‌ایم. مثل تمام گفت‌وگوهای ویژه قبلی دوچرخه با هنرمندان، محور اصلی صحبت با كرامتی هم دوران كودكی و نوجوانی او و علاقه‌های هنری‌اش در این دوران است. ولی مگر می‌شود با مهتاب كرامتی گفت‌وگو كرد و حرفی از سازمان یونیسف و همكاری او با این سازمان مطرح نشود.
 
مهتاب کرامتی
عكس‌ها: محمود اعتمادی

بازیگری رویای نوجوانیتان بود؟

بله. از دوران كودكی این علاقه در من بود و هیچ‌وقت آن روزها را  فراموش نمی‌كنم. تماشاگران نمایش‌های آن دوران من و خواهرانم، اعضای خانواده بودند. آنها را مجبور می‌كردیم بنشینند و نمایش‌های ما را تماشا كنند. من و خواهر بزرگ‌ترم یك تخت دو طبقه داشتیم و وقت های زیادی را با یكدیگر سر می‌كردیم. او همیشه به عنوان سرگروه  عمل می‌كرد. كتاب‌هایی را كه دوست داشتیم و قبل از این خوانده بودیم، تمرین می‌كردیم و علاقه‌مند بودیم آنها را اجرا كنیم. هرچه‌قدر  كه این نمایش‌ها كودكانه بود، ولی  برایمان اهمیت زیادی نداشت. این نمایش‌ها كه بیشتر شبیه یك بازی بود، برایم به صورت یك خاطره خوش باقی مانده است. با پارچه‌های مختلف برای خودمان لباس درست می‌كردیم و هنگام نمایش آنها را می پوشیدیم. این علاقه همیشه در من وجود داشت و یكی از بازی‌های دوران كودكی و نوجوانی من با بزرگترها همین بود. در مدرسه هم همیشه كار تئاتر را دنبال می‌كردم و از همان زمان دوست داشتم كه حرفه بازیگری را ادامه دهم. ولی خب، رشته تحصیلی‌ام نه بازیگری كه میكروبیولوژی است. خانواده‌ام به تحصیل در زمینه علم خیلی اهمیت می‌دادند. دو خواهر دارم و خواهر بزرگ‌ترم دكتر داروساز است. مادرم از زمانی كه یادم می‌آید درس می‌خواند و یادم می‌آید، كه ما همه با هم دانشجو بودیم. مادرم مهندس صنایع غذایی و استاد دانشگاه است. خواهر كوچك ترم هم كه دارد تحصیل می‌كند.
بعد از تمام شدن تحصیل دانشگاهی‌ام، سعی كردم كلاس‌های بازیگری را شروع كنم و از این طریق وارد فعالیت‌های هنری بشوم.

یعنی اول درس های دانشگاه را خواندید و بعد گفتید حالا وقتش رسیده كه بروم سراغ سینما و بازیگری؟
همین الان هم به نوجوانان و جوانان علاقه‌مند پیشنهاد می‌كنم فكر نكنند بعد از این كه دیپلم را گرفتند، بهترین كار این است كه جذب بازار كار سینما شوند. به نظر من آنها باید یك كار دیگر در كنار كار سینما داشته باشند. حداقل این كه امرار معاش آنها از طریق كار دیگری باشد تا بتوانند به این حرفه به صورت دیگری نگاه كنند و نه فقط به عنوان حرفه‌ای برای پول در آوردن.

كارگردانی نمایش‌های دوران كودكی و نوجوانی با شما بود یا خواهرتان؟
او همیشه لیدر (هدایت كننده)  بود. ولی كار خیلی جالبی كه می‌كردیم این بود كه هر بار شخصیت‌های نمایش‌ها را جابه جا می‌كردیم. یعنی هر بار كه نمایشی را دوبار اجرا می‌كردیم، جای شخصیت‌ها را با هم عوض كرده و هر دوی ما هر دو نقش را بازی می‌كردیم. این كار تجربه خیلی لذت‌بخش و خوبی بود.
 
آتش سبز
با پگاه آهنگرانی در آتش سبز/عكس: محسن رسول اف

به این ترتیب، كتاب هم زیاد می‌خواندید تا بتوانید نمایش‌های بیشتری اجرا كنید.

بی‌نهایت. همین الان هم خیلی كتاب می‌خوانم. من با خانواده زندگی می‌كنم و خیلی وقت‌ها مادرم میگوید «خدا نكنه كتاب به دستت بگیری.» تا  كتاب را تمام نكنم، آن را به زمین نمی‌گذارم. داستان‌های مصور را خیلی دوست داشتم. خاطرات خیلی زیادی از كتاب‌های «تن‌تن و میلو» داشته و دارم. این كتاب‌ها، داستان‌های سینمایی خیلی خوبی دارند و می‌توان براساس آنها، فیلم‌های جذابی برای بچه‌ها ساخت. حتی همین الان هر چند وقت یك بار كه حالم كمی بد می‌شود، به سراغ این كتاب‌ها می‌روم و یك «تور تن‌تن و میلو» به راه می‌اندازم. خواندن آنها انرژی تازه‌ای به من می‌دهد.

هنوز هم كتاب‌های دوران كودكی و نوجوانیتان را دارید؟

بله. آنها بخش مهمی از خاطرات آن دوران هستند. خود آن دوران تمام شده، ولی یادگارهای آن مرا به آن روزها می‌برد.

حالا كه به دوران نوجوانیتان فكر می‌كنید، احساس رضایت می‌كنید؟

می‌خواهم دوباره به كمی قبل از آن، یعنی كودكی برگردم. از همان زمان بچه خیلی شیطانی بودم.

یعنی دیوار راست را می‌گرفتید و بالا می‌رفتید؟!

بله، دقیقاً همین‌طور است. ما سه خواهر بودیم و همه چیز را روی سرمان می‌گذاشتیم. حتی بعضی وقت‌ها ندانم‌كاریهای خطرناكی می‌كردیم، مثلاً در آشپزخانه چیزی را به آتش می‌كشیدیم و البته بعد هم سروكارمان با تنبیه بود. بدترین تنبیه این بود كه حق تماشای برنامه‌های كودك را نداشتیم. ولی كتاب خواندن به من آرامش خاصی می‌داد و آرامم می‌كرد. مطالعه ذهنم را كاملاً درگیر می‌كرد و اگر كسی با من صحبت می‌كرد، نمی‌شنیدم. یك جورهایی در مطالعه غرق می‌شدم. اولین رمانی كه به پیشنهاد مادرم خواندم «بابا لنگ‌دراز» بود. الان كارتون آن را تلویزیون نشان می‌دهد و بچه‌ها هم خیلی دوستش دارند.
 
 
بیست
با گریمی متفاوت در «بیست»/عكس: جواد جلالی

پس در حقیقت مادرتان برای این كه جلوی شیطنت‌های شما را بگیرد، كتاب به  شما  ‌داد و كتابخوان‌تان كرد؟

دقیقاً. این مسئله علاقه مرا به مطالعه سازمان داد. بزرگ‌ترین سرگرمی من بعد از فیلم، كتاب خواندن است. كتاب چیزی است كه همیشه در دسترس است و به همین دلیل، زمان بیشتری از اوقات فراغت مرا  می‌گیرد.

زمان اجرای آن نمایش‌های بچگانه، هیچ وقت فكر می‌كردید روزی بازیگر سینما شوید و در مقابل دوربین نقش بازی كنید؟

هیچ وقت و به هیچ عنوان. حتی زمانی كه درسم تمام شد، هنوز به این مسئله فكر نمی‌كردم. یادم می‌آید در صف نمایش «عشق آباد»، حبیب رضایی را كه از دوستان خانوادگیمان بود، دیدم و پرسیدم چه‌كار می‌كنی؟ او گفت در حال كار بر روی مجموعه «خانه سبز» است. كنجكاو شدم و پرسیدم از چه طریقی كار هنری را شروع كرده است. من هم به بازیگری علاقه‌مند بودم و می‌خواستم وارد این حرفه شوم. ولی می‌خواستم این كار به صورت آكادمیك باشد. تا قبل از آن چند بار هم به صورت‌های مختلف دعوت به بازی در فیلم شده بودم. ولی فكر می‌كردم این نوع ورود، نمی‌تواند ورود خوب و درستی باشد. او به من كلاس‌های آزاد بازیگری آقای تارخ را پیشنهاد كرد. در دوره دوم این كلاس ثبت‌نام كردم. حتی آن زمان هم فكر می‌كردم فقط به این كلاس‌ها می‌روم و چیزی یاد می‌گیرم. تصورش را هم نمی‌كردم كه این كار به بازیگر شدنم منتهی می‌شود.

پس از ظاهر شدن در جلوی دوربین، سینما را چه‌طور دیدید؟ شبیه همان چیزی بود كه قبل از آن تصورش را می‌كردید؟

شاید آشنایی من با بازیگری، بیشتر یك آشنایی تئاتری بود و قطعاً آن می‌توانست برایم خیلی ملموس‌تر باشد. سینما در همان كار اول، كار خیلی سنگینی بود و همان اول  تمام سختیهای كار را به من نشان داد. فهمیدم كه به هیچ وجه این حرفه، با خوشی و تفریح همراه نیست، ابداً! سختی كار خیلی بیشتر و فراتر از آن چیزی است كه ما و یا نوجوانان فكر می‌كنیم.
 
هشت پا
صحنه ای از« هشت پا» / عكس: احمد احمدی

به عنوان یك بازیگر چه‌طور با این سختیها كنار آمدید؟

دلم می‌خواهد كه به این موضوع اشاره كنم،  هر روز كه می‌گذرد شرایط تغییر می‌كند. قطعاً شرایط نوجوان و جوان امروزی با شرایطی كه من داشتم (و شاید مربوط به یك زمان خیلی دور هم نباشد) متفاوت است. این روزها دید خانواده‌ها متفاوت شده است. در حال حاضر، خانواده‌های ما پذیرفته‌اند كه سینمای ما مسیر متفاوت و خوبی را طی می‌كند. شاید آن روزها ما باید به خانواده‌هایمان پاسخ داده و یا آنها را قانع می‌كردیم كه باید به كلاس‌های بازیگری برویم. ولی حالا می‌بینم كه پدر و مادرها، فرزندان خود را پس از آن كه دیپلم گرفتند، به كلاس‌های بازیگری می‌فرستند تا بیكار نباشند. این كار خوبی است، ولی این احتمال وجود دارد كه این جوانی كه به این كلاس‌ها می‌رود، واقعاً علاقه‌ای به بازیگری نداشته باشد. برای ورود به این كلاس‌ها، واقعاً باید عشق و علاقه داشت. كسی كه به این كار علاقه دارد، وقت زیادی باید برای آن بگذارد و این مسئله باید خودش را به شكل آشكاری نشان دهد. وقتی هدف آدم ایده‌آل باشد، سختیهای كار را هم تحمل می‌كند.

پس سختیهای كار را از همان ابتدا پذیرفتید؟

الگوهای خیلی خوبی برای كار داشتم و خوشبختانه در شروع كارم با آقای پرویز پرستویی كار كردم. او الگوی خیلی خوبی برای من بود، زیرا در كنار اخلاق حرفه‌ای، صبر و تحمل فوق‌العاده‌ای دارد. یكی از مهم‌ترین درس‌های بازیگری این است كه همیشه سر وقت در محل فیلم‌برداری حاضر باشی. بعضی‌ها فكر می‌كنند بازیگران تنبل هستند و دیر از خواب بلند می‌شوند. من این را در بازیگران خوب كشورمان نمی‌بینم. جوان‌ها و نوجوان‌ها اگر می‌خواهند این كار را شروع كنند، خیلی خوب است كه نكته‌های مثبت را بگیرند و پرورش دهند. آنها باید بدانند كه به هرحال به عنوان یك الگو، باید بهتر عمل كنند. ما بازیگران كمتر حق اشتباه داریم، ‌زیرا دیده می‌شویم. برای مثال مردم دوست ندارند ما در كوچه‌ و خیابان قانون راهنمایی و رانندگی را جدی نگیریم، یا در كل به قانون احترام نگذاریم. شاید اگر كسی مرا نمی‌شناخت، می‌توانستم راحت‌تر رانندگی و یا حتی زندگی كنم. اما الان چون دیده می‌شوم، باید مراقب كارهایم باشم، ‌زیرا نوع رفتار و عمل من می‌تواند یك الگوی خوب یا بد به آنها بدهد.

با توجه به آنچه كه گفتید، شما هم برای بازیگر شدن مجبور بودید خانواده را قانع كنید؟
بله، قطعاً. آنها راضی نبودند من وارد این حرفه شوم. البته به آنها حق می‌دهم. ذهنیتی كه آنها از سینما و بازیگری داشتند، سینمای قبل از انقلاب بود كه برایشان خیلی جذاب نبود. من به خانواده‌ام گفتم میتوانم در این حرفه كار كرده و ثابت كنم كه می‌شود بسیار مثبت و سالم زندگی كرد و جلو رفت. حالا هم خیلی خوشحالم كه پدر و مادر و خانواده‌ام به دلیل حرفه‌ای كه دارم، به من افتخار می‌كنند.
 
شاه خاموش
با محمدرضا فروتن در «شاه خاموش»/عكس: مهرشاد كارخانی

در دوازده سالی كه فعالیت حرفه‌ای بازیگری داشته‌اید، شما را هیچ‌وقت در فیلمی كه برای بچه‌ها ساخته می‌شود، ندیده‌ایم. چرا؟ پیشنهادی  نداشته‌اید؟

سال قبل یكی از مهمانان جشنواره فیلم كودك و نوجوان همدان بودم. وقتی به جشنواره دعوت شدم، با حسرت پرسیدم مگر ما فیلم كودك و نوجوان هم داریم؟ تعداد فیلم‌هایی كه برای بچه‌ها ساخته میشود، با گذشت زمان آن‌قدر كم شده كه حالا دیگر اصلاً این فیلم‌ها به چشم نمی‌آید. در صورتی كه سینمای ما واقعاً توانایی تولید این گونه فیلم‌ها را دارد. كشور ما جمعیت جوان و نوجوان خیلی زیادی دارد. اگر كارگردانان ما حمایت شوند، مطمئن هستم كه به سراغ ساخت فیلم كودك و نوجوان می‌روند. ما فیلم‌سازان خیلی خوبی داریم كه این روزها دیگر برای بچه‌ها فیلم نمی‌سازند، مثل آقای كیومرث پوراحمد. در عین حال، این بدشانسی را داشته‌ام كه هیچ وقت بازی در یكی از فیلم‌های كودك و نوجوان به من پیشنهاد نشده است. خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد و بازیگر یكی از این فیلم‌ها باشم. تجربه بازی در چنین فیلمی برایم جذاب است.

در كنار فعالیت‌های بازیگری، با سازمان یونیسف هم همكاری دارید. برای خوانندگان دوچرخه می‌گویید وظیفه این سازمان چیست و شما  چه‌كار می‌كنید؟

یونیسف، صندوق حمایت از كودكان سازمان ملل است. در واقع یكی از شاخه‌های سازمان ملل است، اما تمام فعالیت آن مربوط به كودكان و نوجوانان است. ما وقتی درباره كودك و نوجوان صحبت می‌كنیم، حداكثر سن را هیجده سال در نظر می‌گیریم، كه مخاطب‌های نشریه شما را هم در بر می‌گیرد. هدف سنی یونیسف و دوچرخه یكی است. شما برای كودكان هم كار می‌كنید؟
 
مهتاب کرامتی

در دفتر یونیسف در كنار پوستر بزرگ این سازمان

كودكان هم بله. ولی مخاطب های اصلی دوچرخه نوجوانان هستند.

خب، یونیسف طرح ‌های مختلفی دارد و تمام تلاش خود را می‌كند تا در زمینه آموزش كودكان و نوجوانان و تمام نهادهایی كه در ارتباط با كودكان و نوجوانان هستند، كار و فعالیت كند. این طرح‌ها شامل سلامت بچه‌ها، حقوق، تغذیه، آموزش و پرورش آنها و همچنین توانمندی مادران می‌شود. یكی از این طرح‌ها كاری است كه یونیسف پیشگام آن بوده و الان به عنوان یك همراه با دولت ایران فعالیت میكند. ذكر این نكته لازم است كه تمام طرح های یونیسف یك پشتیبان دولتی دارد.

 نوجوانان چگونه می‌توانند با یونیسف همكاری كنند؟

در این زمینه در حال تدارك برنامه‌ای هستیم كه بچه‌ها در آن مشاركت بیشتری داشته باشند. خیلی‌ها فكر می‌كنند چون یونیسف یك سازمان بین‌المللی است، داخل شدن به آن خیلی سخت است. ولی اصلاً این‌طور نیست. همه ما آشنایی‌مان با یونیسف از طریق كارت‌های تبریكی است كه در كتابفروشی‌ها به فروش می‌رود. خرید این كارت‌ها یكی از بهترین راه‌های كمك و همكاری بچه‌ها و بزرگ‌ترها به یونیسف است. خرید محصولات یونیسف كه همه جا در دسترس است، یك همكاری خوب با این سازمان است. بچه‌ها اگر می‌خواهند برای تولد دوستان و آشنایان خود كادویی بخرند، می‌توانند محصولات یونیسف را انتخاب كنند، آنها باید بدانند با این خرید، به بچه‌های سرزمین خودشان كمك می‌كنند. آنها فكر نكنند یونیسف ایران برای بچه‌های سرزمین‌های دیگر كار و فعالیت می‌كند. یونیسف ایران برای بچه‌های ایران كار می‌كند و بچه‌های مناطق محروم (12 شهرستان در سه استان هرمزگان، سیستان و بلوچستان و آذربایجان غربی) از آن جمله اند. یونیسف طرح‌های مختلفی هم با دیگر سازمان‌های غیردولتی دارد.

همكاری دیگری از طرف نوجوانان پیش‌بینی شده است؟

داریم طرحی را شروع می‌كنیم كه امیدواریم به نتیجه برسد. بسیاری از نوجوانان و جوانان وقتی مرا می‌بینند، همین سؤال شما را تكرار می‌كنند و میپرسند ما چه‌طور می‌توانیم همكاری نزدیك‌تر و بیشتری با یونیسف داشته باشیم؟ فكر می‌كنم با افتتاح باشگاه دوستان یونیسف، این مسئله تا حد زیادی حل شود. با افتتاح این باشگاه، هم بچه‌ها و هم دیگر علاقه‌مندان می‌توانند از برنامه‌های یونیسف باخبر شوند و در كارهای آن مشاركت و همكاری داشته باشند. با این كار، ارتباط بچه‌ها و عموم مردم با یونیسف، خیلی بیشتر و نزدیك‌تر می‌شود.

 اخیراً سفرهای زیادی  داشته‌اید. این سفرها به چه منظوری بوده است؟

در درون یونیسف چند طرح مختلف وجود دارد كه بیشتر مربوط به منطقه های محروم كشور است. یونیسف برای رسیدگی به نوع انجام كار، باید بازدیدهایی از این منطقه‌ها داشته باشد. این بازدیدها برای این است كه ببینیم چه كارهایی صورت گرفته و چه كارهای دیگری لازم است تا صورت گیرد. من هم ترجیح می‌دهم به عنوان یك همراه در كنار آنها باشم و دوستان یونیسف هم از این موضوع استقبال كرده اند. ما در كنار هم سعی می‌كنیم بازتاب این سفرها را بیشتر نشان دهیم تا این سؤال هم برای نوجوانان و هم برای بزرگ‌ترها مطرح شود كه یونیسف در  ایران چه كارهایی می‌كند و چه اتفاق‌هایی را به وجود می‌آورد؟ سفر قبلی ما به ارومیه بود و از چند شهرستان اطراف آن هم بازدید كردیم. این سفر به خاطر طرح مكملی بود كه در زمینه تغذیه، سلامت و رشد كودك و ثبت تولد اتفاق می‌افتاد. معمولاً در منطقه‌های محروم، آموزش كودكان پیش از ورود به دبستان وجود ندارد. این طرح در خدمت این هدف است كه این مشكل را حل كند. این كار با راه‌اندازی طرح «روستا- مهدها»، جنبه عملی به خودش گرفته است. در این محل، كودكان، آموزش‌های پیش دبستانی را می‌بینند، این كار با راه‌اندازی 42 مركز شروع شد و با همكاری دولت این حركت ادامه پیدا كرد. خوشحالم اعلام كنم كه در حال حاضر این تعداد در كل كشور به پنج هزار تا رسیده است. ولی با توجه به تعداد هفتاد هزار روستایی كه داریم، تعداد این «روستا- مهدها» باید بیشتر و بیشتر شود. در جریان این سفرها به این «روستا- مهدها» سر زدیم و از نزدیك دیدیم كه آنها چگونه كار می‌كنند و بچه‌ها  چه وضعیتی دارند. بخش مهمی از كار بچه‌ها در این مركزها  بازی كردن است كه به كمك آن، خیلی چیزها را یاد می‌گیرند. یك وعده غذای گرم  هم به آنها داده می‌شود، تا فقر غذایی را كه بچه‌های این منطقه ها با آن درگیر هستند، كم كند.

 در كنار بازی‌های بچه‌ها، شما برای آنها نقش هم بازی می‌كنید؟ مثلاً یك تئاتر كوتاه؟ یا این كه بیشتر به وظیفه یونیسفیتان می‌رسید؟

می‌شود گفت هم نماینده یونیسف هستم و برایشان بازی هم می‌كنم، این دو را نمی‌شود از هم جدا كرد. در سطح عمومی، هر كس مرا می‌بیند، نام یونیسف به ذهنش می‌رسد و هر كس نام یونیسف را می‌شنود، به یاد من می‌افتد.

جوری صحبت می كنید كه انگار خیلی راضی هستید و  این نوع فعالیت را دوست دارید؟
خیلی زیاد. امكان ندارد  در محلی باشید كه بچه‌ها در آنجا حضور داشته باشند و شما خوشحال نشوید و از آنها انرژی  نگیرید. آنها به ما خیلی چیزها یاد می‌دهند. با آن كه این سفرها، سفرهای سختی بودند، ولی شادی و امید آنها هم به من چیزهای زیادی یاد می‌دهد و مرا در كاری كه انجام می‌دهم قویتر و ثابت‌قدم‌تر می‌كند.
 
مهتاب کرامتی
به عنوان سفیر یونیسف در یكی از سفرها
این سفرها، لطمه‌ای به كار و فعالیت بازیگریتان نمی‌زند؟
به همان صحبت اول گفت‌وگو برمی‌گردم كه به نوجوانان و جوانان گفتم در كنار حرفه بازیگری، كار دیگری هم داشته باشند. از روزی كه كار بازیگری را شروع كردم، هیچ حسابی روی درآمد آن باز نكردم. در كنار آن كار دیگری داشتم. من در یونیسف فعالیت می‌كنم و یك تولیدی لباس هم دارم. بازیگری برایم یك عشق است و حتماً هدف اول و اصلی را تشكیل می‌دهد. اما اگر یك برنامه‌ریزی درست داشته باشیم، می‌توانیم به همه كارهای خود برسیم. این یكی از چیزهایی است كه در طول این سال‌ها یاد گرفته‌ام. در حال حاضر هم به فعالیت یونیسف می‌رسم و سفرهایم را می‌روم و هم در فیلم‌های جدید بازی می‌كنم. برای مثال، با وجود این همه برنامه، من سال قبل در چهار فیلم سینمایی بازی كردم.

شاید برای  نوجوانان خواننده دوچرخه جالب باشد كه بدانند با وجود تولیدی لباس، خیاطی هم می‌كنید؟

در حد كم بله. ولی وقتی قرار باشد كار گسترش داشته باشد، خیر. خوشبختانه به دلیل حرفه بازیگری، من مجبورم برای هر فیلم تازه‌ای یك چیز‌هایی را (حتی در حد ابتدایی) یاد بگیرم. برای مثال من ورزش تای چی را برای یك فیلم یاد گرفتم و به كلاس شمشیربازی و ژیمناستیك رفتم تا در یك نمایش، بتوانم نقشم را بهتر بازی كنم.

شما سال قبل جایزه بهترین بازیگر نقش مكمل را برای «بیست» گرفتید. جایزه و تشویق چه تأثیری در كار شما دارد؟

اصلاً فرق نمی‌كند شما چه سنی دارید و در چه موقعیت و جایگاه و حرفه‌ای هستید.چه نوجوان باشید و چه بزرگسال، جایزه همیشه بهترین مشوق است و من هم قطعاً خیلی از آن خوشم می‌آید. در عین حال با تشویق و جایزه دادن، وظیفه یك بازیگر سخت‌تر می‌شود. كسی كه جایزه می‌گیرد در ادامه مسیر خود، كمتر باید خطا كند.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrionline.ir