زخم شانه حوا
معمولاً وقتی که نویسنده‌های ما برای شخصیت‌های میانسال می‌نویسند برای همه یک مدل دیالوگ می‌نویسند، همه این کاراکترها یک جور رفتار می‌کنند، معمولاً لحن و جمله‌هایشان...

انتقاد جدی آهو خردمند از جایگاه زن در آثار نمایشی
 آهو خردمند از آن دست بازیگرانی است که به واسطه سال‌ها تجربه صحنه تئاتر، زندگی جلوی دوربین را خوب می‌شناسد، او که اخیراً فیلم "زخم شانه حوا" را روی پرده سینما داشت در تازه‌ترین گفت‌وگوی خود از جایگاه متفاوت زن در این اثر سینمایی ابراز خرسندی کرده و گفته است: در فیلم "زخم شانه حوا" همه بار فیلم بر دوش ننه حسین است؛ که پسرش شهید شده اما به همه می‌گوید پسر من زنده است و...از آن طرف دختری که ازدواج می‌کند و متوجه می‌شود شوهرش زنده است، زنی که در جنوب با او برخورد می‌کنیم و... تمام کاراکترهای زن در این فیلم متفاوت هستند. این نشان می دهد ما می‌توانیم کاراکترهای مختلف را در آثارمان نمایش بدهیم اما فکر می‌کنم دوستان نویسنده(امیدوارم به این عزیزان برنخورد) کمی تنبل هستند. باید نویسنده‌های ما بیشتر فکر کنند. اعتقاد دارم با تمام محدودیت‌های موجود ما هنوز کاراکترهایی داریم که می‌توان به آنها پرداخت و حتی نقش محوری و اصلی یک درام را به آنها سپرد.
این بازیگر سینما و تلویزیون که با بازی خوب و تأثیرگذارش در مجموعه تلویزیونی "به کجا چنین شتابان" نظر مخاطبان را جلب کرد، مصاحبه‌ای با بانی‌فیلم داشته که نشان می‌دهد دل پری از نوشته‌ها و شخصیت‌پردازی فیلمنامه‌ها در آثار پیشنهادی دارد و منتقد جدی نمایش جایگاه زن در آثار نمایشی است. برگزیده‌ای از این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.
 
"زخم شانه حوا" مهجور واقع شد
متاسفانه شخصیت‌هایی که به خصوص به خانم‌ها پیشنهاد می‌شود معمولاً به هم شبیه هستند. نمی‌دانم علت این مسئله چیست. نویسنده‌ها خود سانسوری می‌کنند یا محدودیت برایشان ایجاد می‌شود یا ... من در این سال‌ها نقش خاصی تقریباً ندیده‌ام. تا حدودی نقش من در فیلم "زخم شانه حوا" که اخیراً اکران و متأسفانه خیلی هم مهجور واقع شده، با نقش‌های قبلی متفاوت بود. اما معمولاً وقتی که نویسنده‌های ما برای شخصیت‌های میانسال می‌نویسند برای همه یک مدل دیالوگ می‌نویسند، همه این کاراکترها یک جور رفتار می‌کنند، معمولاً لحن و جمله‌هایشان، جمله‌های مادربزرگ‌های ماست که صد سال پیش زندگی می‌کردند.
 
دوربین باید هوای مرا داشته باشد
معمولاً من در ایفای هر نقش نیمی از خودم را دارم و نیمی دیگر خصوصیات کاراکتری می‌شود که قرار است ایفا کنم. بنابراین آن آدمی که می‌آید و در ذهن من شکل می‌گیرد سنگینی‌اش بیشتر است و مرا از خود غافل می‌کند. به همین دلیل دیگر متوجه حضور دوربین نیستم، واقعاً نمی‌دانم دوربین کجاست، به همین دلایل اصولاً برای دوربین بازی نمی‌کنم، گاهی اوقات می‌شود که کارگردان به من می‌گوید تو چرا همیشه پشت به دوربین بازی می‌کنی! گاهی واقعاً حواست به دوربین نیست. اولین سینمایی من بعد از کار آقای خاچیکیان که اکران نگرفت "مرز" بود. من در آن فیلم صحنه‌ای داشتم که آن کاراکتر می‌آمد وارد میدان می‌شد و می‌چرخید و دیالوگ می‌گفت. یک مونولوگ بلند داشت، من همان اول به جمشید حیدری گفتم فکر نکن من می‌توانم در این شرایط هوای دوربین را داشته باشم، دوربین باید هوای مرا داشته باشد، من نمی‌توانم هم حس‌ام را به کار گیرم، هم دیالوگ بگویم و هم بچرخم! این مسئله در کار من ماند! باور کن گاهی اوقات اصلا نمی‌دانم دوربین کجا کاشته شده است. البته خیلی‌ها اصولاً برای دوربین بازی می‌کنند گاهی بی‌دلیل پشت به تو که مخاطبش هستی می‌کند و رو به دوربین جمله‌اش را می‌گوید! به نظر من هیچ اشکالی ندارد که گاهی پشت سرتو در دیالوگ گویی معلوم باشد، طبیعی است!
 
فهمیدم مادربزرگ است، رد کردم!
پس از سریال "به کجا چنین شتابان" سه - چهار نقش شبیه به من پیشنهاد شد. تلفنی سؤال کردم و فهمیدم مادربزرگ است و رد کردم! گفتم ببخشید کار نمی‌کنم، این دست خود بازیگر است و باید از کلیشه شدن فاصله بگیرد.
 
بازی سخت سریال "به کجا چنین شتابان"
بازی در این سریال برای من خیلی مشکل بود. به طور مثال نقش پسر مرا بهروز بقایی در این سریال بازی می‌کرد که خودش 2 سال از من بزرگتر است، خب این سخت بود که به لحاظ حسی من این رابطه را پیدا کنم، من باید در نوع بازی‌ام طوری رفتار می‌کردم که این رابطه منطقی از آب درآید. تمام تلاشم این بود که با صدا، نوع میمیک (لبخند) و حرکات نرم و فاکتورهای دیگر این نقش را در بیاورم و خوشبختانه جواب هم داد، ولی طول مدت این نقش زیاد و حفظ راکورد کار بسیار مشکلی بود. نگاه داشتن این فرم و حس در بازی برای یک تله‌فیلم جواب می‌دهد، اما برای یک سریال بسیار انرژی‌بر و سخت است.
 
چرا در سریال‌ها همسن‌وسالان خودم را نمی‌بینم
ای کاش با نگاه بازتری نویسندگان ما بنویسند، نقش‌هایی که من در برخی فیلمنامه‌ها می‌بینم به مادربزرگ‌های من شباهت دارند و هرگز به امروزی‌ترها نزدیک نیستند. چرا ما فراموش کرده‌ایم پیشرفت‌های انسان، تغییر شرایط و محیط را؟! من چرا در سریال‌ها همسن‌وسالان خودم را نمی‌بینم؟! هم‌دوره‌های من، زنان تحصیل‌کرده و... چرا کاراکترها را واقعی طراحی نمی‌کنیم؟! چرا در زمان نوشتن به جامعه‌مان از قبل تا به حال نگاهی گذرا نمی‌اندازیم؟! هرچند سال یک مرتبه نسل جدید با خودش یکسری واژه و اصطلاح می‌آورد ما هنوز که هنوز است از جمله نخ‌نمای قبلی‌مان استفاده می‌کنیم!
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: inn.ir
 
مطالب پیشنهادی:
7 نكته درباره فیلم خاطره‌انگیز «هامون» به بهانه اكران مجددش
نگاهی به فیلم یك اشتباه كوچولو
 ناسپاس: بروبچه‌های تهرون و سیب شمرون در مصر باستان!!
حكایت ما، علی سنتوری و داریوش مهرجویی در این روزها
30 فیلم ایرانی كه درباره سینمای ایران ساخته شدند