هرچه خدا بخواهد
عده‌ای تصور می‌كنند هر فیلمی كه در آن شوخی‌های بی‌پروا، همراه با مضامین جنسی وجود داشته باشد فیلمی مبتذل خواهد بود، در صورتی كه فیلمی اگر مبتذل باشد...
 
سینمای ایران به كدام سمت می‌رود؟
ابتذال در چیست؟
با اكران فیلم «سن پطرزبورگ» (بهروز افخمی) می‌توانیم راحت‌تر درباره ابتذال در سینمای ایران صحبت كنیم چون این فیلم نمونه‌ مناسبی از آن فیلم‌هایی است كه «به ظاهر» برخی از مولفه‌های كمدی‌های مبتذل را در خود دارند اما به هیچ عنوان سخیف و بی‌ارزش نیستند. با اكران فیلم «پسر آدم و دختر حوا» (رامبد جوان) هم البته این فرصت به دست آمد اما «سن‌پطرزبورگ» به خاطر بی‌پرواتر بودن شوخی‌هایش می‌تواند فیلم مناسب‌تری برای این بحث باشد. در مورد فیلم‌های مبتذل به نظرم یك سو تفاهم ایجاد شده است و آن این است كه عده‌ای تصور می‌كنند هر فیلمی كه در آن شوخی‌های بی‌پروا، همراه با مضامین جنسی وجود داشته باشد فیلمی مبتذل خواهد بود، در صورتی كه فیلمی اگر مبتذل باشد در فرم است كه مبتذل است و نه فقط در محتوا و در واقع ابتذال در محتوا نتیجه ابتذال در فرم است و به همین دلیل است كه یك شوخی در یك فیلم به ابتذال می‌انجامد و در فیلم دیگر نه یا احمد پورمخبر در سریال‌های رضا عطاران بامزه است و در فیلم‌های جواد رضویان آزار دهنده، چون فرم و اجرای آن شوخی و نحوه استفاده از آن بازیگر است كه تعیین كننده است. پس وقتی كه اعتقاد داریم فیلمی مثل «چارچنگولی» (سعید سهیلی) فیلمی سخیف است، تنها منظورمان به شوخی‌های به اصطلاح بالای 18 سال آن نیست، بلكه قبل از هر چیز كارگردانی، فیلمنامه و فرم فیلم را در نظر گرفته‌ایم و از طرفی به نظرم هر فیلمی كه بخواهد از تماشاگر سوء ‌استفاده كند و خودش را آنی جا بزند كه نیست، فیلمی سخیف خواهد بود.
 
در واقع همین كه بخواهیم فیلمی ضد‌ارزش را ارزشی جا بزنیم و به مخاطب تحمیل كنیم خود نشانه ابتذال است. در این شرایط امیدوارم «سن‌پطرزبورگ» در گیشه موفق‌تر از نمونه‌هایی مثل «یك جیب پر پول» (قدرت الله صلح میرزایی) عمل كند كه ثابت شود اتفاقا مخاطبان عام هم فرق بین فیلم خوب و بد را می‌فهمند و حواس‌شان هستند كه در كدام فیلم به شعورشان توهین شده و در كدام فیلم نه. «سن‌پطرزبورگ» نشان می‌دهد كه می‌توان یك فیلم كمدی با شوخی‌های خنده‌دار ساخت و از طرفی سلیقه را هم در كارگردانی و اجرا رعایت كرد‌، این فیلم به ما یادآوری می‌كند كه دو بازیگران می‌توانند حتی در نقش دو جوان آس و پاس هم بدرخشند و بازی‌های خوبی ارائه دهند. «سن پطرزبورگ» ثابت می‌كند كه هنوز فیلمنامه نویسان باهوشی هستند كه می‌توانند انواع شوخی‌ها را در سطوح مختلف خلق كنند كه هر كس بنا بر میزان شناخت و آگاهی‌اش از مسائل مختلف با آنها ارتباط برقرار كند. همه اینها البته دلیل بر بی‌نقص بودن این فیلم نیست، فیلم همان مشكل «مارمولك» (كمال تبریزی) كه اتفاقا فیلمنامه آن را هم پیمان قاسم‌خانی نوشته بود را دارد یعنی بسیاری از شوخی‌های فیلم در خدمت داستان نیستند و این می‌شود كه فیلم تبدیل می‌شود به یكسری شوخی‌های پشت سر هم كه قرار است به هر ترتیبی كه شده در پایان به یك نقطه مشخصی ختم شوند. با این حال نباید از این غافل شد كه این فیلم‌ می‌تواند یك نمونه درست برای سینمای كمدی ما باشد و باید بین آن و فیلم‌های سخیف دیگر تفاوت قائل شویم تا كمكی باشد برای سینمای ایران كه بتواند به مرور از آفت فیلم‌های بی‌مایه كمدی خلاص شود، اتفاقی كه خوشبختانه دارد رخ می‌دهد. در این بین اما نباید به «سن پطرزبورگ» قانع شد و آن را سقف سینمای كمدی در ایران دانست.
 
معیارمان برای فیلم جهانی چیست؟
این اصطلاح فیلم فرهنگی، یكی از اصطلاحات رایج در ادبیات سینمایی ماست. به راستی تعریف فیلم فرهنگی و ملاك تشخیص آن چیست؟ شاید تنها معیاری كه به ذهن می‌رسد این باشد كه اگر فیلمی با بودجه كلان غیر خصوصی ساخته شود فیلمی فرهنگی خواهد بود، یعنی صرف بودجه یك فیلم است كه عظمت و جایگاه آن را مشخص می‌كند و نه مثلا ارزش‌های هنری آن. یكی از همین فیلم‌های فرهنگی هم اكنون در حال اكران است، منظورم فیلم «ملك سلیمان» (شهریار بحرانی) است كه آنطور كه اعلام كرده‌اند شش میلیارد هزینه صرف ساختش شده است. اول اینكه به نظرم بر خلاف طیف گسترده‌ای از اظهار نظرها، اختصاص دادن چنین بودجه‌ای به یك فیلم به هیچ عنوان كار ناصوابی نیست و اتفاقا می‌تواند اتفاق مثبتی هم باشد، به شرط آنكه نتیجه‌ای قابل قبول و ارزشمند حاصل شود كه به نفع سینمای ایران باشد.
«ملك سلیمان» نكات مثبتی دارد، از جمله فیلمبرداری چشمنواز حمید خضوعی ابیانه یا موسیقی متن و صداگذاری حرفه‌ای آن، اما مشكل اینجاست كه فیلمنامه و كارگردانی به فیلم لطمه جبران ناپذیری زده‌است. ضعف اصلی فیلم «ملك سلیمان» این است كه بیش از آنكه سرگرم كننده باشد حاوی مطالب اخلاقی است. طبعا منظورم این نیست كه فیلمی درباره سلیمان نبی (ع) بسازیم و از جنبه‌های اخلاقی داستان زندگی او غافل بمانیم، مقصودم این است كه این فیلم كه قرار است فیلمی برای مخاطب جهانی باشد باید اول مخاطب را نه ‌تنها در مقیاس ایران بلكه در مقیاس جهانی سرگرم كند و بعد اگر مایل بود مفاهیم اخلاقی را هم به او یادآور شود و نه اینكه از همان ابتدا اساس كار را پند و اندرز مخاطب قرار دهد. «ملك سلیمان» ممكن است برای آن دسته از مخاطبانی كه با سینمای جهان آشنایی چندانی ندارد، تجربه جذابی باشد اما برای مخاطبان آشنا به سینما و مخاطبان كشور‌های دیگر كمتر نكته جذاب و بدیعی دارد. با این‌حال «ملك سلیمان » را به‌عنوان یك اتفاق در سینمای ایران نباید نادیده گرفت.
 
خنثی بودن خوب است یا بد؟
بعضی از فیلم‌ها كاملا خنثی و بی‌خاصیت هستند یعنی هیچ حسی را در شما به وجود نمی‌آورند، نه می‌توان از دیدن‌شان لذت برد و نه مثل خیلی از فیلم‌ها اعصاب‌تان را خرد می‌كنند و تنها انرژی و وقت مخاطبان‌شان را هدر می‌دهند. مشكل اصلی این فیلم‌ها این است كه اولا تكلیف‌شان با خودشان معلوم نیست و واقعا نمی‌دانند قرار است چطور و از چه راهی با مخاطب ارتباط برقرار كنند و بعد اینكه نه داستان دارند (درحد اینكه بتوانیم خلاصه داستانش را بنویسیم) و نه شخصیت جذابی (حالا قهرمان یا ضد قهرمان) كه مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار كند. نمونه تمام عیار چنین فیلمی «شكلات داغ» به كارگردانی حامد كلاهداری است كه حتی با وجود در اختیار داشته یك فضای گرم مانند كافه به عنوان لوكیشن اصلی و چندین بازیگر نام آشنا مانند فریبرز عرب‌نیا، نیكی كریمی، داریوش ارجمند و حامد كمیلی، فیلمی خنثی و بی‌خاصیت از آب درآمده كه تنها می‌توان امیدوار بود كه هر چه زودتر تمام شود یا نمونه دیگری مثل فیلم «هرچه خدا بخواهد» (نوید مهین دوست) كه اصلا معلوم نیست سازندگانش به چه هدفی آن را ساخته‌اند. به هدف خنده دار بودن؟ كه نیست، به هدف جذب مخاطب به وسیله داستان؟ كه اصلا داستانی در كار نیست یا به هدف ساخت یك فیلم تبلیغاتی درباره جزیره كیش و جاذبه‌های توریستی‌اش؟ كه این كار را هم انجام نمی‌دهد. حتی منظورم این نیست كه این فیلم قرار بود خنده دار باشد و این اتفاق رخ نداد، منظورم این است كه سازندگان این فیلم اصلا نمی‌دانستند قرار است چه كار كنند. متاسفانه چنین فیلم‌هایی كه در واقع «هیچی» نیستند تعدادشان هم كم نیست. فیلم‌هایی كه اصلا لحن ندارند كه مثلا بخواهیم آنها را به چند لحنی بودن متهم كنیم، فیلم‌هایی كه اصلا اصولی ندارند كه بخواهیم درباره قبول داشتن یا نداشتن آن اصول بحث كنیم، فیلم‌هایی كه اصلا تاثیری روی ما نمی‌گذارند كه بخواهیم درباره ماندگاری آن تاثیر صحبت كنیم، فیلم‌هایی كه حتی سكانس آزار دهنده‌ای هم ندارند كه بعد از چند روز آن را به عنوان یك خاطره بد نقل كنیم، فیلم‌هایی كه «هیچی» نیستند.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com/ آریان گلصورت
 
مطالب پیشنهادی:
 حاشیه و متن یك فیلم پرفروش
 گزارش تصویری: فیلم «هرچه خدا بخواهد»
گزارش تصویری از فیلم شکلات داغ
«سن پطرزبورگ» فیلمی با رنگ و بوی كمدی‌های مدیری!
«بدرود بغداد» فیلمی برای مخاطب جهانی