رضا بیک ایمانوردی از فیلم‌فارسی تا سینمای ایتالیا + عکس
بیک ایمانوردی از معدود ستاره های زمانه اش است که برای بازی در فیلم های ساخته شده در دیگر کشورها نیز دعوت می شود. از جمله «صندلی الکتریکی» که در ایتالیا ساخته می شد و او و فردین تنها ستاره هایی هستند...

رضا بیک مرد هزار چهره سینمای ایران 

ماهنامه «هفت نگاه» یکی از ویژه نامه های خود را اختصاص داده بود به رضا بیک ایمان وردی بازیگر سرشناس سینمای فارسی! بازیگری که به واسطه فعالیتهای فراوانش به مرد هزارچهره مشهور شده بود.

بیشتر بدانید : آخرین گفتگو پیش از مرگ با مرد هزارچهره فیلم فارسی + تصاویر

در این ویژه نامه که به همت بابک صحرایی سردبیر «هفت نگاه» گردآوری شده مطالب زیر را می خوانیم:

_ آخرین گفتگوی رضا بیک ایمانوردی، یک سال قبل از مرگش
_ گفته های ناصر ملک مطیعی، ایرج قادری، ساموئل خاچیکیان، علی عباسی، مهدی فخیم زاده و عباس کیارستمی درباره رضا بیک ایمانوردی
_ تحلیل و بررسی کامل زندگی و آثار بیک ایمانوردی
_ استعداد تباه شده سینما
به قلم نیما حسنی نسب
_ دنیای دیوانه دیوانه دیوانه
به قلم امیر پوریا
_ مروری بر رکوردهای جالب و دست نیافتنی بیک در تاریخ سینمای ایران
_ چرا بیک ایمانوردی از ایران رفت؟
_ چرا به او می گفتند مرد هزار چهره؟
و مطالب ناگفته دیگر.

مرد هزار چهره سینمای ایران رضا بیک ایمانوردی
مرد هزار چهره سینمای ایران رضا بیک ایمانوردی

بابک صحرایی در یادداشت ابتدایی این شماره چنین نوشته است:

«رضا بیک ایمانودری نماد بخشی از ساختار سینمای ایران در اولین دهه های شکل گیری اش است. ستاره ای که معادلات زمانه اش را می شکند و خواسته یا ناخواسته تأثیری بر سینما می گذارد که هنوز هم ادامه دار است.

با این وجود زندگی، شخصیت و دنیای این فرد یکی از نادرترین و ناگفته ترین ابعاد سینمای ایران است.

به جز یکی دو گفتگو که در اواخر عمرش در یکی دو شبکه ماهواره ای فارسی زبان با او انجام شده هیچ گفتگویی از او موجود نیست. این گفتگوها نیز آنقدر سهل انگارانه اند که جز عنوان برخی از کلیات زندگی او اطلاعات دیگری را به همراه ندارند. از سوی دیگر به دلیل عدم همکاری بیک با سینماگران جدی و معتبر، نمی شود در گفتگو با اهالی سینما نیز اطلاعات چندان دقیقی از او به دست آورد.

در تحقیقاتی که در شاخه های مختلف سینما در 50 سال گذشته صورت گرفته نیز همیشه نام رضا بیک ایمانوردی از قلم افتاده. گویا توافقی نانوشته برای نادیده گرفتنش وجود داشته چون قبول موفقیت های کم نظیر او یعنی قبول نابسامانی های عمیق در ساختار سینما که خیلی از هم دوره هایش علاقه ای به بیانش ندارند.

قصه ورود رضا بیک ایمانوردی شبیه سینمایش است. راننده سفارت آمریکا بود، با اتومبیل ساموئل خاچیکیان تصادف می کند، خاچیکیان از فیزیک او خوشش می آید و بدین ترتیب وارد سینما می شود. برایم جای سئوال بود که چرا وقتی به شهرت و محبوبیت می رسد دیگر با این کارگردان که مسبب ورودش به سینما بوده همکاری نمی کند.

نتیجه این بود که بیک از خاچیکیان گویا کینه ای به دل داشته. کینه ای که گناهش به گردن خاچیکیان نیست. بیک در جایی گفته بود سر صحنه فیلم های خاچیکیان کتک می خوردم، ارزش چندانی برایم قایل نمی شدند و یک بار که با او برای دیدن یکی از فیلم هایمان به سینما رفتیم و همگان به او توجه می کردند و مردم از او امضا می گرفتند با خودم گفتم یک روزی خودم را به جایی خواهم رساند که همه از من امضا بگیرند. این گفته چندان هم دور از ذهن نیست چون بیک ایمانوردی در عمل این عقیده اش را به اثبات رسانده است.

در جستجو و تحقیق برای یافتن دلیل حضور بی وقفه اش در فیلم ها به یک نقل قول جالب دیگر از بیک رسیدم. چند نفری از نزدیکانش به این نکته اشاره کردند که بیک می گفته آرزویم این است که به اندازه فردین دستمزد بگیرم و آنقدر در فیلم های مختلف بازی می کنم تا شهرت و محبوبیتم به حدی برسد که به من هم اندازه فردین دستمزد بدهند. به گواه تعدادی از دوستانش این اتفاق در فیلم «ناجورها» می افتد و فردین و بیک هر کدام نفری 200 هزار تومان دستمزد می گیرند.

این مسأله نیز می تواند قابل باور باشد. چون تمام نزدیکان بیک بر این عقیده اند که به فکر جمع کردن پول نبوده و فقط برای پول در آوردن در فیلم ها حضور پیدا نمی کرده. زندگی شخصی اش نیز این ادعا را ثابت می کند. اندوخته بیک ایمانوردی از آن همه پولی که در سینما در آورده تنها یک خانه سه طبقه در خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بوده که آن را در سال 1362 زیر قیمت روز می فروشد. خودش هم در یکی از آخرین گفتگوهایش در یک سال قبل از مرگش به این مسأله اشاره کرده و می گوید من به جز یک خانه و خورد و خوراک و لباسم هیچ برداشتی از درآمدم نکردم.

در این بین شنیدن چند خاطره نیز جالب است. یکی اینکه «علی حاتمی» به او علاقه داشته و می گفته: «هنوز بیک را کسی کشف نکرده». گویا یکی از گزینه های ایفای نقش مفتش شش انگشتی در هزار دستان نیز رضا بیک ایمانوردی بوده. البته بهروز وثوقی نیز یکی از گزینه های جدی این نقش بوده است. یک خاطره جالبی هم در میان سیاهی لشگرهای سینما هست که می گویند در آن سال ها یک بار عباس کیارستمی از او امضا گرفته است.

این گفته ها و خاطره ها چه راست باشند و چه دروغ تأثیری در جایگاه رضا بیک ایمانوردی در سینمای ایران ندارند. بازیگری که بدون داشتن هیچکدام از مشخصه های لازم برای تبدیل شدن به یک ستاره تبدیل به پرکارترین ستاره تاریخ سینمای ایران می شود. برای هر فیلمی حدود 120 هزار تومان دستمزد می گرفته، هیچ وقت فیلمنامه هیچ فیلمی را نمی خوانده و هر تهیه کننده ای که دستمزد مورد نظر او را می داده در فیلمش حضور پیدا می کرده.

او سهل انگارانه و بدون تفکر خاصی در خیل عظیمی از فیلم های عامه پسند ساخته شده در دهه های 40 و 50 بازی می کند و تا آخرین فیلمش مورد توجه ویژه مخاطبان سینما قرار داشته. اگر چه گفته می شود که به شکستن کلیشه ای که دچارش بوده علاقه داشته و چندین فیلم متفاوت از فیلم های همیشگی اش را در استودیو شخصی اش به اسم آربی تهیه می کند. فیلم هایی مثل «واسطه ها» و «اسلحه» که تبدیل به شکست های محض برای او می شوند. فیلم هایی که نه از نظر ساختار سینمایی دارای ارزشی هستند و از نظر گیشه و فروش به توفیقی دست پیدا می کنند.

بیک ایمانوردی از معدود ستاره های زمانه اش است که برای بازی در فیلم های ساخته شده در دیگر کشورها نیز دعوت می شود. از جمله «صندلی الکتریکی» که در ایتالیا ساخته می شد و او و فردین تنها ستاره هایی هستند که در سینمای عامه پسند ایتالیایی آن زمان که سینمای مورد توجهی بوده حضور پیدا می کنند. بیک در چندین فیلم از کشور ترکیه نیز حضور پیدا می کند و با ستاره های آن سرزمین هم بازی می شوند که آن فیلم ها نیز ددر ترکیه و هم در ایران عموماً با استقبال خوبی مواجه می شوند.

در هر حال این شماره از هفت نگاه در نهایت کمبود منبع و اطلاعات جمع آوری شد. امیدوارم توانسته باشیم سند موثق و موجهی از این بخش تاریک سینمای ایران جمع آوری کرده باشیم. بخشی که هر چقدر هم نازل و سطحی باشد بخش مهمی از سینمای ایران بوده و هست و نمی توان چشم بر آن بست.

رضا بیک ایمانوردی تنها یک ستاره نیست، او نماد جریانی در سینماست که هنوز ادامه دارد. او حتی نماد بخشی از فرهنگ جامعه ایرانی است که هنوز هم دارد به حیات خود ادامه می دهد. این ساختار سینمایی و این فرهنگ جمعی نیازمند تحلیل و آسیب شناسی است و امیدوارم که دراین ویژه نامه توانسته باشیم هر چقدر هم اندک قدمی در این مسیر برداشته باشیم.»

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: inn.ir