یکی از شعرای فرهیختهی دوران مشروطیت که علاوه بر شعر و شاعری به زبانهای مختلف از جمله: فرانسوی، روسی، ترکی وعربی آشنایی کامل داشت، «جلال الدین ممالک ایرج میرزا» پسر صدارالشعرا غلام حسین میرزا بود.
ایرج در سال 1291 هـ . ق. درتبریز به دنیا آمد و پس از عمری خدمات فرهنگی و اداری درسال 1344 هـ . ق در اثر سکته قلبی در تهران به سرای باقی راه یافت و در گورستان ظهیر الدوله، درکنار بسیاری از نویسندگان و شعرای هم رزمش به خاک سپرده شد. بارزترین خصیصه ی شعرا و زبان چالاک و بیان گرم و زنده اوست که دارای بلاغتی خاص است.
با قطعهی بسیار زیبای «قلب مادر» به ادامه زندگی نامه ی ایرج میرزا مینشینیم: «داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پرچین وجبین پر آژنگ
با نگاه غصب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
هم چنان سنگ از دل قلما سنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من وتوست شرنگ...»
ایرج در سال 1291 هـ . ق. درتبریز به دنیا آمد و پس از عمری خدمات فرهنگی و اداری درسال 1344 هـ . ق در اثر سکته قلبی در تهران به سرای باقی راه یافت و در گورستان ظهیر الدوله، درکنار بسیاری از نویسندگان و شعرای هم رزمش به خاک سپرده شد. بارزترین خصیصه ی شعرا و زبان چالاک و بیان گرم و زنده اوست که دارای بلاغتی خاص است.
با قطعهی بسیار زیبای «قلب مادر» به ادامه زندگی نامه ی ایرج میرزا مینشینیم: «داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پرچین وجبین پر آژنگ
با نگاه غصب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
هم چنان سنگ از دل قلما سنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من وتوست شرنگ...»
ایرج در 19 سالگی پدرش را از دست داد وبه همین در وزارت فرهنگ، وزارت کشور و وزارت دارایی به مشاغل مهمی منصوب شد. همان سمتهایی که قبلاً «غلام حسین میرزا» به عهده داشت.
این شاعر وطن دوست مدتی در اروپا سفر کرد و تجارب زیادی به دست آورد. از جمله ابتکارات او میتوان به تأسیس ادارهی عتیقه جات - اداره ی باستانشناسی امروز- اشاره کرد. مدتی از عمر ایرج در زمان «مظفرالدین شاه قاجار» سپری شد. که به علت دوستی با «عبدالحسین» پسر امیر نظام گروسی، مورد لطف و تشویق امیر نظام قرار گرفت.
و به دلیل سرایش اشعار پرمفهوم اجتماعی و ملی به «فخر الشعراء» ملقب شد.
«...نشوم یک دل ویک رنگ تو را
تا نسازی دل او از خون رنگ
گرتو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه ی تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه ی تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد ز آینه ی قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ....»
این شاعر وطن دوست مدتی در اروپا سفر کرد و تجارب زیادی به دست آورد. از جمله ابتکارات او میتوان به تأسیس ادارهی عتیقه جات - اداره ی باستانشناسی امروز- اشاره کرد. مدتی از عمر ایرج در زمان «مظفرالدین شاه قاجار» سپری شد. که به علت دوستی با «عبدالحسین» پسر امیر نظام گروسی، مورد لطف و تشویق امیر نظام قرار گرفت.
و به دلیل سرایش اشعار پرمفهوم اجتماعی و ملی به «فخر الشعراء» ملقب شد.
«...نشوم یک دل ویک رنگ تو را
تا نسازی دل او از خون رنگ
گرتو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه ی تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه ی تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد ز آینه ی قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ....»
آن چه از اشعار وی بر میآید این است که از سر نوشت خود شکایت نکرده و تنگدستی و فقیر بودن خود را بهترین دلیل پاکدامنی و خدمت صادقانه به مردم و کشور ذکر میکند. دیوان شعر میرزا از چهار هزار بیت تجاوز نمیکند. با اینحال نمیتوان وی را جوز گروه ادبی خاصی به شمار آورد. دلیش هم این که : او در انواع شعر طبع آزمایی کرده وبه خوبی از عهده کار بر آمده است. معمولاً در اشعار ایرج نکات مبهم، مطالب دور از ذهن و نامفهوم دیده نمیشود. در سراسر دیوانش سعی کرده زندگی روزانهی ایرانیان را آنچنان که هست، دور از اغراقهای شاعرانه و مبالغههای چاپلوسانه بیان کند. آن چه سرچشمهی افکار و اندیشهی شعر او به حساب میآید، حقایق موجود در جامعه و عصر و زمان خویش است.
میرزا، شاعری میهن دوست و ملی گراست، نمیتواند ظلم و بی عدالتی حاکم بر مردمان عصر قاجار را نادیده بگیرد. خواهان عدالت اجتماعی و آزادی قلم و اندیشه است و با جهل و نادانی و استبداد میستیزد.
«... حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده ودیوانه زبنگ
رفت ومادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود
دل مادر به کفش چون با رنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ...»
میرزا، شاعری میهن دوست و ملی گراست، نمیتواند ظلم و بی عدالتی حاکم بر مردمان عصر قاجار را نادیده بگیرد. خواهان عدالت اجتماعی و آزادی قلم و اندیشه است و با جهل و نادانی و استبداد میستیزد.
«... حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده ودیوانه زبنگ
رفت ومادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود
دل مادر به کفش چون با رنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ...»
اگر قطعه ی بسیار زیبای «قلب مادر» را از ابتدا تا اینجا به دقت نخوانده اید، مقطع این شعر بی بدیل را با تأمل بسیار مرور کنید. زیرا دوبیت واپسین، علاوه بر اینکه شلاق جانکاهی است بر پیکر عاشق بی مقدار، هشداری است بر همهی جوانان کوردل و بی فرهنگ: «... دید کز آن دل آغشته به خون
اید آهسته برون این آهنگ
آه!... دست پسرم یافت خراش!
اخ!... پای پسرم خورد به سنگ!...:»
اید آهسته برون این آهنگ
آه!... دست پسرم یافت خراش!
اخ!... پای پسرم خورد به سنگ!...:»
فرزندان طبع توانای ایرج میرزا عبارتند از : «عارفنانه» ، «مثنوی زهره ومنوچهر»، «شام و جام»، «هدیه ی عاشق» و...
موضوع مثنوی عارفنانه اوضاع نابسامان ایران عهد قاجار میباشد. گفتنی است شعر «قلب مادر» را ایرج به منظور شرکت در مسابقه ای که مجلهی «ایران شهر» مطرح کرده بود، سروده است. گفته شده که دراین مجله، قطعه ای از زبان آلمانی ترجمه شده و از عموم شاعران ایران درخواست شده بود که آن را به شعر فارسی در آورند. ایرج میرزا شعری را که خواندید میسراید و به دفتر ایران شهر ارسال میدارد. این قطعه چنان مورد توجه قرار میگیرد که شهرت ایرج را جهان شمول مینماید.
موضوع مثنوی عارفنانه اوضاع نابسامان ایران عهد قاجار میباشد. گفتنی است شعر «قلب مادر» را ایرج به منظور شرکت در مسابقه ای که مجلهی «ایران شهر» مطرح کرده بود، سروده است. گفته شده که دراین مجله، قطعه ای از زبان آلمانی ترجمه شده و از عموم شاعران ایران درخواست شده بود که آن را به شعر فارسی در آورند. ایرج میرزا شعری را که خواندید میسراید و به دفتر ایران شهر ارسال میدارد. این قطعه چنان مورد توجه قرار میگیرد که شهرت ایرج را جهان شمول مینماید.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: rasekhoon.net
مطالب پیشنهادی:
شهریار افسونگر حیدربابا
نمونههایی از اشعار محمدرضا شفیعی كدكنی
حقیقت زنان در ابیات ملّای رومی
سهم كوچك سالك هفت شهر عشق!
پسر نیما یوشیج: در اشعار نیما دست بردهاند!