آنقدر که شعرها و داستانهای زنده یاد بیژن نجدی خوانده شدهاند، صدای او شنیده نشدهاست. شاعری که خیلی زود رفت اما شعرها و داستانهایش به یادگار ماندهاست.
بیژن نجدی ساکن لاهیجان بود و دبیر درس ریاضی. تاکنون آثار کمی از او منتشر شده اما همین آثار هم نشان میدهند که او شاعر و نویسندهای بود با سبک و سیاقی خاص. «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» و «دوباره از همان خیابانها» (نشر مرکز) دو مجموعه داستان او هستند که اولی در زمان حیات شاعر منتشر شد و دومی پس از مرگ او. در حوزه شعر هم دو مجموعه تا به حال از او منتشر شده است. یکی «خواهران این تابستان» (نشر ماهریز) و دیگری گزیده شعرهای نجدی که از سوی انتشارات نیستان منتشر شدهاست.
این شعر از مجموعه «خواهران این تابستان» است.
واقعیت رویای من است
واقعیت خوابهای من است
خون رویای من
برگ تر از سبز- سبز تر از برگ گیاه
که با دشنه تلکس خبرگزاریها
خنجرکلمات روزنامه
نمیریزد
واقعیت رویای من است
آنجاهیچ کس نمیداند که سیلی چیست؟
وچاقو
شرمنده تیغش نه.
در خیالبافی ذهن من، ترور نمیشود لبخند
کشته نمیشود سهراب
درزانوان پیر پیرمرد رفته است لبخند
تکههای تن هر که میمیرد
در اخبار رادیو- برصفحه تلویزیون
آنجا
آفریقا(فرقی نمی کند:خاورمیانه
(آسیای دور
درخوابهای من باز میگردد به گهواره و گریه
آنها بزرگ می شوند - در خوابهای من
به مدرسه می روند و آب می خوانند و انار- درخوابهای من
ودرخت اناری دوباره می روید
از کتابی که مانده روی رف
آنها در خانهای ساده ، بچه دار می شوند و
روزی
برسپید ساده بستری ساده
کنار مردمی ساده
با تعریف ساده ای از مرگ ،میمیرند
اما دریغ
واقعیت،نه خوابهای من است- نه رویای تو
نه خیالبافی من- نه آرزوی تو
همین طور که گاهی روزنامه می خوانی
و گاه شعر مرا
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khabaronline.ir
مطالب پیشنهادی:
برای شفیعی کدکنی؛ کوچ بنفشهها
6 شعر كوتاه از كاكایی
چند دوبیتی از علیرضا حكمتی
شعری در وصف خدا از «قیصر امینپور»
3 شعر بهاری