عباس از دست خویشتن فریاد
منتقدان به خرمشاهی ایراد میگرفتند که این پژوهشگر کهنهکار، در برابر اسم کیارستمی کوتاه آمده و «معلوم نیست اگر کس دیگری به جز کیارستمی، روایتش را نشان آقای خرمشاهی میداد، چه بر سرش میآمد!» ...
منتقدان به خرمشاهی ایراد میگرفتند که این پژوهشگر کهنهکار، در برابر اسم کیارستمی کوتاه آمده و «معلوم نیست اگر کس دیگری به جز کیارستمی، روایتش را نشان آقای خرمشاهی میداد، چه بر سرش میآمد!» ...
در گزارشی که خبرگزاریها از مراسم رونمایی کتاب «آتش»، جدیدترین کتاب عباس کیارستمی (در پنجشنبه 30 تیر) منتشر کردهاند، جملهای مهم و کلیدی وجود دارد. آنجا که کیارستمی در ابتدای سخنانش، ذوقزدگیاش را از حضور چهرههای مختلف ادبیات آشکار کرده و گفته: «باورم نمیشد که این گردهمایی پذیرش من در دنیای ادبیات باشد. اما وقتی امروز شما را میبینم خوشحالم که جسارتهایم در ادبیات مورد بخشش شما بوده است...» کیارستمی حق هم داشت. در آن مراسم جماعتی از اهل کتاب و ادبیات حاضر بودند. اسمهایی نظیر بهاءالدین خرمشاهی، محمود دولتآبادی، محمدعلی سپانلو، حافظ موسوی، اسدالله امرایی و... بعد از آن جنجالی که اهالی ادبیات چهار سال پیش بر سر اولین نمونه از کتابهای گزیده شعر کیارستمی به راه انداختند، این بار ادبیاتیها نه تنها به او حمله نکرده بودند که در مراسم رونمایی کتابش هم حاضر شده بودند. واقعا در این چهار سال چه اتفاقی افتاده است؟
همهچیز از آخرین روزهای زمستان سال 1385 شروع شد. زمانی که کتابی قطور در قطع جیبی منتشر شد با عنوان «حافظ به روایت عباس کیارستمی». با احتساب نشان ناشر (نشر فرزانروز)، بر روی جلد تیره این کتاب سه اسم حضور داشت: حافظ شیرازی، عباس کیارستمی و بهاءالدین خرمشاهی (مدیر آن نشر). حافظ را که همه ایرانیان دوست دارند و دیوانش در کنار قرآن و مفاتیح جزو ملزومات هر خانه ایرانی است؛ عباس کیارستمی که همواره کنجکاویبرانگیز بوده و بالاخره بهاءالدین خرمشاهی یکی از معروفترین حافظپژوهان سالهای اخیراست که زمانی به احمد شاملو که خواسته بود روایتی خاص از حافظ ارائه کند، بهشدت تاخته بود.
ظاهرا همه چیز مرتب بود. اما بلافاصله بعد از پایان تعطیلات عید 86 و رونق بازار دوباره کتاب، اعتراضها شروع شد. انتقادها بیشتر به عنوان کتاب و صفحات آغازین آن برمیگشت. (در مقدمه کتاب، خرمشاهی یادداشت ستایشآمیزی خطاب به کیارستمی نوشته بود.) منتقدان به خرمشاهی ایراد میگرفتند که این پژوهشگر کهنهکار، در برابر اسم کیارستمی کوتاه آمده و «معلوم نیست اگر کس دیگری به جز کیارستمی، روایتش را نشان آقای خرمشاهی میداد، چه بر سرش میآمد!» منتقدان سابقه برخورد خرمشاهی با «حافظِ شاملو» را پیش میکشیدند و از عنوان کتاب گله داشتند؛ «روایت دربردارنده حدی از ادعاست که در حد و اندازه کیارستمی نیست» و اینکه کیارستمی صرفا باید میگفت منتخبی از حافظ. ماجرای این حملهها حتی به سمتی رفت که در یکی از دانشگاههای تهران، استادان ادبیات به دانشجویانشان تذکر دادند که اگر این کتاب را دست هر کدامشان ببینند، او را مشروط میکنند!
بهاءالدین خرمشاهی در برابر موج انتقادات بلافاصله عقبنشینی کرد و گفت که هرچند کتاب را دوست داشته و آن را ویرایش کرده اما به کتاب انتقاداتی دارد و از جمله عنوان «روایت» را نمیپسندد؛ «کیارستمی باید نام کتاب را گزینش اشعار حافظ میگذاشت نه روایت زیرا اشعار این کتاب حتی یکبیستم اشعار حافظ را هم دربر نمیگیرد.» البته خرمشاهی این را هم گفت که شاملو چون دست به تصحیح حافظ زده بود از او انتقاد کرده بوده ولی «کار کیارستمی فقط خوانشی دیگرگونه از حافظ براساس نسخههای معروف است.»
اما این «خوانش دیگرگونه» کیارستمی چه بود؟ کار کیارستمی یک فرق اساسی با همه حافظهای معمول و موجود در بازار داشت. اینکه در هر صفحه فقط یک مصراع از یکی از غزلهای حافظ آمده که به مصراع صفحه قبل و بعد از خودش هیچ ربطی نداشت. به علاوه، کیارستمی هر مصراع را هم به چند جزء تقطیع کرده و این جزءها را مثل شعری نو زیر هم نوشته بود:
ما
ز یاران
چشم یاری
داشتیم
کتاب حدود 500 مصراع از حافظ را به همین شکل نقل کرده بود که این مصراع ها در فصلهایی با عناوین کلی مثل تمنای وصال، شب فراق و پیام به معشوق دستهبندی شده بودند. عنوان فصلها ربطی به مطالب هر فصل نداشت و مثلا در فصل «اسرار عشق و مستی» این مصراع پیدا میشد: «قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند.» کیارستمی مدعی بود این ترتیب چینش مصراعها نوعی بیوگرافی از حافظ هم به دست میدهد. ظاهرا همه چیز طبق همان جمله معروف آرتور رمبو، شاعر فرانسوی (1891-1854) پیش رفته بود که در ابتدای کتاب هم آمده بود: «باید مطلقا مدرن بود.»
شعر یا اخبار
اینکه چرا کیارستمی چنین کاری را کرده، چرا واحد شعری را از بیت به مصراع تغییر داده، چرا مصراعها را شکسته، چرا با شعر کلاسیک مثل شعر نو برخورد کرده... اینها سوالهایی بود که منتقدان از او میپرسیدند. در یکی از تندترین نقدها، داریوش آشوری، زبانشناس نوشت: «کیارستمی خواسته است با ایده تازهای امکان برخورد تازهای را با شعر حافظ نشان بدهد. اما این امکان تازه چیست؟» در ثانی «این امکان تازه چه ضرورتی داشته است؟» و سوم اینکه «آیا کیارستمی از پس چنین کاری برآمده است؟»
جوابی که خود کیارستمی به این نقدها داد، چند ماه سکوت و بعد یک مصاحبه جنجالی بود. کیارستمی گفته بود: «یکی از گرفتاریهای شعر موزون در این است که به مجرد آنکه شروع به خواندنش میکنیم، ابیات بعدی ما را همراه خودشان میبرند و به یک آهنگ تبدیل میشوند. آن آهنگ ما را از درک یکایک مصرعهای شعر محروم میکند.» کیارستمی علاوه بر زدن پنبه وزن عروضی، اظهارنظرهای عجیب دیگری هم داشت: «اگر شعر، شعر باشد باید مثل اخبار خوانده بشود، مثل روزنامه. معنایش باید شاعرانه باشد، نه وزنش» یا این حرف: «مصراع اول هدیه خداوند به شاعر است و مصراع دوم توان و تبحر شاعر است. مصراع اول از آسمان به زمین میافتد و مصراع دوم در کارگاه شعری شاعر ساخته میشود.»
آن مصاحبه، خود باعث جنجالهای دیگری شد؛ چنانکه استاد آرام دانشگاه تهران، دکتر جلیل تجلیل به گلایه گفته بود: «قرنهاست که ادیبان تلاش میکنند تعریفی از شعر به دست بدهند و حالا این آقا میخواهد یکشبه همه آن حرفها را زیر سؤال ببرد.»
اما کیارستمی اصلا کوتاه نیامد و اعلام کرد که قصد ادامه کارش را داردو به زودی سراغ سعدی هم خواهد رفت و فقط باید برای سیدی صوتی همراه کتاب، کسی را پیدا بکند که شعرها را به شکل خبری و بدون احساس بخواند!
این «به زودی» دو سال بعد بود که کیارستمی «سعدی از دست خویشتن فریاد» را منتشر کرد. این بار کیارستمی در نحوه کارش تغییراتی داده بود. مهمترین تغییر در عنوان کتاب بود که نام خودش را از آن حذف کرده بود. دومین تغییر، ترتیب الفبایی شعرهای انتخابی براساس حرف آخر مصراعهای انتخابی بود (به شیوه قدیمی دیوانهای شعر)، درحالیکه در حافظ، ترتیب موضوعی بود. کتاب آن طور که کیارستمی وعده کرده بود، سیدی اخبارخوانی شعر سعدی را به همراه نداشت و تازه یک اتفاق مهم دیگر هم در آن افتاده بود. این بار کیارستمی به جای مصراع، از سعدی بیتآورده بود و تلویحا از حرف خودش که در شعر کلاسیک فقط یک مصرع بهدردبخور است عقبنشینی کرده بود. به این شکل که هرچند اینبار هم کیارستمی هر مصراعی را تقطیع کرده و مثلا آورده بود:
خلوت خوش است و
صحبت اصحاب
خوشتر است
اما، مصراع اول (سعدی دگر به گوشه وحدت نمیرود) را هم در بالای صفحه به صورت معکوس و با فونت ریزتر آورده بود. (انتخاب مصراع دوم هم به نوعی خلاف آن مصاحبه قبلی کیارستمی بود که میگفت فقط مصراع اول از آسمان است.) به علاوه که تقطیعهای مصراعها هم منطقیتر از قبل شده بود و دیگر به مشکلاتی نظیر آنچه در «حافظ به روایت عباس کیارستمی» وجود داشت برنمیخوردیم. نمونههایی نظیر این تقطیع:
شوخی
نرگس نگر
که پیش تو
بشکفت
(که در آن جدا کردن «شوخی نرگس» بیمعنی است.)
اینبار کسی جنجال به راه نینداخت و مصاحبههای خود کیارستمی هم متواضعانهتر از قبل بود: «من متخصص سعدی نیستم. سعدیشناس نیستم، سعدیپژوه هم نیستم... مثلا شما قصد دارید فیلمی را که ساختهاید برای تماشاگران بالقوهای تبلیغ کنید، خب، یک آنونس میسازید. این سعدی مرا بهمثابه آنونس غزلیات سعدی بگیرید. آنونس یک فیلم برگرفتن چند تصویر از کل فیلم در قالب یک کلیپ کوتاه است. ما میپذیریم که از تمامیت فیلم خودمان یک نمونه بسازیم. این هم عینا همین است.» میبینید که دیگر خبری از ایراد کردن به وزن و عروض و فهم سنتی از شعر نیست. هرچند باز هم آقای کارگردان نمیتواند از دادن تیتر جنجالی خودداری بکند: «بعد از انجام کتاب سعدی بسیار تعجب کردم که سنت تفأل چرا با حافظ است و چرا با سعدی نیست. سعدی عین همین کار را با تو میکند. گاهی بسیار قاطعتر از حافظ جواب میدهد، یا دستکم توصیهای سرراستتر و راحتتر از حافظ به تو میکند . ... سعدی، شاعر زمانه ماست. بچهمحل ماست. به عنوان یک خواننده آنقدر با سعدی همدلی دارم که با حافظ ندارم. حافظ در شعرش تفاخری دارد که آن جور همدلی را برنمیتابد.» همین باعث شد که چند منتقد از او بپرسند «اگر حافظ اهل تفاخر است، پس چرا خودش به سراغ حافظ رفته بود!»
خاقانی و مولانا
کیارستمی تا از کتاب سعدی به سال 90 و مولانا برسد، یکی دوبار دیگر هم صدای اهالی ادبیات را درآورد. یک بار آنجا که گفته بود طرحش برای انتشار کتاب مشابهی از خاقانی نیمهکاره مانده، چون از نظر او «اشعار خاقانی این امکان هویت مستقل در هر شعر و بیت را ندارد. کل غزل به تو فکر یا ایدهای میدهد اما در تکبیتها نه.» با این حال، در همین مدت ایدهای که او در کتابهایش شروع کرده بود، بهتدریج در فضای اینترنتی و وبلاگی هم گسترش پیدا کرد و جوانها هم کارهایی شبیه به کار او (تقطیع در شعر کهن) را ادامه دادند. هرچند نمونههای موفق و پرطرفدار این کارهای اینترنتی، معمولا با استفاده از واحدهای یک یا چند بیتی شعر بود و اتفاقا در میان آنها، کارهایی از همان خاقانی هم دیده میشد.
بعد از همه این ماجراها، انتشار کتاب دوجلدی «آتش» با زیر عنوان «جزئی از کلیات شمس» در تیرماه 1390 را باید نقطه عطفی در کارنامه گزینهسازیهای عباس کیارستمی حساب کرد. کتاب «آتش» مولانا به جای عبارت آرتور رمبو، با یک بیت از مولانا شروع میشود: «طبع چیزی نو به نو خواهد همی/ چیز نو نو راه رو خواهد همی» (بدون هیچ تقطیعی.) در پشت جلد اول این بیت را میخوانیم: «نوبت کهنه فروشان درگذشت/ نوفروشانیم و این بازار ماست» (باز بدون هیچ تقطیعی) و پشت جلد دوم: «گویی که خدای عالمی نو/ در عالم کهنه آفریده ست» (ایضا بدون تقطیع) داخل کتاب هم دیگر از مصراع خبری نیست و از هر غزل، قطعه یا رباعی مولانا بین یک تا چهار بیت انتخاب شده است. این بار دیگر از مصرع وارونه و فونت متفاوت خبری نیست و عباس کیارستمی تقریبا همان کاری را کرده است که مقلدانش در فضای اینترنتی انجام میدهند. سیر ماجرا، از حافظ تا مولانا، تقریبا نشاندهنده تفاوتی است که در ذهن و زبان عباس کیارستمی ایجاد شده. در کتاب اول (حافظ) از هر غزل، فقط یک مصراع انتخاب شده اما در کتاب آخر (آتش)، هر صفحه حاوی یک تا چهار بیت است. ذهن او از «مطلقا نو» به سمت پذیرش شعر کلاسیک حرکت کرده و دیگر خبری از مشکل با وزن و عروض یا اضافی دانستن مصراعهای دوم نیست. کیارستمی حالا همه اینها را پذیرفته است. حتی شیوه سخن گفتن کیارستمی درباره کارهایش هم عوض شده است. در همین مراسم رونمایی کتاب «آتش» کیارستمی حرفی را گفته بود که شاید اگر در زمان انتشار «روایت»ش از حافظ میگفت، دیگر آن همه جنجال به راه نمیافتاد. کیارستمی در آن مراسم گفته بود:
«...مصرعهایی هستند که این امکان را دارند که به صورت اساماس فرستاده شوند. اگر بخواهید عشقتان را ابراز کنید، نفرتتان را ابراز کنید یا منت بکشید، مطالب زیادی برای اساماس کردن در این کتاب هست. من با اساماس آشنا نیستم وگرنه این کتاب را برایتان اساماس میکردم ...»
«...مصرعهایی هستند که این امکان را دارند که به صورت اساماس فرستاده شوند. اگر بخواهید عشقتان را ابراز کنید، نفرتتان را ابراز کنید یا منت بکشید، مطالب زیادی برای اساماس کردن در این کتاب هست. من با اساماس آشنا نیستم وگرنه این کتاب را برایتان اساماس میکردم ...»
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrimags.com/ احسان رضایی
مطالب پیشنهادی:
اخلاقگرایی در كلام سعدی
زبان مشترك عشق
خروج شعر از ساحت ادبیات
گفتگو با شمس لنگرودی شاعر
دیدگاه تعدادی از اندیشمندان جهان درباره شخصیت مولانا