آرش فرزامصفت، شاعر مجموعه عشق امای كوچكی دارد هنوز راه های نرفته زیادی دارد
«عشق امای كوچكی دارد» مجموعهای است از سرودههای كلاسیك و ترانههای آرش فرزامصفت كه انتشارات شانی آن را به بازار كتاب فرستاده است.
شاعر این مجموعه، اگرچه از جوانان شعر امروز است و نخستین گامها را در انتشار مجموعه مستقل شعری برداشته است، تواناییها و داشتههای خود را در عرصه شعر كلاسیك و آشناییاش را با جریانهای موثر و زنده این نگرش شعری در همین مجموعه به رخ مخاطب كشیده است.
فرزامصفت اگرچه هرگاه به غزلهای روایی روی میآورد (مانند غزلهای «از آن طرف» و «مثل سیر قصه یك رود ممتد» در همین مجموعه) موفقتر عمل میكند، در مجموع شاعری مضمونگراست كه واحد مستقل شعری در سرودههایش، 20 محسوب میشود.
این خصیصه كه گاهی رنگ صدای شاعری چون فاضل نظری را نیز در شعر فرزامصفت پررنگتر میكند باعث شده است شاعر گاه به خلق تكبیتهای درخشانی توفیق یابد:
بر شیشه تنهایی من، ریزش باران
چون خوردن انگشت اشاره است به گوری
یا:
مرگ چون معشوقی از روز اول مرا در برگرفت
زندگی هر وقت آمد دید آغوشم پر است
«عشق امای كوچكی دارد» مجموعهای است از سرودههای كلاسیك و ترانههای آرش فرزامصفت كه انتشارات شانی آن را به بازار كتاب فرستاده است.
شاعر این مجموعه، اگرچه از جوانان شعر امروز است و نخستین گامها را در انتشار مجموعه مستقل شعری برداشته است، تواناییها و داشتههای خود را در عرصه شعر كلاسیك و آشناییاش را با جریانهای موثر و زنده این نگرش شعری در همین مجموعه به رخ مخاطب كشیده است.
فرزامصفت اگرچه هرگاه به غزلهای روایی روی میآورد (مانند غزلهای «از آن طرف» و «مثل سیر قصه یك رود ممتد» در همین مجموعه) موفقتر عمل میكند، در مجموع شاعری مضمونگراست كه واحد مستقل شعری در سرودههایش، 20 محسوب میشود.
این خصیصه كه گاهی رنگ صدای شاعری چون فاضل نظری را نیز در شعر فرزامصفت پررنگتر میكند باعث شده است شاعر گاه به خلق تكبیتهای درخشانی توفیق یابد:
بر شیشه تنهایی من، ریزش باران
چون خوردن انگشت اشاره است به گوری
یا:
مرگ چون معشوقی از روز اول مرا در برگرفت
زندگی هر وقت آمد دید آغوشم پر است
البته در گرمی بازار، غزلهایی با این ساختار و متكی بر مضمونیابی و بیتهای برجسته، رسیدن به شعری كه دارای تشخص كافی برای ثبت در حافظه جامعه ادبی باشد مشكلتر است، به همین دلیل اگر شاعرانی چون آرش فرزامصفت در پی آنند كه شعرشان در تراز یك شعر مستقل و ماندگار عرضاندام كند ناچارند تكیه ویژهای بر عناصر دیگر شعری (بجز تصویرگرایی) كنند.
خوشبختانه فرزامصفت شاعری است كه به پشتوانههای شعری ادبیات فارسی مسلط است و در بهرهمندی از این پشتوانهها، گاه خلاقیتهایی را نیز بروز میدهد. این بهرهمندیهای خلاقانه كه به ارجاعهای بین متنی در سرودههای وی میانجامد، میتواند زاویه تازهای باشد كه شاعر در تنگنای شعر خود میگشاید تا به جای تكیه صرف برمضمونگراییهای تصویری، از دیگر امكانات در دسترس برای بیان شاعرانه بهرهمند شود.
خوشبختانه فرزامصفت شاعری است كه به پشتوانههای شعری ادبیات فارسی مسلط است و در بهرهمندی از این پشتوانهها، گاه خلاقیتهایی را نیز بروز میدهد. این بهرهمندیهای خلاقانه كه به ارجاعهای بین متنی در سرودههای وی میانجامد، میتواند زاویه تازهای باشد كه شاعر در تنگنای شعر خود میگشاید تا به جای تكیه صرف برمضمونگراییهای تصویری، از دیگر امكانات در دسترس برای بیان شاعرانه بهرهمند شود.
به این دو بیت توجه كنید كه شاعر چگونه بدون اشاره مستقیم از ظرفیت آشنای 2 بیت از سرودههای حافظ استفاده كرده و توانسته است این ارتباط بین متنی را در خدمت بیان تازهای قرار دهد كه هدف خاص شاعر بوده است:
شهر از شش طرف از عشوه خوبان خالی است
تو بگو با دل دشوارپسندم چه كنم؟
یا:
منم كه پلك نبستم به دیدنت یك عمر
تویی كه دیده نیالودهای به دیدن من
شهر از شش طرف از عشوه خوبان خالی است
تو بگو با دل دشوارپسندم چه كنم؟
یا:
منم كه پلك نبستم به دیدنت یك عمر
تویی كه دیده نیالودهای به دیدن من
نكته مهم برای شاعری چون فرزامصفت كه قصد دارد در بازار گرم غزلسرایان مضمونگرا صدای مستقلی را برآورد، این است كه متاعی كه او به این بازار میآورد باید حداقل به اندازه دیگر سوداگران این بازار، سالم و بیعیب باشد.
در رقابت برای ثبت صدایی تازه در شعر معاصر، كسی پیروزمندتر است كه شعرش از لغزشهای بیانی و معنایی، حشو، تعقید و دستاندازهای موسیقایی به اندازه ممكن پیراسته شده باشد.
مهمترین نكته برای شاعری در این سطح این است كه در چگونگی كاربرد كلمات دقت كافی كند و بهترین و درستترین كلمات را در جای خود بگذارد. برای مثال آیا در بیت زیر، واژه «تلاوت» بهترین كلمهای است كه شاعر میتوانست برای بیان خود به كار ببرد؟
میروم به جستجوی تو گرچه در تصوری محال
میروم كه بشنوم تو را در تلاوت ترانهها
در رقابت برای ثبت صدایی تازه در شعر معاصر، كسی پیروزمندتر است كه شعرش از لغزشهای بیانی و معنایی، حشو، تعقید و دستاندازهای موسیقایی به اندازه ممكن پیراسته شده باشد.
مهمترین نكته برای شاعری در این سطح این است كه در چگونگی كاربرد كلمات دقت كافی كند و بهترین و درستترین كلمات را در جای خود بگذارد. برای مثال آیا در بیت زیر، واژه «تلاوت» بهترین كلمهای است كه شاعر میتوانست برای بیان خود به كار ببرد؟
میروم به جستجوی تو گرچه در تصوری محال
میروم كه بشنوم تو را در تلاوت ترانهها
سنگینی و وقاری كه از «تلاوت» برمیخیزد را چگونه میتوان با شوخ و شنگی «ترانه» جمع كرد؟ اگر قرار بر این بود كه این جمع ضدیت در شعر اتفاق بیفتد باید فضای ذهنی و زبانی برای آن در شعر فراهم میآمد كه این اتفاق در شعر نیفتاده است.
در جای دیگری شاعر میگوید:
حضور هستی ناممكنی است در ذاتم
در آستان حضورت خسی است میقاتم
در جای دیگری شاعر میگوید:
حضور هستی ناممكنی است در ذاتم
در آستان حضورت خسی است میقاتم
احتمالا شاعر میخواسته است از نامآشنای كتاب زندهیاد جلال آلاحمد یعنی «خسی در میقات» بهرهای شاعرانه ببرد. اما نحوه كاربرد نادرست این عبارت باعث شده مصرع دوم اصولا دچار پریشانی معنایی شده باشد و مخاطب نمیداند میقات (یعنی مكان یا زمان ملاقات) چگونه به خس تبدیل شده است؟
همچنین وقتی شاعر میسراید:
آه ای امام شعر! تو بیتالمقدسی
برگشته است قبله ما مومنین به تو
همچنین وقتی شاعر میسراید:
آه ای امام شعر! تو بیتالمقدسی
برگشته است قبله ما مومنین به تو
ذوق یافتن یك مضمون تازه احتمالا او را از توجه به این نكته بازداشته است كه كل عبارت «آه ای امام شعر» حشو است و حذف آن از شعر، هیچ خللی به كار شاعر وارد نمیكند.
از اینگونه بیدقتیهای زبانی (و گاه موسیقایی) میتوان نمونههای بیشتری در شعرهای فرزامصفت یافت، غرض ما این بود كه یادآور شویم كه شاعر در راه سنگلاخ و طولانی ثبت صدای خود در هیاهوی سوداگران غزل امروز، هنوز حرفهای نگفته، راههای نرفته و شعرهای نسروده بسیاری دارد و باید چشم انتظار مجموعههای بعدیاش بود.
از اینگونه بیدقتیهای زبانی (و گاه موسیقایی) میتوان نمونههای بیشتری در شعرهای فرزامصفت یافت، غرض ما این بود كه یادآور شویم كه شاعر در راه سنگلاخ و طولانی ثبت صدای خود در هیاهوی سوداگران غزل امروز، هنوز حرفهای نگفته، راههای نرفته و شعرهای نسروده بسیاری دارد و باید چشم انتظار مجموعههای بعدیاش بود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
هوا حواسش نبود این شعر است، از پنجره بیرون رفت
زبان مشترك عشق
شعری در وصف خدا از «قیصر امینپور»
شعر منتشر نشدهای از سید علی صالحی
شعری از مهدی اخوان ثالث