داستان عشق جان كیتس و فانی براونی داستانی غمبار است. كیتس كه از شعرای عمده قرن نوزدهم به شمار میآید در طول عمر كوتاه خود آثار مهمی همچون "قصیدهای درباره گلدان یونانی" را سرود.
كیتس در نوامبر 1818 فانی را ملاقت كرد و بلافاصله دلباخته او شد!!! این اتفاق خانواده فانی و دوستان كیتس را نگران كرد. آن دو به زودی مخفیانه نامزد كردند. اما كیتس در زمستان 1820 در سن 25 سالگی چشم از جهان فروبست. او را همراه با نامههای ناگشوده از فانی كه روی سینه و نزدیك قلبش گذاشته بودند به خاك سپردند.
جان كیتس به فانی براونی
ای عزیزترین
ای عزیزترین
امروز صبح كتابی در دست داشتم و قدم میزدم، اما طبق معمول جز تو به هیچ چیز نمیتوانستم فكر كنم. ای كاش میتوانستم اخبار خوشایندتری داشته باشم. روز و شب در رنج و عذابم. صبح رفتن من به ایتالیا مطرح شده است اما مطمئنم اگر از تو مدت طولانی دور باشم هرگز بهبود نخواهم یافت. در عین حال با تمام سرسپردگیام به تو نمیتوانم خودم را راضی كنم كه به تو قولی بدهم...
دلم بسیار در طلب توست. بی تو هوایی كه در آن نفس میكشم سالم نیست. میدانم كه برای تو اینچنین نیستم. نه، تو میتوانی صبر كنی، هزار كار دیگر داری. بدون من هم میتوانی خوشبخت شوی.
این ماه چگونه گذشت؟ به چه كسی لبخند زدی؟ شاید گفتن این حرف ها مرا به چشم تو بیرحم جلوه دهد ولی تو احساس مرا نداری. نمیدانی عاشق بودن چیست. اما روزی خواهی فهمید. هنوز نوبت تو نشده است.
من نمیتوانم بدون تو زندگی كنم. نه فقط خود تو، بلكه پاكی و پاكدامنی تو. خورشید طلوع و غروب میكند، روزها میگذرد ولی تو به كار خود مشغولی و هیچ تصوری از درد و رنجی كه هر روز سرتاپای مرا فرا میگیرد نداری.
جدی باش. عشق مسخره بازی نیست و دوباره برایم نامه ننویس مگر آن كه وجدانت آسوده باشد. قبل از اینكه بیماری مرا از پا در آورد از دوری تو میمیرم.
جدی باش. عشق مسخره بازی نیست و دوباره برایم نامه ننویس مگر آن كه وجدانت آسوده باشد. قبل از اینكه بیماری مرا از پا در آورد از دوری تو میمیرم.
دوستدار همیشگی تو
جان كیتس
صبح چهارشنبه
جان كیتس
صبح چهارشنبه
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: it-sat.net