نوروز در شعر و اندیشه خیام
نوروز در فرهنگ مکتوب ما نیز جایگاه ویژه ای دارد و شاید یکی از بارزترین کارها در این باره نوروزنامه حکیم عمرخیام باشد. البته نوروزنامه منسوب به خیام است؛ در عین حال باید به خاطر داشت که...

تقویم جلالی دقیق‌ ترین تقویم جهان است که خیام تنظیم کرد

نوروز جشنی باشکوه برای دل‌هاست. جشنی برای شادمانی و برای زنده شدن دل‌ها؛ در این هنگام، موجی از شادی برمی‌خیزد و همه جا را فرامی‌گیرد. نمی‌توان گفت سرچشمه این موج کجاست؛ همین هست که مردم به تکاپو می‌افتند و شهرها و روستاها تکان می‌خورند و بیدار می‌شوند.

گویی جان تازه ای در کالبد زندگی دمیده می‌شود، کودکان شادتر از همیشه اند و مادران در اندیشه شادی بخشی بیشتر؛ پدران هم اگر شرمنده نباشند، بسیار سرخوش اند.
 
نوروز پیوند دوباره با طبیعت، زندگی، تاریخ و با آن کسانی است که قرن‌ها و قرن‌ها در این سرزمین زیسته اند. در نوروز حسی انسانی وجود دارد، حسی به شدت انسانی و همین خصلت است که آن را، تا به این اندازه از دیگر مراسم متمایز می‌کند؛ در نوروز «تفاوت‌ها» از میان می‌روند و «همه با هر رنگ و نشان» (فارس، ترک، کرد، بلوچ، ترکمن و...) فارغ از قومیت، زبان و گرایش‌های فرقه ای به یک ویژگی مشترک می‌رسند و هویتی یگانه پیدا می‌کنند. این عید را همه ایرانیان گرامی‌می‌دارند و کم هستند آن‌هایی که آن را دوست نداشته باشند.

نوروز ساز و کاری است برای ارج نهادن به زندگی، برای اجتماعی شدن و برای احراز هویت. از این رو نوروز مایه مباهات و باعث افتخار است. می‌توان پرسید که کدام آیین و رسم است که این گونه بتواند در افراد پویایی و تحرک ایجاد کند و به آن‌ها امید بدهد.

نوروز همیشه پیروز، نمودی از فرهنگ کهن ماست و اگر از ما بپرسند که شما با این سابقه دیرینه و با این پیشینه تاریخی، چه دارید ما به طور مشخص می‌توانیم به نوروز اشاره کنیم. به نوروزی که در دل خود آیین‌های دیگری دارد و هر یک از دیگری زیباتر است. گذشته از این‌ها نوروز زبانی جهانی دارد. به این معنا که اگر درباره آن سخن بگوییم، همه مردم جهان می‌توانند آن را بفهمند. یک سرخ پوست یا یک تبتی احساس ما را درک می‌کند و می‌تواند با ما هم دلی داشته باشد.

نوروزنامه

نوروز در فرهنگ مکتوب ما نیز جایگاه ویژه ای دارد و شاید یکی از بارزترین کارها در این باره نوروزنامه حکیم عمرخیام باشد. البته نوروزنامه منسوب به خیام است؛ در عین حال باید به خاطر داشت که این کتاب در هر صورت به دست کسی نوشته شده که دانش فراوان داشته است، «مجتبی مینوی» پژوهشگر نام آشنای ادبیات، که به سخت گیری مشهور است این رساله را از خیام می‌داند و در معرفی آن می‌نویسد: «نوروزنامه رساله ای است، در بیان سبب وضع جشن نوروز و کشف حقیقت آن و این که کدام پادشاه آن را نهاده و چرا آن را بزرگ داشته اند.»
مینوی سپس می‌نویسد: «نویسنده جشن نوروز را که یکی از رسوم ملی ایران است، موضوع رساله خویش قرار داده و بنابراین، باید گفت به ملیت ایران علاقه مند بوده است؛ خاصه وقتی می‌بینیم به اصرار زیاد مراعات و حفظ این جشن را حتی بر اقوام ترک و روم نیز واجب می‌شمارد.»
 
این پژوهشگر در معرفی بیشتر نوروزنامه می‌نویسد: «مولف از شاهان اساطیری و تاریخی ایران تا زمان یزدگرد شهریار بسیار یاد می‌کند و پیشه‌ها و رسوم و فنونی را که ایشان نهاده اند مطابق با روایاتی که در شهنامه‌ها آورده اند، نقل می‌کند؛ چنان که گویی به خواندن شاهنامه فردوسی مداومت داشته است.»

مینوی سپس دلایل خود را مبنی بر این که نوروزنامه متعلق به خیام است بیان می‌کند. اما اگر باوجود همه دلایل و شواهد ما نوروزنامه را از خیام ندانیم، باز هم چیزی از سهم خیام در زمینه نوروز کم نمی‌شود؛ چون تقویم جلالی را که او و همکارانش پدید آوردند، دقیق ترین تقویم جهان بوده و هست و از این نظر کاری فوق العاده است.

دقیق ترین تقویم جهان

تا پیش از تنظیم تقویم جلالی، «کبیسه»ها یا حساب نمی‌شدند و یا این که به شکلی در تقویم جای می‌گرفتند که باز خود مشکلاتی را پدید می‌آورد.

بنابراین آن چه که تقویم جلالی را برجسته کرده است شیوه محاسبه کبیسه‌هاست. چنان که می‌دانیم هر سال ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۹ ثانیه است و منظور از کبیسه همین ۵ ساعت و اندی است که منجمان از قدیم در این فکر بوده اند که با آن چه کنند. در دوره ساسانی، پس از هر ۱۲۰ سال، یک سال را به صورت چرخشی ۱۳ ماهه حساب می‌کردند. به این معنا که پس از ۱۲۰ سال اول، فروردین دو ماه و بعد از ۱۲۰ سال دوم، اردیبهشت دو ماه و به همین ترتیب تا اسفندماه در نظر گرفته می‌شد تا کبیسه محاسبه شود. پس از اسلام این کار به فراموشی سپرده شد و در نتیجه، بین سال عرفی و سال حقیقی اختلاف به وجود آمد؛ به طوری که دیگر نوروز یعنی اول فروردین با اول بهار مطابقت نداشت. این بود که جلال الدین ملکشاه از گروهی از اخترشناسان که خیام جوان در راس آن‌ها بود خواست که این مشکل را برطرف کنند. آن‌ها وقتی که رصد کردند دیدند که ۲۱ روز از سال طبیعی جلو افتاده اند یعنی متوجه شدند که روز عید آن‌ها در ۲۱ فروردین واقع شده است و به همین دلیل آن‌ها در سال ۴۵۸ هجری؛ سال خود را ۲۰ روز عقب کشیدند.

دکتر ایرج ملک پور، استاد نجوم، در این باره می‌گوید: در تقویم میلادی هر چهار سال یا هر هشت سال یک بار کبیسه دارند؛ من در کتابی با عنوان «تقویم ۵ هزار ساله هجری شمسی» همه کبیسه‌ها را برای ۵ هزار سال حساب کرده ام که ببینم دقت تقویم جلالی چقدر است، پس از محاسبه متوجه شدم که ما در سال ۴۵۸ با طبیعت هیچ اختلافی نداشتیم. یعنی دانشمندان ایرانی در آن زمان بسیار دقیق کار کرده اند.
ملک پور هم چنین تصریح می‌کند: براساس محاسبات من، تقویم ایرانی هر ده میلیون سال یک روز با طبیعت خطا پیدا می‌کند، برای این که دقت این تقویم را بدانید باید بگویم که تقویم اروپایی‌ها هر ۲۵۰۰ سال یک روز خطا دارد و تقویم ایرانی بین ۴۰ تقویم موجود در جهان امروز دقیق ترین است. به گفته این منجم یکی دیگر از امتیازات تقویم ما این است که آغاز فصل‌ها و آغاز ماه‌ها یکی است یعنی آغاز تابستان همان اول تیر ماه است و این نشان می‌دهد که ایرانی‌ها چه مطالعات عمیقی در زمینه تقویم داشته اند، در حالی که در اروپا آغاز بهار با بیستم مارس مطابقت دارد.

نوروز در شعر خیام

چنان که انتظار می‌رود، باتوجه به این که خیام یک دانشمند و یک فیلسوف بود در شعر او گردش روزگار نمود زیادی یافته است.

در واقع او کسی است که این گردش را می‌بیند و حس می‌کند. او آمدن سال و ماه را پیر شدن انسان، گذر زمان و فانی بودن را به طور کامل و تمام درک می‌کند؛ از این رو شعرش ویژگی خاصی پیدا کرده است.

موضوع این است که دانستن یک چیز کافی نیست؛ بلکه درک و احساس آن است که اهمیت دارد. به همین دلیل است که خیام وقتی درباره زندگی شعر می‌سراید، زبانش تا این اندازه تاثیرگذار است:

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست
 
خیام در شعرش بسیار به مرگ می‌اندیشد؛ ولی از مرگ اندیشی است که به زندگی می‌رسد و می‌گوید که باید قدر زندگی را دانست؛ از این رو او پند می‌دهد که باید از لحظه لحظه زندگی لذت برد:

این قافله عمر عجب می‌گذرد
دریاب دمی‌که با طرب می‌گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می‌گذرد

هم چنین خیام به رویش و به زندگی دوباره و به طور کلی به طبیعت توجه زیادی دارد و کمتر شاعری است که مثل او به رویش و طبیعت اهمیت بدهد.

البته شاعران و نویسندگان زیادی در این باره سروده اند و نوشته اند؛ ولی اصالتی در شعر خیام هست که در آثار آنان دیده نمی‌شود:

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده است
دریاب که هفته دگر خاک شده است
خیزیم و دمی‌زنیم پیش از دم صبح
کین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم

رباعیات خیام نمونه بارز تاثیر دانش و فرهنگ بر بینش است.
 
اگر خیام منجم نبود و اگر به کار تقویم نمی‌پرداخت، شعرش این گونه زبانزد عام و خاص نمی‌شد و به دورترین نقاط جهان راه نمی‌برد. آن چه را که او می‌گوید به ویژه درباره گردش ایام، از عمق جان بیان می‌کند و امری وصف ناپذیر را با شیوایی بر زبان می‌آورد.

پس این که خیام دقیق ترین تقویم جهان را نوشته است در خوانش شعرش اهمیت زیادی دارد.

به عبارت دیگر باید گفت، سرودن این رباعیات فلسفی و عمیق درباره مرگ و زندگی تنها از عهده کسی برمی‌آید که بسیار دقیق به هستی نگریسته باشد. این است که باید با آمدن هر سال یادی هم از خیام کرد. از کسی که یادگاری بزرگ بر جای گذاشته و دقیق ترین تقویم جهان و عمیق ترین اشعار فلسفی را به ما هدیه داده است.
 
 گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: khorasannews.com