مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث یکی از شاعران بزرگ هم عصر ما است. از این شاعر مجموعه­های شعر بسیاری به یادگار مانده است که برخی از آنها مانند...
 
مهدی اخوان ثالث یکی از شاعران بزرگ هم عصر ما است. از این شاعر مجموعه­های شعر بسیاری به یادگار مانده است که برخی از آنها مانند چاووشی، زمستان، خوان هشتم و … بسیار زیبا سروده شده­اند و صلابت و سنگینی سبک خراسانی در آنها موج می­زند. یکی از ویژگی­های اخوان ثالث این است که به پدیده­های طبیعی به گونه­ای متفاوت می­نگرد. به عنوان مثال اکثر افراد پاییز را فصل خشکی و بی­حاصلی می دانند درحالی که در نظر اخوان، پاییز، پادشاه فصل­هاست. شعر زیر نیز یکی دیگر از این گونه شعرهای اوست:
 
سگ ها و گرگ ها
(۱)
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
 زمین را بارشِ مثقال، مثقال
فرستد پوششِ فرسنگ، فرسنگ
سرود کلبه بی روزن ِشب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزه های باد پیداست
که شب مهمان توفان است امشب
دوان بر پرده های برف­ها، باد،
روان بر بال­های باد، باران؛
درونِ کلبه بی­روزنِ شب،
شبِ توفانیِ سردِ زمستان.
آواز سگ ها:
-         «زمین سرد است و برف­آلوده و تر،
 هوا تاریک و توفان خشمناک است؛
کشد -مانند گرگان- باد، زوزه،
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟»
 -         «کنارِ مطبخِ ارباب، آنجا،
 بر آن خاک­اره های نرم خفتن،
 چه لذت بخش و مطبوع است؛
 و آنگاه عزیزم گفتن و جانم شنفتن»
 -         «وز آن ته­مانده های سفره خوردن،»
-         «و گر آن هم نباشد، استخوانی.»
-         «چه عمر راحتی، دنیای خوبی،چه ارباب عزیز و مهربانی!»
 -         «ولی شلاق!…این دیگر بلایی ست…»
-         «بلی، اما تحمل کرد باید؛
درست است اینکه الحق دردناک است،
ولی ارباب آخر رحمش آید،
 گذارد، چون فروکش کرد خشمش،
 که سر بر کفش و برپایش گذاریم
شمارد زخم هامان را و ما این-
محبت را غنیمت می شماریم…»
(۲)
خروشد باد و بارد همچنان برف
ز سقف کلبه بی روزن شب،
 شبِ توفانیِ سردِ زمستان،زمستانِ سیاهِ مرگ مرکب
آواز گرگ ها:
-         «زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمگین است
کشد –مانند سگ ها- باد، زوزه، زمین و آسمان با ما به کین است»
 -         «شب و کولاکِ رعب انگیز و وحشی،
-         شب و صحرای وحشتناک و سرما؛
-         بلای نیستی، سرمای پرسوز،
 -         حکومت می کند بر دشت و بر ما.»
-         «نه ما را گوشه گرمِ کنامیشکافِ کوهساری، سرپناهی؛»
-         «نه حتی جنگلی کوچک، که بتوان
-         در آن آسود، بی­تشویش، گاهی.»
-         «دو دشمن در کمین ماست؛ دائم
 دو دشمن می دهد ما را شکنجه.
برون:سرما، درون: این آتش جوع
که بر ارکان ما افکنده پنجه.»
 -         «و … اینک … سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله­ور گشت.
…سلاح آتشین … بیرحم … بیرحم…
نه پای رفتن و نی جای برگشت…»
-«بنوش ای برف! گلگون شو، برافروز
که این خون، خونِ ما بی­خانمان هاست.
که این خون، خونِ گرگان گرسنه­ست
که این خون، خونِ فرزندان صحراست»
 -«درین سرما، گرسنه، زخم­خورده،
دویم آسیمه­سر بر برف، چون باد.
ولیکن عزت آزادگی را
 نگهبانیم، آزادیم، آزاد.»
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: libre.ir
 
مطالب پیشنهادی:
6 شعر معروف اخوان ثالث
تجدید خاطره با دنیای ابری و گرفته شعر اخوان ثالث
مستم و دانم که هستم من (اخوان ثالث)
پرفروش‌ترین كتاب اخوان ثالث؟
خاطره‌های ناگفته احمد شاملو از زبان آيدا!