اما آنچه كه می‌توان شاهكار آثار شیخ شهید دانست همان مثنوی منطق‌الطیر است، در این منظومه داستان سفر گروهی از مرغان مطرح می‌شود كه برای جستن یافتن سیمرغ كه پادشاه آنهاست....
 
 به مناسبت بزرگداشت عطار نیشابوری
25 فروردین، روز بزرگداشت فریدالدین عطار نیشابوری است، بزرگ‌مردی كه در همه عمرش نه مدح می‌گوید و نه در برابر هیچ قدرتی سر خم می‌كند، می‌ایستد و می‌شود راوی راه پر نشیب و فراز عشق.
 
زندگانی عطار
وی یكی از شعرا و عارفان نام‌آور ایران است كه اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری می‌زیسته‌است. تولد وی را به سال 540 هجری قمری در قریه كدكن نیشابور می‌دانند. از سال‌های ابتدایی زندگی وی اطلاعی در دست نیست، جز آنكه نوشته‌اند پدرش در شادیاخ نیشابور عطاری بزرگ بوده و بعد از وفات وی فریدالدین كار پدر را دنبال می‌كند.
بسیاری معتقدند عطار در طی مراحل تحقیق در مقامات عرفانی، شغل خود یعنی داروفروشی را حفظ كرده‌ و چنانچه خود در كتاب مصیبت‌نامه اشاره می‌كند انقلاب روحی‌اش در همین دوران رخ داده است.
پیرامون اینكه عطار چگونه قدم در راه پر فراز و نشیب عرفان نهاد حكایتی دیگر نیز نقل می‌شود، می‌گویند روزی عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار كمك خواست ولی او به درویش چیزی نداد.
درویش به او گفت:‌ ای خواجه تو چگونه می‌خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنیا می‌روی. درویش گفت: تو مانند من می‌توانی بمیری؟
عطار گفت: بله.
درویش كاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنیا برفت.
عطار چون این را دید متغیر و منقلب شد و از دكان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد.
بنابراین حكایت می‌گویند كه وی بعد از این اتفاق دست از كسب و كار كشید و به خدمت شیخ‌الشیوخ عارف «ركن‌الدین اكاف» رفت كه در آن زمان عارف معروفی بود، سپس به دست او توبه كرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد.
البته بسیاری از محققان و صاحبنظران این حكایت را ساختگی دانسته و آن را در زمره حكایاتی می‌دانند كه اصولا عرفا به شیوخ متقدم خود نسبت می‌داده‌اند.
در هر حال عطار هم طبیب است،‌ هم عارف و هم شاعر. وی مردی است اهل سفر و در جریان همین سفرهاست كه به ملاقات بزرگان ادب و دین می‌رود و با مجدالدین بغدادی آشنا می‌شود و از وی طب و عرفان می‌آموزد. وی مردی پر كار و فعال بوده كه دوران پیری خود را به گوشه‌گیری از خلق زمانه و سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود می‌گذراند. عطار در میان سه شاعر برجسته تصوف ایرانی، مولوی، سنایی و عطار، كسی است كه با هیچ درباری و بارگاهی رابطه نداشته است. برخلاف سنایی كه مقدار زیادی از عمرش را به مداحی گذرانده است یا مولوی كه به هر حال مورد توجه درباریان عصر خود بوده است، وی هرگز زبان به مدح كسی نگشاد.
اهمیت وجود عطار به حدی است كه مولوی در دیوان كبیر می‌گوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت/ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم
هانری كربن، عطار را یكی از حاملان بزرگ فلسفه اشراق می‌داند، وی غزل معروف «مسلمانان من آن گبرم كه بتخانه بنا كردم / شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا كردم/ صلای كفر در دادم شما را‌ای مسلمانان/ كه من آن كهنه بتها را دگر باره جلا كردم» را نیز موید همین نظر دانسته است، همچنین می‌گوید شیخ این غزل را با آگاهی بر واقعه دلخراش مرگ شیخ اشراق در آن عصر سروده است.
اغلب محققان سال وفات وی را 627 هجری قمری دانسته‌اند و در مورد چگونگی مرگ او نیز گفته شده كه هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور توسط یك سرباز مغول به شهادت رسیده و در همین شهر مدفون شد.
شیخ بهاءالدین در كتاب معروف خود «كشكول» این واقعه را چنین تعریف می‌كند كه وقتی لشكر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام كردند و ضربت شمشیری توسط یكی از مغولان بر دوش شیخ خورد كه شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل كرده‌اند كه چون خون از زخمش جاری شد شیخ بزرگ دانست كه مرگش نزدیك است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:
در كوی تو رسم سرفرازی این است/ مستان تو را كمینه بازی این است/با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت /شاید كه تو را بنده نوازی این است/كلامی ساده اما روح‌بخش.
عطار برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را كه همان كلام ساده و بی‌پیرایه است انتخاب كرده و برای آنكه مخاطب فحوای كلامش را دریابد از داستان‌ها، حكایات و تمثیلاتی مدد می‌گیرد كه علاوه بر ایجاد جاذبه‌، خود راهی می‌شود برای فهم بهتر اندیشه‌‌های وی.
وی اگر چه در ظاهر كلام و سخن خود وسعت اطلاع و استحكام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد اما می‌توان گفت گیرایی كلامش از بسیاری از این استادان بالاتر است، چرا كه از سر سوز سخن می‌گوید و به قول مولانا به دور از قافیه‌اندیشی صرف، تنها به دیدار یار می‌اندیشد.
 
آثار شیخ شهید
آثار شیخ به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می‌شود. دیوان اشعار كه شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است و مثنوی‌های الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بی‌سر نامه، منطق الطیر، جواهر الذات، حیدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر‌نامه و مظهر‌العجایب. البته برخی از عطارشناسان انتساب كتاب‌هایی چون خسرونامه، مظهر العجایب و لسان‌الغیب را به عطار رد كرده‌اند. از میان آثار منثور وی نیز می‌توان به تذكره الاولیا اشاره كرد، این كتاب در بردارنده سرگذشت و حكایات مربوط به نود و هفت تن از اولیای مشایخ تصوّف است.
 
سفر پرندگان، زیباترین اثر عطار
اما آنچه كه می‌توان شاهكار آثار شیخ شهید دانست همان مثنوی منطق‌الطیر است، در این منظومه داستان سفر گروهی از مرغان مطرح می‌شود كه برای جستن یافتن سیمرغ كه پادشاه آنهاست به راهنمایی هدهد به راه می‌افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می‌گذرند. سیمرغ نماد ذات حضرت حق است و پرندگان سالكانی كه در راه حق گام می‌نهند.
در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می‌مانند و به بهانه‌هایی پا پس می‌كشند تا اینكه، پس از عبور از این مراحل هفتگانه كه بی‌شباهت به هفت‌خان در داستان «رستم» نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان كه در جست‌وجوی «سیمرغ» بودند تنها «سی مرغ» باقی می‌مانند و چون به خود می‌نگرند در می‌یابند كه آنچه بیرون از خود می‌جسته‌اند «سیمرغ» اینك در وجود خود آنهاست، پس سرانجام حقیقت را در وجود خویش كشف می‌كنند. منظور عطار از مرغان، سالكان راه و از «سی‌مرغ» مردان خدا‌جویی است كه پس از عبور از مراحل هفت‌گانه سلوك یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا در خویش مستقر شده و به معبود می‌رسند، منطق الطیر با زبان و بیان ساده عطار داستان زندگی ماست در این جهان خاكی، ما كه پرنده‌ایم اما سرگردان بین زمین و آسمان. شیخ فرید الدین عطار نیشابوری یكی از این بزرگان است كه رنگی از مكتب عرفانی وحدت وجود را به داستان‌های عرفانی خود زده و سیمرغ را در قالب تمثیل معرفی می‌كند تا ما را در آنچه با دیده جان رویت كرده سهیم كند.
عطار در منطق‌الطیر در پی بیان مقام جویندگان حقیقت است و خود اینگونه پرده از این راز برمی‌دارد:
من زبان مرغان سر بسر/ با تو گفتم فهم كن‌ای بی‌خبر/ در میان عاشقان مرغان درند/ كز قفس پیش از عجل در می‌پرند/ جمله را شرح و بیانی دیگر است/ زانكه مرغان را زبانی دیگر است/ پیش سیمرغ آنكسی اكسیر ساخت/ كو زبان جمله مرغان را شناخت.
عطار در این منظومه كه می‌توان آن را حماسه‌ای عارفانه دانست با نیروی تخیل خود و به كار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه سخن می‌گوید، بحق این منظومه یكی از شاهكارهای زبان فارسی است.
عطار، ما را پرندگانی می‌داند كه قابلیت پرواز تا اوج را دارند؛ اگر بتوانیم نگاهش را بیاموزیم و بیاموزانیم، همه با هم این سفر خاكی را با عروج به افلاك طی خواهیم كرد.
شیخ شهید در خلال داستان‌ها، روایات و حكایت‌هایش با سادگی و به دور از آلایش می‌گوید: شما پرنده‌اید، بال‌هایتان را فراموش نكنید.
 
و اما روز بزرگداشت عطار...
به‌یاد و پاس بزرگی جایگاه این عارف والامقام، 25فروردین‌ماه روز بزرگداشت عطار نیشابوری نامیده شده است. این اقدام و اقدامات مشابه برای نامگذاری روزها، نشانه ادب و احترام به بزرگان سرزمین‌مان بوده و امری نیك و پسندیده است اما این اقدام نیك، بدون برنامه‌ریزی‌های لازم فرهنگی پیش رفته و موجب می‌شود تنها سالی یك بار با برگزاری سمینارها و برنامه‌های متفاوت از این بزرگان یاد كنیم و بعد... فراموش‌شان كنیم تا سال بعد همان روز و همان برنامه‌ها.
اندیشه و نگاه بزرگانی چون عطار این ظرفیت را دارد كه هر روز و هر لحظه ما را در این غوغا بازار گنگ كه انسان مدام راه گم می‌كند و بیراهه می‌رود یاری كند، چراكه جنس افكارشان محدود به هیچ سال و ماه و زمانی نیست و گذر ایام هیچ غباری بر افكارشان ننشانده است، این در حالی است كه رسانه‌های كشورمان طی سال به هر موضوعی می‌پردازند جز بزرگانی كه هنوز جهانیان ایران را در كنار نام آنها می‌‌شناسند! گویی فراموش كرده‌ایم عطار و دیگر بزرگان به همه روزهای‌مان تعلق دارند نه یك روز!
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com/ زینب مرتضایی‌فر
 
مطالب پیشنهادی:
پرده ای در آفتاب (شعری از عطار)
 نگاهی به جهان واژگان فردوسی
درنگی بر واژه «سرو» در تصویر آفرینی حافظ
‌حقیقت زنان در ابیات ‌ملّای رومی
خیام، كدام است؟!