شفیعی این نكته را كشف بزرگ خودش می‌داند. شاید این كشف، رسیدن به زبانی جهانی باشد؛ زبانی كه همه مردم به هر رنگ و ملیتی به همان زبان عاشق می‌شوند و دوست دارند با این زبان...
 
 مجموعه شعر به یك زبان عاشق می‌شویم سروده كمال شفیعی بتازگی منتشر شده است
 «به یك زبان عاشق می‌شویم» عنوان مجموعه شعر سپیدی است از كمال شفیعی. وی پیش از این در مجموعه‌ های «می‌خواهم دست به كار بزرگی بزنم» و «گوزن‌های پا به ماه» به ذوق‌آزمایی در شعر سپید پرداخته بود.
 
اما شفیعی بیشتر شهرتش را مدیون شعر كودك است. به یك زبان عاشق می‌شویم شامل 107 قطعه شعر نسبتا كوتاه است و با یك نگاه كلی چیزی كه شفیعی در این مجموعه به آنها پرداخته و دغدغه شاعرانگی او بوده‌اند، موضوعاتی از قبیل عشق و صلح و دروغ از بسامد بالایی برخوردارند.
با توجه به نام كتاب و موضوعات مورد علاقه شاعر در این مجموعه می‌توان این فرضیه را مطرح كرد كه شفیعی به شعر جهانی با موضوعات مشترك بین تمام انسان‌ها می‌اندیشد و به گواه چند شعر از این مجموعه حتی خود نیز به این باور رسیده است كه شعرش نگاه و حرفی فراتر از مرزها می‌خواهد بزند و دیگر در قالب یك نقطه از كره زمین نمی‌گنجد، بلكه باید به فتح قله‌های جهان برود:
آدراپانا
شهر كوچكی است
اسبت را بردار
ما باید / به فتح قله‌های جهان برویم
 
شفیعی این نكته را كشف بزرگ خودش می‌داند. شاید این كشف، رسیدن به زبانی جهانی باشد؛ زبانی كه همه مردم به هر رنگ و ملیتی به همان زبان عاشق می‌شوند و دوست دارند با این زبان با یكدیگر سخن بگویند و گویا عشق تنها زبانی است كه تمام دنیا در مورد آن به تفاهم می‌رسند.
كشف بزرگ من
شاعر كوچكی ست
كه جهان را می‌سراید
و پروانه‌ها
بر سر انگشتان كوچكش
بوسه می‌زنند
 
حال باید ببینیم این ادعای شاعر تا چه حد به حقیقت پیوسته است و تا چه اندازه از لاف گزاف فاصله گرفته است. شفیعی شاعر هوشمندی است. او بخوبی دغدغه‌های مشترك جهانی را كشف كرده است. وی از عشق می‌گوید. علاوه بر نام كتاب، شعر اول كتاب و بیش از نیمی‌ از شعر‌ها با موضوع عشق سروده شده‌اند:
تو عاشقم كردی
تو عاشقم كردی!؟
تو عاشقم كردی!
و این اتهام كوچكی
نبود
موضوع دیگری كه شفیعی برای رسیدن به شعر جهانی از آن بهره می‌برد صلح است:
چكمه‌ها / پاپوش غریب
سربازان گمنام
پوتین‌ها
گلدان‌های زمختی
كه در سوگ سربازان‌شان گل داده‌اند
 
شفیعی در شعر دیگری آرزوی صلح جهانی را به توصیه‌ای برای جنگ‌افروزان تبدیل می‌كند؛ توصیه‌ای كه شاعر به همه طرف‌های متخاصم و درگیر جنگ دارد:
اسلحه‌ات را
زمین بگذار؟!
از حالا/ ما با هم
برادر هستیم!؟
 
شاعر برای نزدیك شدن به شعر جهانی و در واقع شعر قابل ترجمه به ترفندهای ساختاری هم پناه می‌برد. یكی از این ترفندها بومی‌گرایی است.
شفیعی خوب می‌داند كه برای گفتن شعر قابل تامل برای جهانیان نباید از واژه‌های خارجی یا مكان‌ها و رسم و رسوم غربی نام ببرد ـ چیزی كه سال‌ها پیش در بین شاعران جوان دگراندیش به اپیدمی ‌تبدیل شده بود ـ شفیعی از واژه‌های بومی‌ استفاده می‌كند و مخاطب را با خود به فضای بومی ‌محل زندگی‌اش می‌برد و فضا و آداب و رسوم محلی خود را با مخاطب در میان می‌گذارد. شفیعی خوب می‌داند كه ناشناخته‌ها، مخاطب را به شگفتی وامی‌دارند نه چیزهای آشنا.
مخاطب جهانی در ادبیات ایران به دنبال عناصر ایرانی می‌گردد نه عناصر غربی. همان طور كه ماركز توانست با قصه‌های مادربزرگش جهان را شگفت‌زده كند:
در استخوان‌هایم
تیر می‌كشی
مثل شیار نارس باران
در اندوه دیوارهای كاهگلی
در استخوان‌هایم
مثل نوای محزون چمری
كه در انبوه پچپچه
سوگواران
تشییع سرداری را دو دسماله
می‌كند
تیر می‌كشی
 
گاهی این ترفند در شعر شفیعی شكست خورده است و تنها به آوردن واژه‌های بومی ‌پرداخته بدون آن كه بتواند با این واژه‌ها فضاسازی كند و مخاطب را با خود به فضای دلخواهش بكشاند:
پشت تپه پیسا هم كه باشی
كبوترها
طوری می‌رقصند
كه زمین از حركت
بایستد
پشت تپه پیسا هم كه باشی
زانوهای جهان را لرزانده‌ای
پشت تپه پیسا
جهان از تو آغاز می‌شود
 
دستاویز دیگر شفیعی استفاده از تصاویر زیاد و پشت سرهم است. معمولا شعر تصویری در ترجمه كمتر دچار آسیب می‌شود و تصاویر شاعرانه در هر زبانی، قدرت و قوت خود را حفظ می‌كنند.
ستاره‌ها
دكمه‌های پیراهنت
شده‌اند
ماه
گلوبند قشنگی
كه به سینه داری
سر انگشتانم
قلم‌موی صورتگری
كه دیر یا زود
عاشقت خواهد شد
 
در برخی شعرها این تصاویر آنقدر زیاد و پشت سر هم به كار می‌روند كه مخاطب با تزاحم تصاویر مواجه است. تزاحمی‌كه ذهن مخاطب را آشفته می‌كند.
همچنین در برخی از قسمت‌ها با تصاویر كهنه و دستمالی شده مواجهیم.
اصالت استفاده از تصویر در شعر به بدیع و ناب بودن آنهاست یا این كه از این تصاویر در جایگاهی استفاده شود كه قبلا هیچ شاعری به آن صورت بدیع استفاده نكرده باشد.
ترفند دیگری كه شاعر از آن بهره می‌برد و به آن اعتقاد خاصی دارد سادگی زبان است. شفیعی بشدت از پیچیدگی زبانی و بازی‌های زبانی دوری می‌كند و این دوری به حدی است كه در دام ساده‌انگاری و مستقیم‌گویی می‌افتد و شعرها به شعار نزدیك می‌شوند:
ما/ سرخپوست‌های آمریكایی
سیاهان آفریقایی
سفیدهای نروژی
و زردهای چینی
به یك زبان عاشق می‌شویم
و به تمامی ‌زبان‌ها دروغ می‌گوییم
 
شفیعی در ساده‌سازی زبان آنقدر پیشرفت می‌كند كه راه سپیدخوانی و درگیر شدن مخاطب با شعر را می‌بندد و مخاطب با یك شعر بسته‌بندی شده با پایان‌بندی مشخص و نتیجه‌گیری مواجه می‌شود. بازی‌های زبانی و سپیدخوانی‌ها به مخاطب اجازه مشاركت در ساخت شعر و لذت بردن می‌دهد و باعث می‌شود كه مخاطب بیشتر به شعر فكر كند و هر چقدر شعری بیشتر ذهن مخاطب را مشغول كند بیشتر در ذهنش ماندگار می‌شود. دست‌كم گرفتن مخاطب حرفه‌ای یا بها ندادن به مخاطب و اندیشه و اراده‌اش در شعرهای شفیعی به ضعفی بزرگ تبدیل شده است:
درخت‌ها
مردمان ساده بی‌آزاری هستند
سایه خود را
از سر هیچ كس
دریغ نمی‌كنند
 
شفیعی همچنین با این دستاویزها به پیدا كردن مخاطب عام هم نظر دارد و می‌خواهد شعرش توسط تمام طیف‌های جامعه خوانده شود.
ترفند دیگری كه شفیعی برای دسترسی به مخاطب عام مدنظر قرار داده كوتاه گویی است.
اكثر شعرهای مجموعه كوتاه هستند و شاعر برای مخاطب بی‌حوصله امروز كه به شعر بلند علاقه نشان نمی‌دهد، این قالب را برگزیده است. از نكات دیگری كه شفیعی برای نزدیك شدن به مخاطب عام از آن بهره برده می‌توان توجه شاعر را به روابط اجتماعی مدرن بین آدم‌ها دانست:
به هم لبخند می‌زنیم
و هیچ كس
نمی‌داند
در ذهن‌مان
چه می‌گذرد!؟
 
همچنین موضوع دروغ به عنوان یكی دیگر از مشكلات رایج در روابط اجتماعی عصر ما در چندین شعر شفیعی نقش بازی می‌كند:
دروغ
خشكسالی بود
كه مثل تبر
سایه‌ها را
از ریشه
خشكاند
 
در برخی شعر‌ها برخورد شاعر با معضلات اجتماعی رنگ و بوی طنز به خود می‌گیرد و شاعر با ابزار طنز به انتقاد از بداخلاقی‌های رایج در جامعه می‌پردازد:
چه كسی دروغ می‌گوید
خرگوشی كه گوش‌هایش دراز شده
فیلی كه خرطومش
و یا ما كه این روزها
پك‌های عمیق‌تری
به سیگار می‌زنیم
 
كمال شفیعی در مجموعه شعر به یك زبان عاشق می‌شویم نشان داده كه شاعری است هوشمند با دغدغه‌های بزرگ. اما شفیعی برای رسیدن به شعر جهانی راهی دراز در پیش دارد كه باید با شناخت نقاط ضعفش و برطرف كردن آنها به هدفش نزدیك‌تر شود.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir/ علیرضا لبش
 
 
مطالب پیشنهادی:
 دوستت دارم که...
 «سکوت سرشار از ناگفته‌هاست»
چشمان او
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
درصفت عشق مجنون